پس از ۲۰ سال درگیری در جنگ افغانستان، طرفداران ماندن ایالات متحده در این کشور عمدتا استدلالشان را از منظر امنیتی و مسأله مبارزه با تروریسم مطرح میکنند که در افغانستان همچنان هدف اساسی ایالات متحده بهشمار میرود. آنها دستیابی به سایر اهداف مانند تسهیل پیشرفت زنان افغانستان، تأمین آزادی مطبوعات و تقویت دموکراسی را امری مطلوب میدانند، اما نه چیزی که امریکا باید جنگ را برای آن ادامه دهد. من در کل با این استدلال موافق هستم. طی این ۳۷ سال کار و زندگی بهعنوان دیپلمات امریکا، باور داشتهام که حقوق بشر ارزش حمایت و دادخواهی را دارد، اما نمیشود آنرا دلیل موجه برای فرستادن سربازان امریکایی به میدان جنگ دانست. اما در خصوص افغانستان، من معتقدم که امریکا یک دلیل اخلاقی خوب برای ماندن در این کشور دارد. در اینجا منظور من از «ماندن»، «حضور همیشگی» و یا «حضور به هر قیمتی» نیست، بلکه منظورم ماندن برای مدتی بیشتر در افغانستان با هزینههای فعلی است.
در افغانستان ما امریکاییها کسانی هستیم که چشمانداز آزادی و تغییر جامعه را عرضه کردیم. ما بودیم که جوانان افغان را آموزش دادیم و بارها به آنها قول دادیم که از آزادیهایشان حمایت میکنیم. ما بودیم که به ساخت رسانه آزاد در این کشور کمک کردیم که پیشرفت آن تا به امروز به گونهای بوده است که نظیر آن در هیچیک از کشورهای همسایه افغانستان دیده نمیشود. از همین مساعدتهای دونرهای خصوصی و بودجه حکومت ایالات متحده، اکنون افغانستان دانشگاه امریکایی افغانستان را دارد که پیشتاز علم و آموزش در افغانستانِ امروزی بهشمار میآید. افغانستان دانشگاهی را دارد که پس از حمله وحشیانه طالبان در سال ۲۰۱۶، دانشجویان آن اعم از دختران و پسران، که برخی مجروح نیز بودند، در سوگ همکلاسیهایشان نشستند اما در فردای حمله عقب ننشستند و به کلاسهایشان بازگشتند و فارغالتحصیل شدند.
سازمانهای غیردولتی خارجی و افغان جامعه مدنی، نهادهای حقوق بشری، نهادهای مستقل نظارت بر انتخابات و مکاتب دخترانه افغانستان را ایجاد کردند. ما این چشماندازها را عرضه و بودجه آن را تأمین کردیم. جوانان افغانستان به این چشماندازها جان بخشیدند و امروز برای زندهنگهداشتن آن جان میدهند. آنها به معنای واقعی کلمه برای این چشماندازها جان میدهند؛ موجی از ترورهای هدفمند قاضیهای زن، روزنامهنگاران، آموزگاران، رییس نهادهای نظارتی انتخاباتی و بسیاری دیگر را هدف قرار میدهد. با وجود این جوانان افغانستان هر بار میایستند. آنها در ترس زندگی و کار میکنند، اما همچنان کار میکنند. آنها بهعنوان روزنامهنگار، بهعنوان مجریان تلویزیونی، بهعنوان معلمان مکاتب، بهعنوان کارمندان دولت، بهعنوان کارمندان بیشمار سازمانهای غیردولتی که جامعه مدنی افغانستان را میگرداند، کار میکنند. آنها کار میکنند و بینهایت شایستهتر از سیاستمداران جنجالپیشهای هستند که سکان رهبری افغانستان را در اختیار دارند.
