نابود کردن دولت اسلامی (داعش)، یک وجیبه‌ی اخلاقی است

منبع: Human Security Center

نویسنده: روح‌الله یعقوبی

برگردان: عاقله حیدری

نیروهای طالبان در 8 آگست 1988، به کمک جنگ‌جویان پاکستانی و عربی، شهر مزار شریف در شمال افغانستان را تصرف کردند. دیده‌بان حقوق بشر چیزی که پس از آن اتفاق افتاد‌ را «کشتن دیوانه‌وار» تعریف کرده است.

هدف اصلی آن‌ها جامعه‌ی هزاره بود که در برابر پیش‌رفت‌های آن‌‌ها به‌شدت مقاومت کردند. تاجک‌ها و ازبک‌ها نیز مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. ظرف چند روز، هزاران جسد در خیابان‌ها انباشته شده بودند. ملا عبدالمنان نیازی، والی جدید این ولایت، بی‌رحمانه در برابر مردم مزار شریف اتمام حجت کرده بود: سنی شوید، افغانستان را ترک کنید، یا بمیرید.

یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: «کوهو مردمون مو یه» (کوه‌ها مردم ما اند)– هزاران هزاره با پناه بردن به کوه‌ها و دره‌های دورافتاده جان سالم بدر بردند. تراژیدی کنونی اجتماعات مسیحی و یزیدی عراق، یادآور چیزی است که هزاره‌ها در افغانستان تجربه کرده‌اند. دولت اسلامی ابوبکر البغدادی شبیه امارت اسلامی ملا عمر است. اولی (ابوبکر البغدادی) خودش را خلیفه و دومی (ملا عمر) خودش را امیرالمؤمنین می‌خواند. هردو می‌خواهند با تفسیر سطحی از قرآن و حدیث، یک دولت بسازند. ما در غرب از جنایات دولت اسلامی وحشت‌زده شده‌ایم. ما از نابودی مکان‌های فرهنگی، مذهبی و تاریخی در عراق و سوریه توسط دولت اسلامی به وحشت افتاده‌ایم: طالبان این کار را کرده‌اند و به این کار‌شان ادامه می‌دهند. آن‌ها بیش‌تر چیزی‌هایی را که در موزیم کابل، که زمانی خیلی غنی بود، باقی مانده بود، نابود کردند. زمانی که آن‌ها شهر تاریخی بودا را تصرف کردند، دو تندیس بزرگ بودا را منفجر کردند. آن‌ها بار دیگر هزاره‌ها را قتل عام کردند.

طالبان پیامد هرج‌ومرج و خون‌ریزی‌هایی بود که پس از ترک افغانستان توسط غرب، به‌دنبال شکست شوروی‌ها به وجود آمد. ما با تصمیم رها کردن این کشور به حال خودش تا در بدبختی‌هایش بپوسد، اشتباه اساسی انجام دادیم، اشتباه استراتژیکی‌ای که تا امروز فراموش نشده است.

امارت اسلامی افغانستان‌ برای غرب‌ به عنوان یک نهاد، تهدید جدی‌ای برای نبود. با این حال، آن‌ها افغانستان را به یک کشور سرکش و ناکام تبدیل کرده بودند. آن‌ها به اسامه بن‌لادن و تروریست‌های القاعده‌ی همراه او، پناه‌گاه و تسهیلات آموزشی داده بودند. القاعده از افغانستان به عنوان پایگا استفاده کرده و در آن‌جا حملات مرگ‌بار‌شان را برنامه‌ریزی کردند. پس از حمله‌ی یازدهم سپتامبر، ایالات متحده‌ی امریکا خواستار تحویلی اسامه بن‌لادن و اخرج حامیان او شد. ملا عمر این درخواست را رد کرد. اگر او این درخواست را می‌پذیرفت، ممکن طالبان هنوز در قدرت بودند.

تا زمانی که القاعده بر برج‌های دوگانه حمله نکرده بود، علاقه‌ی زیادی به امور طالبان وجود نداشت. فقط تعداد اندکی در مورد انگیزه‌ی این گروه می‌دانستند، چه رسد به ایدیولوژی‌ای که عقب این انگیزه‌ها وجود داشت. ما تنها زمانی عمل کردیم که خیلی دیر شده بود و هزاره‌ها، تاجک‌ها و  ازبک‌ها قتل عام شده بودند.

انگیزه‌های دولت اسلامی واضح اند. آن‌ها می‌خواهند یک خلافت جهانی اسلامی ایجاد کنند و به یک نیروی منسجم، متعهد و کارآمد تبدیل شده‌اند. آن‌ها موفقانه هزاران تن غربی (به‌شمول استرالیایی‌ها، آلمانی‌ها، بریتانیایی‌ها و افرادی از کشورهای دیگر) را استخدام کرده‌اند.

این جنگ‌جویان خارجی، برای امنیت ملی ما یک تهدید اساسی است و سازمان‌های استخباراتی و کارشناسان تروریزم آن را بزرگ‌ترین خطر پس از حمله‌ی یازدهم سپتامبر توصیف کرده‌اند. در حالی که طالبان خود قصد حمله به غرب را نداشتند و بر ارتکاب جرایم وحشیانه در افغانستان متمرکز شده بودند، مردان البغدادی توانایی حمله بر منافع غرب را دارد و اگر به‌حال خودشان رها شوند، این کار را خواهند کرد. این باید برای سیاست‌گذاران زنگ خطری باشد و آن‌ها را به عمل وادار کند.

ما یک وظیفه‌ی اخلاقی داریم تا از مردم بی‌دفاع و بی‌گناهی که مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند و قتل عام می‌شوند، محافظت کنیم، نه به‌خاطر ارزش‌های انسان دوستانه و لیبرال ما، بل‌که به‌خاطر این‌که ما توانایی این کار را داریم. ما هم‌چنین به‌خاطر امنیت ملی ما، در برابر دولت اسلامی، البغدادی و مردان دیوانه‌ی او اقدام کنیم. بربریت طالبان و تهدیدها نادیده گرفته شدند و ما هم‌چنان با پول و خون تاوان پیامدهای آن را پس می‌دهیم. دولت اسلامی به‌مراتب خطرناک‌تر است. ما نباید اشتباه گذشته را تکرار کنیم: با آن‌ها باید رو در رو شد، شکست‌شان داد و به‌طور کامل ریشه‌کن‌شان کرد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *