تروریسم مخملین

تروریسم مخملین

مهم‌‌ترین کارکرد تروریسم کاشتن ترس در دل مردم است و نه از بین بردن افراد و یا ویران کردن تأسیسات. تروریست‌‌ها موفقیت اقدامات تروریستی خود را با این معیار ارزیابی می‌‌کنند که این اقدامات تا کجا توانسته‌‌اند مایه‌‌ی وحشت در میان شهروندان شوند. وقتی که همه‌‌ی شهروندان یا گروه‌‌های مشخصی از آنان به خاطر ترس از تروریست‌‌ها زندگی معمولی خود را تعطیل می‌‌کنند و از کارها و آرزوهایی که دارند دست برمی‌‌دارند، تروریسم به هدف خود رسیده است. در این حالت، آن هراسی که قرار بود در دل شهروندان کاشته شود، کاشته شده و پا گرفته و در رفتارها و تصمیم‌‌های افراد تجلی بیرونی یافته است.

در این گونه‌‌ی تروریسم، یک گروه تروریستی این تهدید را به شهروندان می‌‌رسانند که چنانچه رفتار فردی و جمعی خود را مطابق میل تروریست‌‌ها عیار نکنند، با آسیب‌‌های جبران‌‌ناپذیر روبه‌رو خواهند شد. تروریست‌‌ها با خلق کردن نمونه‌‌‌‌های عینی از چنان آسیب‌‌ها عملا به شهروندان «آموزش ترس» می‌‌دهند و ذهن و روان آنان را زیر کنترل خود درمی‌‌آورند. این گونه‌‌ی مشهود و مشهور تروریسم است که ابزار کارش تهدید مستقیم است و اکثر ما با آن آشناییم.

اما گونه‌‌ی دیگری از تروریسم هم وجود دارد و آن کاشتن ترس در دل شهروندان با واسطه‌‌ی تهدید غیرمستقیم است. نمونه‌‌ی زنده و عینی این هراس‌‌افگنی را در رفتار حکومت‌‌های افغانستان در دو دهه‌‌ی اخیر می‌‌بینیم. مثلا همین حکومت فعلی افغانستان پیوسته هراس طالبان را در دل شهروندان می‌‌کارد و از این طریق در پی دست یافتن به هدف سیاسی‌‌ای هست که خود طالبان آن را به‌صورت مستقیم دنبال می‌‌کند. آن هدف سیاسی این است: انحصار قدرتِ بدون مسئولیت از طریق مطیع کردن کامل مردم.

حکومت کنونی افغانستان در مورد بازگشت طالبان به قدرت به ما «هشدار» یا آگاهی نمی‌‌دهد؛ بل از بازگشت طالبان به قدرت به‌عنوان ابزار تهدید و هراس‌‌افگنی در میان شهروندان استفاده می‌‌کند. هر وقت که این حکومت به رفتارهای غیرقانونی و ظالمانه دست می‌‌زند و کسی از این رفتارها انتقاد می‌‌کند، گردانندگان و مبلغان و طرفداران این حکومت مردم را از روزی می‌‌ترسانند که همه‌‌ی «دستاوردهای دو دهه‌‌ی گذشته» از دست بروند و به‌جای نظام جمهوری فعلی امارت اسلامی طالبان سر کار بیاید. صریحا به مردم می‌‌گویند که یا با ما و بی‌‌رسمی‌‌ها و ستم‌‌های ما کنار بیایید، یا طالبان خواهند آمد و همه‌‌ی شما را از دم تیغ خواهند گذراند.

از آنجا که مردم تجربه‌‌ی دردناک زندگی کردن در سایه‌‌ی نظام طالبانی را دارند، حکومت فعلی با تمام مفاسدی که دارد گزینه‌‌ی قابل‌‌تحمل‌‌تری به نظرشان می‌‌آید. همان کلیشه‌‌ی معروف انتخاب میان بد و بدتر. حال، نکته در این‌‌جاست که حکومت فعلی از این وضعیت برای پوشاندن رفتارهای ظالمانه و سرکوبگرانه‌‌ی خود استفاده می‌‌کند. در واقع، این حکومت به طالبان «نیاز» دارد. به این معنا که باید گروهی به‌نام طالبان وجود داشته باشد تا حکومت بتواند مردم را از آن بترساند و در قیاس با آن رفتارهای خود را مشروع‌‌تر و قابل‌قبول‌‌تر جلوه دهد. اگر گروهی به‌نام طالبان وجود نداشته باشد (با آن کارنامه‌‌ی وحشتناک)، این حکومت هرگز نخواهد توانست مردم را تهدید کند که اگر حکومت فعلی برود، گزینه‌‌ی جانشین امارت اسلامی طالبان است.

تروریسم مخملین یعنی این. اگر گروه‌‌های تروریستی به‌صورت مستقیم هراس‌‌افگنی می‌‌کنند، حکومت فعلی همان هراس را در هیئتی متفاوت‌‌تر بر سر مردم معلق نگه داشته است و از آن سود سیاسی می‌‌برد. از این زاویه که به قضایا نگاه کنیم، می‌‌فهمیم که چرا حکومت اشرف غنی هیچ‌‌گاه به سرکوب کامل طالبان رضایت نمی‌‌دهد. وجود گروهی به‌نام طالبان به غنی فرصت داده است که همه‌‌ی مفاسد و مظالم حکومت خود را زیر عنوان مصالحِ نظام و «دفاع از جمهوریت» توجیه کند. مردم ناچارِ افغانستان نیز تا کنون به این رویکرد هراس‌‌افگنانه‌‌ی حکومت واکنش مساعد نشان داده‌‌اند. به این معنا که این گونه‌‌ی تروریسم (هراس‌‌افگنی مخملین حکومتی) تا حالا در میان مردم کارگر افتاده است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *