در ۱۶ آگست سال ۲۰۱۱ شورش مسلحانه علیه معمر القذافی لیبیا را فراگرفت. در خط مقدم شورش در غرب شهر میسراتا، سومین شهر بزرگ لیبیا، من با «مخلص» عضو گروه شلغم (که از روی نام سفیر سابق لیبیا در سازمان ملل که علنا قذافی را محکوم کرد، نامگذاری شده) گفتوگو کردم. او برایم شرح موفقیتهای نخستین این گروه را در برابر نیروهای طرفدار قذافی در جریان درگیریهای کوچه به کوچه در مرکز شهر، بازگو کرد. وقایعی که او توصیف میکرد بسیار بعید بهنظر میرسید، من به حرفهایش شک کرده بودم و او این را متوجه شده بود. او لبخندی زد و تلفن خود را درآورد و وارد گروه فیسبوکی شد که در آن یکی از اعضا فیلمی از جریان یک روز عملیات در کوچه پسکوچههای مرکز شهر را بارگذاری کرده بود. من چگونگی وقوع رویدادها را روی نمایشگر درست همانطور که مخلص توصیف کرده بود مشاهده کردم.
دولت اسلامی (داعش) با ایجاد «برند» جهانی و جذب ۲۰ تا ۴۰ هزار عضو داوطلب از دستکم ۸۵ کشور جهان، اغلب پیشگام استفاده از رسانههای اجتماعی در منازعه دانسته میشود. رسانههای اجتماعی بهعنوان ابزار اصلی این گروه برای سربازگیری، جمعآوری کمک مالی و نیز بستری برای انتشار پروپاگاندا به مخاطبان جهانیاش عمل میکرد. اما دولت اسلامی در استفاده از تاکتیکها و استراتژیهایی مؤثر عمل کرد که از قبل بهطور گسترده توسط صدها گروه مسلح دیگر در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفته بود. برای مثال گروه الشباب پیشگام استفاده از رسانههای اجتماعی در میان گروههای جهادی بود و قبل از دولت اسلامی از تویتر و پلتفرمهای وبلاگنویسی برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکرد. اما منطقه موردتمرکز الشباب شاخ آفریقا بود و این باعث شد که فعالیتهایش تا زمان حمله «وستگت مال» در سال ۲۰۱۳ روی صفحه رادار کشورهای غربی ظاهر نشود. برخلاف دولت اسلامی که به دنبال سربازگیری از طریق رسانههای اجتماعی از سراسر جهان بود، الشباب مردم منطقهای و محلی را مخاطب قرار میداد و در نتیجه، فعالیتهای الشباب عمدتا توسط غرب و شرکتهای رسانههای اجتماعی نادیده گرفته شد.
برپایهی پژوهش ما در پروژه «ردپای دیجیتال منازعات» بیش از یکهزار و ۴۵۶ گروه مسلح در جنگهای داخلی در مالی، لیبیا و سوریه فعالیت میکنند. تقریبا همه این گروه از رسانههای اجتماعی برای هدفقراردادن مخاطبان منطقهای و محلی استفاده میکنند اما در انتخاب پلتفرم رویکرد متفاوت دارند. علاوه بر انتقال پیام برای مخاطب، رسانههای اجتماعی مجراهای جدید و کمتر شناختهشده تأمین مالی را برای این گروه فراهم کرده است. بنابراین بررسی اینکه گروههای تروریستی چگونه از رسانههای اجتماعی استفادهی «موفقانه» میکنند، به ما در پیشبینی مشخصههایی که آیندهی منازعات را تعریف خواهد کرد، کمک میکند. تهدید جهانی بعدی ناشی از سوءاستفاده از رسانههای اجتماعی، توسط گروههایی ایجاد خواهد شد که درحال حاضر نمیخواهند در پلتفرمها شناسایی شوند یا جلب توجه کنند. ایالات متحده و متحدانش اگر در پی جلوگیری از فعالیتهای آنلاین مخرب گروههای مسلح در آینده هستند، باید مدلهای تشخیصی بسازند که در طراحی آن کل دامنه و چگونگی استفاده گروههای مسلح مختلف از رسانههای اجتماعی درنظر گرفته شده باشد.
تأثیر رسانههای اجتماعی بر منازعه
در دههی گذشته رسانههای اجتماعی منازعه را دگرگون کرده و ماهیت جنگیدن در جنگ داخلی، مجرای تأمین بودجه جنگ و نحوهی مطالعه منازعات را برای همیشه تغییر داده است. گروههای شورشی از یوتیوب، اینستاگرام، فیسبوک و تویتر برای اعلام حضور خود، بهرخکشیدن پیروزیهای خود، سربازگیری و درخواست کمک مالی استفاده کردهاند. در عینحال توجه بیپیشینهای که به فعالیتهای گروههایی همچون دولت اسلامی در رسانههای اجتماعی پرداخته شده است، از نظر نویسندگان این مقاله تصور غلطی درباره نحوه استفاده گروههای مسلح از رسانههای اجتماعی ایجاد کرده است. مشخصا این باور وجود دارد که استفاده موفقیتآمیز یک گروه مسلح از رسانههای اجتماعی منجر به شکلگیری برند جهانی و توجه بینالمللی به گروه موردنظر میشود. اما کاملا این طور نیست؛ اکثر گروههای مسلح از رسانههای اجتماعی در سطح محلی و منطقهای موفقانه استفاده میکنند و در عین حال از رادار غرب و چشم شرکتهای رسانههای اجتماعی پنهان میمانند.
استفاده از رسانههای اجتماعی بین گروههای مسلح درگیر در عین منازعه و نیز از یک منازعه تا منازعه دیگر فرق میکند. علاوه براین، پلتفرمهای رسانههای اجتماعی که بیشتر مورد استفادهی گروههای مسلح قرار میگیرد نیز نظر به منازعه فرق میکند و این نشاندهندهی تأثیر وضعیت منطقهی موردنظر در دورهی پیشا منازعه و تفاوتها در سیاستهای پلتفرمهای رسانههای اجتماعی است.
در سال ۲۰۱۱ گروههای مسلح لیبیایی و فعالان این کشور از رسانههای اجتماعی بهصورت گسترده در پیشبرد شورش خود استفاده کردند. قذافی اغلب رسانههای تحت کنترل دولت را برای اعلام پیروزیها در شهرهای موردمناقشه استفاده میکرد. در واکنش صدها گروه و فعال شورشی لیبیایی برای افشای ادعاهای دروغین قذافی به استفاده از رسانههای اجتماعی و بارگذاری ویدیوها و عکسها از جریان واقعی تحولات در لیبیا روی آوردند. این گروهها بیشترین استفاده را از فیسبوک میکردند که نشاندهندهی رایجبودن این پلتفرم بین لیبیاییها در دورهی پیش از شورش است. اکثر گروههای مسلح لیبیایی صفحههای فیسبوکی برای خود ایجاد کردند. مهمتر اینکه حدود یک درصد این گروهها صفحههای فیسبوکیشان حذف شد (یا شاید خودشان تصمیم گرفتند که آنرا ببندند). برای بسیاری از این گروهها فیسبوک ابزار جداییناپذیر از فعالیتهاشان بود و تقریبا نیمی از این گروهها دستکم یک هزار لایک را در صفحه(های) مربوطه خود بهدست آوردند. اما برای بخش کوچکی از این گروهها رسانههای اجتماعی به ابزار اصلی فعالیتشان تبدیل شد. برای مثال گروه «الاهر شریعه» عملیاتهای روزانه خود را بهصورت زنده در فیسبوک پخش میکرد و بیش از ۲۰۰ هزار لایک در صفحه فیسبوک خود و بیش از ۲۰ هزار دنبالکننده در تویتر خود داشت. با اینحال برخی گروههای دیگر (حتا برخی از گروههایی که از شریعه بزرگتر بودند) ترجیح دادند که فعالیت خود را در صفحههای فیسبوکی خود یا کلا حضور خود را رسانههای اجتماعی مخفی نگهدارند.
چرا گروههای مسلح که در عین منازعه میجنگیدند، در استفاده از رسانههای اجتماعی استراتژیهای متفاوت را اتخاذ کردند؟ آیا برای مثال نوعیت گروههای مسلح در نحوه استفاده این گروهها از رسانههای اجتماعی نقش دارد؟ و آیا میتوان الگوهای قابل رمزگشایی در مورد نحوه استفاده این گروهها از پلتفرمهای رسانههای اجتماعی در منازعات مختلف بهدست آورد؟
استفاده از رسانههای اجتماعی در شورش لیبیا اهمیت این شبکهها را برای فعالیتهای شورشیان برجسته کرد. اکثر گروههای شورشی از رسانههای اجتماعی برای برقراری ارتباط با حامیان محلی خود استفاده میکردند و بخش کوچکی از این گروهها (۱۴.۹ درصد) استفاده از رسانههای اجتماعی را در مرکز عملیاتهای نظامی خود قرار دادند. تحلیلی که در پیش داریم براساس یک نمونه تصادفی از ۱۲۱ گروه مسلح (از میان مجموعا ۶۹۵ گروه مسلح) در لیبیا که از فیسبوک استفاده میکردند انجام شده است: در مجموع ۸۷ گروه (۷۲ درصد ۱۲۱ گروه) در فیسبوک صفحه رسمی داشتند، درحالیکه ۳۴ گروه (۲۸ درصد) هیچ صفحهای در فیسبوک نداشتند. به رغم اینکه ۷۲ درصد این گروههای دارای صفحه فیسبوکی بودند، اما تنها بخش کوچکی از این گروهها بیشترین فعالیت را در رسانههای اجتماعی داشتند. ما در تحلیل خود تعداد لایک یک صفحه فیسبوکی را بهعنوان نشانگر تعداد کاربرانی در نظر گرفتیم که مشترک یک صفحه فیسبوکی شده بودند و احتمالا با محتوای آن صفحه تعامل داشتند. ما لایک فیسبوکی را بهعنوان شاخص میزان حمایت و علاقهای که یک گروه مسلح با موفقیت از میان کاربران جلب کرده بود، تفسیر کردیم.
به رغم فراگیرشدن دسترسی به اینترنت در کشورهای درحال منازعه در سراسر جهان، بسیاری از گروههای مسلح فعال در این کشورها ترجیح میدهند از رسانههای اجتماعی در کمترین حد استفاده کنند یا کاملا از آن دوری کنند. این امر تفاوتها در نیازها و اهداف استراتژیک این گروهها را بازتاب میدهد. در لیبیا ۱۰ درصد گروههای اصلی استفادهکننده از رسانههای اجتماعی ۷۰ درصد تعاملات فیسبوکی را انجام میدادند و ۲۰ درصد گروههای اصلی استفادهکننده از رسانههای اجتماعی ۸۵ درصد تعاملات فیسبوکی را به خود اختصاص میدادند. پس چرا ۸۰ درصد باقی مانده این گروههای اینقدر تعاملاتشان در رسانههای اجتماعی ناچیز بود؟ اینترنت در شهرهای بزرگ لیبیا به راحتی در دسترس است، پس دسترسی به اینترنت دلیل احتمالی آن نیست. در گفتوگوهای ما با فرماندهان گروههای لیبیایی، برخی گفتند که به اعضای خود صریحا دستور دادهاند که برای جلوگیری از نظارت دولت در جریان خیزش سال ۲۰۱۱، از بارگذاری تصویر و ویدیو در فیسبوکهاشان خودداری کنند. این گروهها تقریبا تمام حمایت موردنیاز خود را از جوامع محلی دریافت میکردند و بنابراین احتیاج چندانی به تبلیغ فعالیتهای خود برای مخاطبان غیرمحلی نداشتند. اعضای این گروههای به جای فیسبوک ویدیوها و تصاویر خود را مستقیما از طریق بلوتوث با جامعه محلی خود به اشتراک میگذاشتند. از نظر برخی از این گروههای مسلح، خطرات ناشی از ثبتشدن آنلاین فعالیتهاشان، از جمله نظارت ناخواسته دولت در نتیجه آن، بیش از مزایای استفاده از رسانههای اجتماعی بود.
اما دولت اسلامی یک استثنا است
بحث در میان جامعه جهانی درباره رویآوردن بازیگران مسلح به رسانههای اجتماعی برای سربازگیری و رادیکالسازی افراد، تحت تأثیر فعالیتهای دولت اسلامی و گروههای وابسته به آن در رسانههای اجتماعی قرار دارد و در نتیجه، تحلیلگران و دولتها در درک کامل دامنه فعالیت این گروهها در رسانههای اجتماعی و پیشبینی عواقب احتمالی استفاده از رسانههای اجتماعی توسط این گروهها ناکام میمانند. برای مثال جستوجوی عبارت (Islamic State social media) حدود ۱.۵ میلیون نتیجه را در میان انتشارات آکادمیک موجود روی اینترنت به دنبال دارد. اما جستوجوی عبارت (Al Qaeda social media) فقط ۸۴ هزار نتیجه به دنبال دارد. استدلال ما این است که به دلیل توجه جامعه آکادمیک به داعش، نحوه استفاده این گروه از رسانههای اجتماعی در مورد همه گروههای مسلح تعمیم داده میشود، درحالیکه در واقع دولت اسلامی یک استثنا است. اگر استثنا نیست، پس بقیه گروههای شورشی چگونه از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند و چرا به اندازه دولت اسلامی موفق نیستند؟
تنها مطالعه جامع دیگر مورد استفاده از رسانههای اجتماعی توسط گروههای مسلح فعالیت ۱۵۵ گروه را در تویتر بررسی کرده است. این ۱۵۵ گروه از میان مجموعهدادههای پروژه «دادههای منازعه اوپسالا» انتخاب شدند. همانند استدلال ما، این مطالعه نشان داد که تنها ۶ درصد از این گروهها به استفاده از تویتر تمایل داشتند و در مجموع بیش از ۱۰ هزار تویت تولید کرده بودند (این رقم در مقایسه با دونالد ترمپ که در طول چهار سال ریاست جمهوری خود ۲۵ هزار بار تویت کرد، ناچیز است).