کارزار تروری که افغانستان را درنوردیده، از چهره واقعی طالبان پرده برداشته است. این گروه دستداشتن در این ترورها را رد میکند، اما در افغانستان فقط طالبان است که از دم و دستگاه پیشبرد چنین کارزاری برخوردار است. واضح مینماید که این گروه تمایلی به متوقفکردن این کارزار ندارد. این کارزار تلاشی برای از بینبردن یا فراریدادن رهبران فکری جامعه افغانستان است. این کارزار تلاشی برای تضعیف انسانهایی است که قرار نیست در برابر دیدگاههای قرون وسطایی که طالبان میخواهند زیر پرچم امارت در افغانستان بکارند، کوتاه بیایند.
حالا که بیشتر جوانان افغانستان درحال ساختن نوع جامعهای هستند که ما برایشان تبلیغ کردیم، آیا مسئولیت اخلاقی ما این نیست که به حفظ آنچه را که در ساختنش همکاری کردیم، کمک کنیم؟ من فکر میکنم چنین مسئولیتی داریم. امریکا برای ماندن و حمایت از افغانستان در برابر تهدید طالبان، یک دلیل اخلاقی دارد. البته این دلیل بدون محدودیت نیست. دلیلی نیست که به موجب آن بخواهیم جان هزاران امریکایی دیگر تلف شود یا تریلیونها دالر دیگر به هدر رود. میدانیم که هزاران امریکایی در افغانستان نمیمیرند. افغانها میجنگند و میمیرند. تلفات امریکاییها کاهش یافته است: ۱۸ کشته در سال ۲۰۱۹ و چهار کشته در سال ۲۰۲۰.
افغانستان دیگر آن کشوری نیست که ما در آن تعداد زیادی نیرو داشته باشیم. نیروهای ما به حدود ۲۵۰۰ سرباز در این کشور کاهش یافته است. گرچه این کاهش بیشازحد بوده است، اما ما در افغانستان تنها نیستیم. همهی شرکای ناتوی ما در افغانستان در کنار ما هستند، با ما مشوره میکنند، و حرفشان این است که ما باید در کنارهم تا زمانی در افغانستان بمانیم که این کشور به صلح واقعی که ارزشهای ما را برآورده کند، دست یابد.
هزینههای ماندن ما نیز کاهش یافته است. افغانستان اکنون حدود ۲ درصد بودجه دفاعی ایالات متحده را مصرف میکند. این پول واقعی است اما اگر قضاوت کنیم که ارزش پرداخت به افغانستان را دارد یا خیر، بهوضوح میبینیم که این پول سرمایهگذاری برای آینده پایدار است. هدف توافق ایالات متحده و طالبان صرفا خارجکردن نیروهای ما از افغانستان نبود. این کار نیازی به توافق ندارد. هدف توافق ما آغاز مذاکرات جدی و معنادار بین طرفهای افغانستان بود. طالبان تا حال از هرگونه مذاکره معنادار خودداری کردهاند. آنها خواستههای جدیدی دارند، روابط خود را با القاعده حفظ کرده و سرعت ترور روشنفکران را افزایش دادهاند.
در این شرایط، یا بهتر است بگویم، در فقدان شرایطی که باید بهوجود میآمد، ما طبق توافقنامه دوحه هیچ تعهدی برای ادامه روند خروج نداریم. ما باید تا زمان آغاز مذاکرات جدی و دستیابی افغانستان به صلح واقعی، دست نگه داریم.
در مورد سطح فساد در افغانستان و حکومتداری ضعیف در این کشور نگرانیهای جدی وجود دارد. این نگرانیها بهطور مشروع آنچه را که ما باید همچنان هزینه و قربانی کنیم، محدود میکند. اما اگر جوانان افغانستان مایلند خطر را بپذیرند (بلی، به خاطر چهره زندگی و جامعهای که ما نیز بدان معتقدیم، بمیرند) آیا ما نباید با ناتو و سایر شرکای خود اراده کنیم و به همکاری خویش با افغانستان ادامه دهیم؟ من معتقدم که به حکم اخلاق باید این کار را انجام دهیم.
رونالد نیومن از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ سفیر ایالات متحده در افغانستان بود.