در نهم ماه مِی از وزارت امورخارجه چین خواسته شد تا دربارهی حملهای وحشیانه در کابل اظهار نظر کند. یک روز قبل تروریستها نخست موتربمبی را در نزدیک یک مکتب دخترانه منفجر کرده بودند و پس از آن که شاگردان سراسیمه از مکتب خارج شده بودند، دو بمب دیگر را نیز برای کشتن افراد بیشتر منفجر کرده بودند. دستکم ۸۶ نفر کشته شدند، بیشتر قربانیان کودک بودند. هدف این حمله دختران هزاره شیعه بود. هزارههای شیعه اغلب توسط گروههای اسلامگرای سنی که عامل بیشتر بدبختیها مصیبت افغانستان هستند، هدف قرار میگیرند. گروههای اسلامگرای تندرو با شتابگرفتن روند خروج نیروهای امریکایی از افغانستان به دنبال بردن سهمی از قدرتِ آغشته به خون در افغانستان هستند.
دیپلماتهای چین میتوانستند به یکی از چند شیوه قابلقبول، به این حمله واکنش نشان دهند.
اول، منطقی میبود که وزارت امورخارجه چین از بزرگترین گروه ستیزهجوی فعال در افغانستان یعنی طالبان بخواهد که این هرجومرج را مهار کنند، زیرا چین از نفوذ روزافزون بر رهبران طالبان برخوردار است. این درخواست البته میتوانست برخلاف انتظار به نظر برسد. «وانگ یی»، وزیر امورخارجه چین ابراز امیدواری کرده است که حکومتهای آینده افغانستان اسلام معتدل را پیشه کنند. این موضعگیری، عدم تأیید آشکار اسلام افراطی سبک طالبان است. در آنسوی مرز در منطقه سینکیانگ چین مقامات مساجد را تخریب کرده و جوانان را از نماز جماعت منع کردهاند. حدود یک ملیون مسلمان که اکثرشان از اقلیت اویغورند از اردوگاههای بازآموزی حزب کمونیست در سینکیانگ فارغ شدهاند. این اردوگاهها برای «درمان» تفکر بیش از حد مذهبی یا «عقب افتاده» مسلمانان و تبدیلکردن آنها به کارگران فرمانبردار و وفادار به سرزمین مادری چین ایجاد شده است.
اما ظاهرا طالبان هم میتوانند متعصب و تندرو و هم میتوانند واقعبین و عملگرا باشند. رهبران این گروه امیدوارند که به زودی و یک ربع قرن پس از آنکه این کشور اولین بار تحت سلطهی حکومت وحشت دینی این گروه قرار گرفت، بار دیگر بر افغانستان حکم برانند. پژوهشگران و دیپلماتها در بیجینگ و سایر پایتختهای کشورهای دخیل میگویند که طی سه سال گذشته بهخصوص، ارتباطات بین طالبان افغانستان و چین به طرز چشمگیری رشد کرده است. نمایندگان طالبان که به شدت میخواهند از نظر سیاسی و اقتصادی از جانب غول اقتصادی آسیا به رسمیت شناخته شوند، گفتهاند که از طرحهای چین برای ساخت شاهراهها بین شهرهای افغانستان حمایت میکنند. رهبران طالبان ادعا میکنند که از یک پروژه موردحمایت چین در نزدیکی ولایت کابل برای ایجاد بزرگترین معدن مس جهان که سالها به دلیل نگرانی درباره بقایای دوره بودایی در این سایت و ترس از حملات شبهنظامیان متوقف شده بود، حمایت میکنند.
گفته میشود که طالبان بهطور مخفی به بیجینگ این پیام را رساندهاند که به وضعیت مسلمانان در سینکیانگ اهمیتی نمیدهند. این موضع با هدف امنیتی اصلی چین در افغانستان همسو است. هدف اصلی چین جلوگیری از فرو رفتن افغانستانِ ناشاد به کام هرجومرج و تبدیلشدن به پناهگاه یا دالان عبور و مرور شبهنظامیان اویغور است که به باور چین در منطقه منتظر فرصتاند. چین معتقد است که این جنگجویان برخی از افراد دارای تجربه جنگ در سوریه، برخی افراد آموزشدیده توسط ایران و برخی افراد دیگر را شامل میشود که امیدوارند از طریق مناطق قبیلهنشین بیقانون پاکستان وارد سینکیانگ شوند.
دوم، منطقی میبود که چین از پاکستان بخواهد که برای مهار خونریزی در افغانستان کمک کند. پاکستان حامی طالبان است و جنگجویان افغان را به برقراری ارتباط با چین ترغیب کرده است. پاکستان دوست دارد برای چین، که مهمترین حامی مالی اسلامآباد است، مفید باشد.
