گفته میشود روز شنبه هواپیمای حامل والی جدید حکومت برای ولایت فاریاب بدون نشست از این میدان برگشته است. معترضان ظاهرا اجازه نشست ندادهاند. شهروندان میمنه چند هفته است که به معرفی محمدداوود لغمانی برای سکانداری ولایت فاریاب اعتراض دارند. گفته میشود معترضان دروازه ساختمان ولایت را بستهاند. ظاهرا دامن این اعتراض تنها به مردم محدود نمیشود. این مسأله تبدیل به یک اعتراض و نارضایتی سیاسی نیز شده است. در تازهترین واکنش بابر فرهمند، معاون شورای عالی مصالحهی ملی گفته است که حکومت در شمال کشور جنگ سرد جدید را آغاز کرده است. ضمن که این موضع یک اتهام سنگین علیه حکومت است، نشان از نهایت نارضایتی را نیز میرساند. اوضاع در فاریاب به سمتی میرود که دورنمای نگرانکننده و بغرنجی دارد.
اعتراض به معرفی والی جدید در فاریاب دامنهدار و گسترده است. در واقع این اعتراض بر مشورتنشدن با مردم در خصوص عزل و نصبها و تصامیم بزرگ ملی است. معترضان در تعیین والی خواهان شنیدهشدن صدایشان هستند. این اعتراض برحق و بهجا است. دولت در افغانستان مبتنی بر قانون اساسی نافذ، از آنِ مردم است. برپایهی این اصل، حکومت مردمی باید صدای مردم را بشنود و با مردم باشد. شنیدن اعتراض شهروندان کمترین مسئولیت حکومتها در برابر مردم است. اگر شهروندان به انتصاب یک فردی اعتراض دارند، حکومت میتواند کسی دیگر را با مشورهی آنان بهجایش معرفی کند. شنیدن صدای اعتراض و مطالبات مردم برای حکومت نباید ضعف در اقتدار و اتوریته تلقی شود. برعکس این کار برای حکومتهای مردمسالار یک امتیاز است. اما تاکنون ارگ در وضعیت پیشآمده در فاریاب راه مواجهه با مردم را در پیش گرفته و در یک حساب و کتاب احساساتی و سلیقهای و بدون توجه به اعتراضها در تلاش تحمیل فردی بهعنوان والی است که مردم او را قبول ندارند. منطق این کار جز بازی احساساتی ارگ و بهدور از محاسبهی سیاسی چیزی دیگری نیست که پیامدی غیر از صدمهزدن به منافع کلیتی بهنام «جمهوری اسلامی افغانستان» ندارد.
جدای از منطق حکومتداری خوب، دمیدن بر فاز بحران در وضعیت پیشآمده در فاریاب به دو دلیل خطا است: از یک طرف، ولایتهای شمالی کشور بهویژه فاریاب بهعنوان پایگاههای ضد طالب روزهای دشواری را پشت سر میگذارند. طالبان برای فتح شمال لحظهشماری میکنند و تمام توان جنگی خود را بهکار بستهاند. در این وضعیت درگیرکردن مردم و نهادهای حکومتی فاریاب با جنجالهای بیحاصل حکم آبانداختن به آسیاب دشمن را دارد که به قطع میتواند برای طالبان یک فرصت استثنایی را خلق کند.
دوم، رییسجمهور غنی در سه روز عید تلاش کرد که نمایش اجماع داخلی را بازی کند. او در بیانیهی عیدیاش بر لزوم اجماع داخلی تأکید کرد. تقریبا با تمام نیروهای سیاسی مخالف و موافق خود دیدار کرد؛ حتا با گلبدین حکمتیار. تلاش کرد که یخهای سیاسی میان خود و چهرههای سیاسی مخالف خود را آب کند. هدف آشکار و پنهان همهی این دیدارها تلاش برای اجماع داخلی است. اما از طرف دیگر، دمیدن بر فاز بیاعتمادی برای انتصاب یک والی که مورد قبول مردم نیست، کار عبث و بیهوده است. این کار بهشدت به اعتماد شهروندان و اجماع داخلی صدمه میزند.
کار درست در جنجال پیشآمده برای حکومت توجه به مطالبات مردم است. بهویژه اینکه اعتراض حق مردم است. روزهای پرآشوب فاریاب را کسی میتواند مدیریت کند که پیچ و خمهای این جفرافیا را بشناسد، با شبکههای مردمی و ضدطالب در ارتباط باشد و از همه مهمتر مردم به او اعتماد کنند.
ارگ باید از جنجال مشابه گذشته درس گرفته باشد که فرجام چنین رویکردی، جز تضعیف اقتدار و مشروعیت حکومت و خلعشدن حکومت از حمایت و نفوذ مردمی ندارد. هزینهی شنیدن مطالبات شهروندان برای حکومت بهصرفهتر از مواجهه با آنان است. حکومت نمیتواند با زور نظامی والی خود را بر مردم تحمیل کند. اگر همچنین کاری کند، والی نمیتواند بر مردم حکومت کند. معنای ادامهی چشمپوشی بر اعتراض مردم فاریاب این است که تصمیمگیریهای ریاستجمهوری نه بر مبنای محاسبه و سنجش که بر بنیاد احساسات و سلیقه گرفته میشود.