فریضه عالمی و عابر شایگان
دو ماه قبل که فریبای ۷ ساله با دو برادر ۵ ساله و ۱۱ سالهاش با دیگر کودکان همسنوسالشان در حیاط خانه در ولایت قندوز در حال بازی بودند، جنگ شدیدی در اطراف شهر میان نیروهای دولتی و جنگجویان گروه طالبان جریان داشت. در آن هنگام راکتی از آن نبرد سنگین در وسط جمع کودکانه آنها فرود میآید، پای فریبا را قطع میکند و جان دو برادر و یک دختر همسایهاش را میگیرد. آنها از جمله صدها کودکی هستند که سالانه قربانی جنگ و خشونت در افغانستان میشوند.
بر پایه گزارشهای رسمی، سالانه صدها کودک در سراسر افغانستان در جنگها و خشونتها کشته و زخمی میشوند. این قربانیان کوچک بهرغم اینکه در معرض شدیدترین آسیبهای ناشی از جنگ و خشونت قرار دارند، تحت پوشش حمایتهای مالی و خدمات درمانی، پزشکی دولت قرار نمیگیرند.
اوایل این هفته، مادر ۴۳ ساله و پدر ۶۰ سالهی فریبا، او را برای درمان مشکل پایش به مرکز صلیب سرخ در کابل آورده بودند. آنها در سالن انتظار بیماران منتظر داکتری نشسته بودند که از پای فریبا عکسبرداری کرده بود و در بهترین حالت جای پای قطعشدهاش یک پای مصنوعی وصل میکرد. خانواده این کودک هفت ساله، قبل از آمدن به کابل، او را برای در مان به پاکستان برده بود اما از پس هزینهی سنگین آن برنیامده بود.
دولت افغانستان شهروندانی را که در جنگ و خشونت زخمی میشوند، بهطور رایگان در شفاخانههای دولتی تحت درمان قرار میدهد اما بسیاری از این زخمیان پس از درمان اولیه از شفاخانهها مرخص میشوند و روی دست خانوادهشان میمانند. بسیاری از این زخمیان بهویژه کودکان که آسیبهای شدید جسمی و روحی میبینند، به علت عدم توانایی شفاخانههای دولتی در درمان کامل آنها و فقر و تنگدستی خانوادههایشان برای انتقال آنها به کشورهای خارجی، در معرض معلولیت، بیماری دایمی و بار دوش خانوادههایشان قرار میگیرند.
قانونی را که دولت برای حمایت از بازماندگان قربانیان جنگ زیر عنوان «حقوق و امتیازات بازماندگان شهدا و مفقودین» در سال ۱۳۸۹ تصویب کرده، زخمیان و کودکان را تحت پوشش قرار نمیدهد.
آمنه، دختر ۱۴ماهه ای است که در ۲۳ ثور ۱۳۹۹ هنگامی که تازه در زایشگاهی در دشت برچی کابل متولد شد، بر اثر حمله مهاجمان مسلح، در ساق پای راستش گلوله خورد. آمنه بعد از آن حمله، با هزینه شخصی خانوادهاش، سه بار زیر تیغ جراحی رفته است. او سومین جراحیاش را روز چهارشنبه هفته قبل در یک شفاخانه خصوصی در شهر کابل پشت سر گذاشت. اسدالله پدر او که خود مأمور یک اداره دولتی است بهدلیل عدم اعتماد به شفاخانههای دولتی، او را سه بار با هزینهی شخصی در شفاخانههای خصوصی عملیات کرده است. او میگوید با اینکه بعد از حمله تروریستی ۲۳ ثور ۱۳۹۹ بر زایشگاه صدبستر دشت برچی، رییسجمهور غنی اعلام کرد که به خانوادههای کشتهشدگان صدهزار افغانی و به زخمیان ۵۰ هزار افغانی پول کمک میکند، اما با وجود مراجعه به اداره امور و وزارت دولت در امور شهدا و معلولین، این کمک به آنها توزیع نشده است.
«قضیه دخترم تمام جهان را تکان داد و تمام مردم جهان او را شناختند. حتا خبرنگاران خارجی از وضعیت آمنه احوال میگیرند اما در داخل کشور هیچ کس از وضعیت او خبر ندارد و خبر نمیگیرد».