با اینحال وزارت امورخارجه چین در واکنش به بمبگذاری مکتب در کابل، نه از طالبان درخواست کرد هرجومرج را در افغانستان مهار کنند و نه از پاکستان خواست که برای متوقفکردن خونریزی در افغانستان کمک کند. خانم «هوا چونینگ»، سخنگوی وزارت امورخارجه چین پس از اظهار تأسف از کشتهشدن دانشآموزان دختر در کابل، ایالات متحده را مقصر خواند.
او راه سوم را انتخاب کرده بود و گفت که تصمیم «ناگهانی» خروج امریکا از افغانستان «منجر به یک سری حملات انفجاری در سراسر کشور شده است.» او از نیروهای خارجی خواست تا «با خروج مسئولانه از تحمیل رنج و درد بیشتر بر مردم افغانستان خودداری کنند.» این موضعگیری انتقادی از جانب چین جدید است.
سخنگویان چینی و رسانههای دولتی چین سالها نیروهای امریکایی را متهم کردند که از مأموریت اصلی خود که ریشهکن کردن القاعده بود منحرف شدهاند و با رویاهای سادهلوحانه خود مبنی بر ملتسازی به سبک غربی در افغانستان آشوب را گسترش بخشیدهاند. اخیرا چینیها ادعا کرده بودند که امریکا مطمئنا پس از خروج نیروهایش از افغانستان، عوامل مخفی خود را در این کشور نگه خواهد داشت و بخشی از دلیل آن ایجاد دردسر برای چین خواهد بود. به طور خلاصه، چین معتقد است که امریکا برای مدتِ بیش از حد طولانی در افغانستان حضور داشته، اکنون بسیار عجولانه درحال خروج است و در واقع به هیچوجه افغانستان را ترک نمیکند. این موضعگیری به اندازه کافی پیچیده بود.
اکنون مقامات چینی با بیان اینکه افغانستان میتواند زمینه همکاری احتمالی با ایالات متحده باشد، این موضع را پیچیدهتر میکنند. هنگامی که از مقامات چینی از جمله در یک نشست اخیر با همتایان امریکاییشان در آلاسکا، خواسته شد که در مورد این موضعگیری چین در خصوص همکاری با ایالات متحده جزئیات بیشتر ارائه کنند، اظهارات مبهم داشتند. البته چند سال پیش چین و امریکا به طور مشترک دیپلماتها و پولیس افغانستان را آموزش میدادند. اینروزها چین بر اهمیت ابتکار کمربند و راه خود تأکید میکند: اینکه چگونه این طرح زیربناسازی میتواند توسعه افغانستان و در نتیجه ثبات این کشور را تقویت کند، از جمله با وصلکردن این کشور به دریا از طریق پاکستان.
افغانستان زمانی شاهد همکاری قابلملاحظه بیجینگ و واشنگتن بود. اوایل جنگ علیه تروریسم، اداره رییسجمهور جورج دبلیو بوش «جنبش استقلال ترکستان شرقی» را که یک گروه اویغور است بهعنوان گروه تروریستی معرفی کرد. ایالات متحده به مأموران چینی اجازه داد از اویغورهای زندانی در گوانتانامو بازجویی کنند. وکیل مدافع یکی از این زندانیها به کنگره گفت که مأموران چینی به زندانی اویغور گفته بودند که او خوشبخت است که به چنگ امریکاییها افتاده، زیرا «به محض اینکه او را به چین برگرداندند، زنده نبود.» فعلا چنین اقدامات مشترکی بین ایالات متحده و چین غیرقابل تصور است. دو طرف در خصوص سینکیانگ موضع مشترک ندارند. در سال ۲۰۲۰ حکومت ترمپ جنبش استقلال ترکستان شرقی را از لیست گروههای تروریستی حذف کرد و گفت که شک دارد این جنبش هنوز وجود داشته باشد. چین میگوید که این جنبش یک تهدید بزرگ است.
برای چین، هیچچیز مهمتر از ثبات نیست
چین مواضع خود را منسجم میداند. دردسرساز قلمدادکردن امریکا برایش منطقی است. بیجینگ همچنین به طالبان، پاکستان و ایران اعتماد ندارد، اما این بازیگران دلایلی دارند که در برابر اراده چین تعظیم کنند. در مقابل، امریکا یک رقیب خطرناک است که اشتباهات بدی را مرتکب شده است و بنابراین سوژه ایدهآل برای سرزنش و انتقاد است. چین اگر ببیند که همسایهاش در آستانه جنگ داخلی قرار دارد، ممکن است از مأموریتهای صلحبانی منطقهای یا سازمان ملل متحد در افغانستان حمایت کند. اما بیجینگ نیروهای خود را، دستکم زیر لوای چین، برای برقراری نظم به افغانستان نخواهد فرستاد، زیرا همسایهاش «گورستان امپراتوریها» است. استراتژی چین برای افغانستان واضح است. چین درحال ظهور بهعنوان یک قدرت بزرگ است که ــ در حد استثنایی ــ فقط به منافع سرد و سخت اقتصادی و امنیتی اعتماد دارد. از نظر چین، دنبالکردن منافع شخصی خرد است.