از ۱۴۵۶ گروه مسلحی که ما در مالی، لیبیا و سوریه دنبال میکنیم، هیچکدام موفقیتی را که دولت اسلامی در ایجاد مخاطب یا برند بینالمللی از طریق رسانههای اجتماعی داشته، ندارند. ما تاکنون پاسخ واحدی برای توضیح این که چرا دولت اسلامی در استفاده از رسانههای اجتماعی پیشگام است، نداریم. این موفقیت شاید نتیجه ترکیبی از پویاییها در سطح گروه (برای مثال ظرفیت سازمانی، ایدئولوژِ، مخاطبان موردنظر، تسلط به زبان انگلیسی) و عوامل در سطح خود منازعه (برای مثال میزان نظارت اینترنتی و رفتارهای مردم در رسانههای اجتماعی در دوره پیشا جنگ) باشد. با اینحال ایجاد مخاطب و برند بینالمللی نباید تنها نشانه موفقیت استراتژی یک گروه در استفاده از رسانههای اجتماعی دانسته شود. برنامههای (اپلیکیشن) مختلفی وجود دارد که میتواند اهداف و نیازهای استراتژیک شورشیان را (از جمله درخواست کمک مالی، بهبود روابط و ایجاد حمایت در سطح منطقهای، محلی یا ملی) با موفقیت تأمین کند.
آینده پژوهش در این حوزه و پیامدهای استفاده از رسانههای اجتماعی توسط گروههای مسلح بر آینده جنگهای داخلی
پیشگامبودن استراتژی دولت اسلامی در استفاده از رسانههای اجتماعی درک ما را درباره استفاده سایر گروههای مسلح از رسانههای اجتماعی متأثر کرده است. برخی از این گروهها از تمامی پلتفرمهای رسانههای اجتماعی برای تعامل با جوامع، حامیان مالی و رسانههای خبری بینالمللی استفاده میکنند. در مقابل برخی دیگر کاملا از رسانههای اجتماعی دوری میکنند یا در یک مقیاس محلی فعالیتهای آنلاین خود را انجام میدهند. درک بهتر چگونگی تأثیر محدودیتهای سازمانی و تکنولوژیکی بر استفاده این گروهها از رسانههای اجتماعی میتواند به تحلیلگران و دولتها کمک کند تا درک کنند که چگونه رسانههای اجتماعی آیندهی خشونت سیاسی را شکل خواهد داد. در ذیل سه نتیجهگیری در رابطه به استفاده از رسانههای اجتماعی توسط گروههای مسلح غیردولتی ارائه شده است:
استراتژیهای «موفق» استفاده از رسانههای اجتماعی متفاوت است
آنچه یک استراتژی موفق در استفاده از رسانههای اجتماعی را تشکیل میدهد، نظر به گروه و نظر به منازعه متفاوت است. بهنظر میرسد که اکثر گروهها از رسانههای اجتماعی به طور مؤثر در سطح محلی استفاده میکنند و بر تعامل با مخاطبان داخلی محدودتر یا برقراری ارتباط مستقیم با حامیان مالی به گونهای که در رادار دولتها ظاهر نشوند، تمرکز دارند. استراتژی دولت اسلامی برای توسعه حضور جهانی آنلاین خود، با توجه به پیامدهای این حضور و به نسبت آن کشاندهشدن توجه دولتهای غربی به این حضور، از برخی جهات بهعنوان درس عبرت برای گروههای مسلح عمل میکند. هرچند دولت اسلامی با حضور گسترده در فضای آنلاین شهرت پیدا کرد و سربازگیری خود را تسهیل کرد، اما با توجه به نظارت بینالمللی بر این گروه به خاطر حضور آنلاین گستردهاش، این استراتژی برای یک گروه مسلح غیر از داعش و بسته به ظرفیت و اهداف این گروه، همیشه استراتژی مطلوب نیست.