حبیبهی ۱۲ ساله در ۱۸ ثور امسال بر اثر حمله انفجاری در نزدیکی مکتب سیدالشهدا در دشت برچی یک پایش آسیب دیده است. خانوادهی او در اوایل فکر میکرده است که او آسیب جدی ندیده اما بعد از گذشت چهار روز پای او سیاه میشود و درد میگیرد. وقتی او را به شفاخانه محمدعلی جناح در دشت برچی منتقل میکنند، اول مسئولان این شفاخانه از پذیرش او خودداری میکنند و به خانواده او میگویند که آنها برای دریافت کمک او را زخمی جلوه میدهند. بعد از اصرار خانوادهاش و گرفتن عکس از پاهایش، داکتران میگویند که پای او آسیب جدید دیده و آنها توانایی درمان او را ندارند. خانواده حبیبه به علت فقر و تنگدستی او را بهجای انتقال به شفاخانه خصوصی، به خانه میبرد. بعدا گروهی از داکتران رضاکار به خانواده او تماس میگیرد و زمینهی درمان او را در یک شفاخانه خصوصی فراهم میکند.
حبیبه، دانشآموز صنف هفتم است و در رشته ورزشی جوجیتسو تمرین میکند و سه مدال داخلی گرفته است: «بیشتر از درد از اینکه پس از این نتوانم به ورزش ادامه دهم مرا ناراحت میکند. به مادرم و داکتران شفاخانه گفتهام که کمکام کنند با خوردن دوا پاهایم خوب شود. اگر عملیات کنند من دیگر ورزش نمیتوانم. هیچ کس به حرفها و امیدی که من برای آیندهام دارم گوش نمیکند. ما نونهالان این کشور هستیم. کودک هستیم. باید دولت به ما توجه کند. متوجه ما باشند. امنیت ما را بگیرند و از ما حمایت کند.»
به گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در جریان سال ۲۰۲۰ میلادی ۵۶۵ کودک در افغانستان کشته شده و یکهزار و ۴۵۴ کودک دیگر زخمی شدهاند. ذبیحالله فرهنگ، معاون سخنگو و مسئول روابط عمومی این کمیسیون میگوید تأثیراتی که جنگ روی کودکان و نوجوانان میگذارد بسیار مخرب است: «انتظار ما این است که جنگ خاتمه یابد و به خواست مردم احترام شود. بیش از این نباید بر طبل جنگ و خشونت کوبیده شود.»
فرزانه ۱۶ ساله و خواهر ۱۴ سالهاش، دانشآموزان مکتب سیدالشهدا هستند که در حمله انفجاری ماه ثور امسال بر این مکتب، آسیب دیدهاند. شکریه که دستش زخم برداشته بود، بعد از عملیات حالا نمیتواند دو انگشت دست خود را حرکت بدهد. خواهر کوچکترش که در محل انفجار بیهوش شده بود و بعد از ۵ ساعت، توانستند او را پیدا کنند، آسیب شدید روحی دیده است. خانواده او برای درمانش دسترسی به هیچ نوع خدمات رواندرمانی ندارد. اکنون که بیش از دو ماه از آن انفجار میگذرد، وضعیت سلامتی او بهبود نیافته و خانوادهاش توان درمان او را ندارد: «خواهر خردم از لحاظ صحی وضعیتاش خوب نیست. تا حالا ما نمیتوانیم پیش او از حادثه حرف بزنیم. پول تداوی او را هم نداریم. پدر و مادرم تمام پولشان را برای تداوی و عملیات من مصرف کردند. خواهرم شبها میترسد. گریه میکند و از خون میترسد.»
خانواده فریبا پنج سال پیش از اینکه جمع کودکانهشان توسط راکت طالبان قلع و قمع شود، از اسلامآباد پاکستان به قندوز کوچیده بود. پدر ۶۰ سالهی او دهقانی میکرد و از این طریق مخارج خانواده ۷ نفری خود را تأمین میکرد. خانواده او بهتازگی در قندوز برای خود خانهای ساخته بود و سعی داشت پسر بزرگ خانواده را که در پاکستان زندگی میکرد، قانع کند که به افغانستان بازگردد. اما او در پاسخ میگفته که «آنجا جنگ است. خشونت است. ویرانی است».
مادر فریبا میگوید: «ما در این پنج سال با تمام مشکلات و وضعیت بد اقتصادی، برای خود خانه ساخته بودیم. اما جنگ همه چیز را نابود کرد. کودکانم کشته شدند. دخترم پایش قطع شد. حالا نه خانه و نه زندگی داریم و نه حتا پولی پای دخترم را که تداوی کنیم.»
درد از دستدادن کودکانش، او و همسرش را از پا در آورده است و با چشمان درمانده و صورت شکسته میگوید که این روزها، بدترین روزهای زندگیاش است.
فریبا، آمنه، حبیبه و شکریه نمونهای از صدها کودکی است که سالانه هزینهی جنگ بزرگترها را میپردازند. آنها که آسیب شدید جسمی و روانی میبینند، تحت پوشش خدمات درمانی لازم و حمایتهای مالی دولت قرار ندارند و روی دست خانوادههای فقیر و کمدرامدشان میمانند.