تأمین مالی گروههای مسلح
رسانههای اجتماعی مجراهای تأمین مالی جدید را برای گروههای مسلح باز کرده است، به آنها امکان داده است که مستقیما با طیف گستردهتری از سرمایهگذاران ارتباط برقرار کرده و همچنین از خدمات «تأمین مالی گروهی» یا (Crowdfunding) موجود در رسانههای اجتماعی بهرهمند شوند. با این وجود، دامنه کامل این تغییر در نحوه تأمین مالی گروههای مسلح به طور کافی مستند نشده است. در جنگ داخلی سوریه بسیاری از گروههای مسلح ویدیوهای سپاسگزاری خود از حامیان مالیشان را در یوتیوب بارگذاری میکردند و خواستار حمایت بیشتر میشدند. همانطور که گزارش مستند واشنگتن پست در سال ۲۰۱۳ نشان داد، یک گروه مسلح نام خود را به نام حامی مالی خود که یک شیخ کویتی بود، تغییر داد و ویدیوهایی را در یوتیوب بارگذاری میکرد و در آنها از این شیخ کویتی سپاسگزاری میکرد و تابلویی را با نام آن شیخ به نمایش میگذاشت. شواهد اولیه نشان میدهد که در سوریه رسانههای اجتماعی استراتژیهای مالی و مجراهای تمویل مالی و همچنین مودل سودآوری کلی گروههای مسلح را تغییر داده است.
پلتفرم مهم است
درباره اینکه گروههای مسلح بر چه مبنایی از یک پلتفرم بیشتر استفاده میکنند و از پلتفرم دیگر کمتر، پژوهش اندکی انجام شده است. برای مثال آیا گروههای مسلح از تمام پلتفرمها برای یک هدف استفاده میکنند یا بسته به محتوا و مخاطب، پلتفرمِ مورداستفادهشان نیز تغییر میکند؟ پژوهش ما در لیبیا، سوریه و مالی نشان میدهد که شورشیان بیشتر از فیسبوک استفاده میکنند. اما گروههای مسلح سوریه سه برابر بیشتر از گروههای مسلح در لیبیا، از تویتر استفاده میکنند. در مالی گروههای مسلح از کانالهای یویوبی دو برابر بیشتر از گروههای لیبیایی یا سوری استفاده میکنند. درک اینکه گروههای مسلح بر چه مبنایی یک پلتفرم را بر پلتفرم دیگر ترجیح میدهند، به ما امکان میدهد انواع رفتارها و گرایشهای مخربی را که ممکن است در آینده از جانب این گروهها رخ دهد، بهتر پیشبینی کنیم.
تصویر بزرگ
در نتیجه تمرکز بیش از حد غرب بر داعش و نحوه استفاده این گروه از رسانههای اجتماعی، فعالیت بقیه گروههای مسلح در سرتاسر جهان در رسانههای اجتماعی نادیده گرفته شده است. اکثر گروههای مسلح از رسانههای اجتماعی طوری استفاده میکنند که در معرض توجه جهانی قرار نگیرند و به این ترتیب از اقدامات شرکتهای امریکایی یا دولتهای غربی در امان بمانند. داعش بعدی در جهان، رویکرد داعش قدیمی را ادامه نخواهد داد. بنابراین پیشبینی تهدیدهای آینده در محیط آنلاین نیاز به نظارت بر استراتژیهای نوظهور و یا درحال ظهورِ گروههای مسلح در رسانههای اجتماعی دارد. این استراتژیها طوری طراحی شدهاند که از شناساییشدن این گروهها جلوگیری کنند اما برقراری ارتباط آنها با مخاطبانشان را تسهیل کنند.
لورا کورچسن، «دانشمند [بورسیه] رودز» و دانشجوی دکتری در دانشگاه آکسفورد است. پژوهش وی بر چگونگی استفاده دولتها و گروههای مسلح از رسانههای اجتماعی در کشورهای درگیر منازعه و اقتصاد کارزارهای اطلاعات غلط است. او یکی از بنیانگذاران پروژه ردپای دیجیتال منازعات و همکار پژوهشی در «پروژه مطالعات تجربی منازعه» در دانشگاه پرینستون است.
دکتر برایان مککوین استادیار دانشگاه رِجینا و یکی از بنیانگذاران پروژه ردپای دیجیتال منازعات است. او تجربه دو دهه کار بهعنوان پژوهشگر و مددرسان در بیش از ده منازعه را دارد. برایان پس از هفت ماه کار میدانی قومنگاری شورشیان در قیام سال ۲۰۱۱ لیبیا، دکترای خود را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد. برایان کتاب «انقلاب لیبیا و پیامدهای آن» را ویراستاری کرده است و کتابی که روی دست دارد، با تمرکز بر قیام لیبیا، بررسی میکند که چگونه شورشیان در ابتدا سازمان یافتند.