منبع: اکونومیست
برگردان: حمید مهدوی
هر باری که فرمانده نیروهای خارجی در افغانستان، جنرال آمریکایی به نام جوزف دانفورد، از کاخ ریاست جمهوری کشور بازدید میکرد، او نخست سریع به سمت کمد لباس میرفت تا لباسهای نظامی و چکمههای جنگی را تبدیل کرده و یونیفورم تمام رسمی بر تن کند.
این تاکتیکی بود که بی ملاحظه نماند. کارمندان داخلی قصر، درست یا نادرست، از دیر وقت بدینسو باور داشتهاند که در کشور خود شان با آنها مثل کفش پاک کن رفتار شده است. همین افراد «کت شلوار ویژه ای» را که آقای دانفورد حین دیدار از آقای کرزی میپوشید، تقدیر کرده بودند. آقای دانفورد میگوید که او این تصمیم را برای احترام به بالاترین مقام این سرزمین اتخاذ کرده بود. وی توضیح میدهد: «زمانی که من به دیدار رییس جمهور خود ما میروم، همین یونیفورم را میپوشم. پس برای من طبیعی بود که حین دیدار رییس جمهور افغانستان نیز همین یونیفورم را بپوشم». از 15 فرماندهی که قبل از او این نقش را داشته اند صرف یکی از آنها، ستانلی مک کرستال، این کار را کرده است.
آقای دانفورد، هجده ماه پس از اینکه به افغانستان آمد تا بر روند انتقال کامل مسئولیت کنترول امنیت افغانستان نظارت کند، در 26 آگست فرماندهی نیروهای خارجی در افغانستان را واگذار کرد و به آمریکا بازگشت تا نیروهای دریایی آمریکا را فرماندهی کند.
فرماندهی آقای دانفورد در عراق، جایی که او به «جوی مبارز» شهرت یافت، در ترفیع او به رتبهی جنرال چهار ستاره نقش داشت. در افغانستان، جایی که در آن او تلاش میکرد تا در هدایت یک اتحاد نظامی 48 کشور و در یک دورهی پر آشوب کمک کند، بیشتر نقش یک دیپلمات را بازی کرده است. کار او بیشتر با سفر در ارگ، کاخ ریاست جمهوری، سرو کار داشت.
یکی از ماموریتهای مشهود او به ارگ، سلسله مذاکراتی بود که به منظور ترغیب آقای کرزی برای امضای پیمان امنیتی، که به امریکا اجازه میدهد تا نیروهایش را پس از سال جاری در افغانستان نگهدارد، راه اندازی شده بود، مذاکراتی که در نهایت ناکام ماند.
آقای دانفورد و سفیر امریکا در افغانستان در یک اقدام نسبتا موفقانه، زمینهی انتقال مسئولیتهای زندان بگرام به مقامهای افغان را فراهم کرد، اما این اقدام هزینهی دردناکی داشت، چون باعث شد تا برخی از زندانیانی که امریکاییها فکر میکنند دست شان به خون آلوده است، از زندان آزاد شوند.
خوب یا بد، آقای کرزی تمام این مصافها را برد، احتمالا به عنوان رهبر یک کشور مستقل باید این مصافها را میبرد. آقای دانفورد میگوید که او روی یک چشمانداز درازمدت، واقعیتهای نظامی و وظیفهی آماده کردن نیروهای امنیتی افغانستان برای کنش مستقلانه تمرکز کرده بود. (بسیاریها به شمول آقای دانفورد فرض میکنند که نیروهای امنیتی افغانستان هنوز حداقل چند سالی با ایستاد شدن روی پای خود شان فاصله دارند).
درجریان یک و نیم سال ماموریت دانفورد در افغانستان، بیش از 200 سرباز خارجی در افغانستان کشته شدهاند و او از طرف هر یک از کشته شدهها یک نامهی شخصی نوشته است. در مقابل، پس از اینکه جنگ افغانستان کاملا به یک منازعهی بینالافغانی تبدیل شده است، این تعداد تلفات نیروهای امنیتی افغانستان در هر ماه عادی است. خبرها ممکن حتا ترسناکتر از اینها باشد. مدتها پیش افغانها با استناد با تاثیر نشر آمار تلفات نیروهای امنیتی بر روحیهی آنها، نشر این آمار را متوقف ساخت. با این حال آقای دانفورد اذعان میکند که آمار تلفات به آمار تلفات در سال گذشته، زمانی که تقریبا 100 افغان در هر هفته کشته میشد، مشابه است. «تعداد تلفاتی که آنها متحمل میشوند، خیلی بلند است، خیلی بیشتر از چیزی که ما میخواهیم و صادقانه بگویم که این تنها تمرکز ما است که راهی برای کاهش تلفات آنها بیابیم. آمار تلفات باید پایین آورده شود».
امریکاییها به تجهیز و آموزش پزشکان جنگی ادامه میدهند و آنها برای تحویلی موترهای ضد ماین آماده میشوند، موترهایی که کمتر از آنچه که اشتهار میشد در برابر ماین مقاومت دارد، اما نسبت به موترهایی فورد که اکثریت نیروهای امنیتی افغانستان استفاده میکنند، به مراتب مقاومتر اند.
در جریان دو ماه گذشته، از آغاز شلوغ کاریهای انتخابات و پسایندهای طولانی مدت آن تا کنون، طالبان عملیاتهای شان را افزایش داده اند. آقای دانفورد تصدیق میکند که آنها در سطحی که در گذشته کمتر دیده شده، حملات گسترده را در مناطق روستایی راهاندازی میکنند. وی اشاره میکند که تلاشهای اخیر طالبان برای تصرف و حفظ مناطق مهم ناکام مانده اند. با این حال، آقای دانفورد اذعان میکند که تاکتیک تجمع، حمله و سپس عقب نشینی طالبان را باید بالن آزمایشی دانست که برای آزمایش تواناییهای نیروهای امنیتی افغانستان، در نظر گرفته شده است. افغانها نیز به نوبت خود از آنچه که انتظار میرفت در میدان نبرد پیشی جسته اند، اما آنچه که طالبان و هرکس دیگری میخواهد بداند، این است که با کاهش تعداد نیروهای خارجی، آنها چگونه عمل خواهند کرد.
در اول ماه جنوری 2015، صرف 14 هزار تن آنها در افغانستان حضور خواهند داشت. حتا اگر امریکاییها موفق شوند امضای رییس جمهور جدید افغانستان را بر پیمان امنیتی شان بگیرند، انتظار نمیرود پس از آن سهمگیری امریکاییها افزایش یابد. این تنها چالشی نیست که حکومت آیندهی افغانستان با آن مواجه است. از زمانی که این جنگ آغاز شده تا کنون، در شش ماه اول سال جاری تعداد بیشتر غیرنظامیان کشته شدند، محصول رو به رشد مواد مخدر منابع بیشتری را در اختیار طالبان و جنگسالاران منطقهای قرار میدهد، در عین زمان، درآمدهای ناچیز حکومت در حال کاهش است و وهم جدیدی از دولت اسلامی عراق و شام (داعش) وجود دارد. آقای دانفورد میگوید که تاکتیکها و تکنیکهای آنها مسلما به افغانستان انتقال خواهد کرد. در نتیجه، رنگآمیزی یک تصویر ترسناک از آینده ی این کشور، خیلی آسان میشود.
آقای دانفورد میگوید که اگر یک راه حل مسالمتآمیز برای بن بست سیاسی پیدا شود، زمینهی برای خوش بینی وجود خواهد داشت. این میتواند راه را برای امضای پیمان امنیتی تازهای با امریکاییها و ادامهی کمکهای حیاتیای همراه آنها، باز کند.
جایگزین آن وحشتناک است. از ماه جون تا کنون، نگاه اجمالی انداختن به چیزهایی که در غرب و مرکز عراق، کشوری که قبلا دانفورد در آن ماموریت داشت، اتفاق میافتد. دانفورد که در مورد خود و دیگر فرماندهان امریکایی صحبت میکرد، گفت که وضعیت در آنجا «مارا بیشتر متعهد ساخته است تا مطمئن شویم که در افغانستان درست کار میکنیم». «بدیهی است که یکی از جدیترین مسئولیتهای ما در این کار، این است تا مطمئین شوم که میتوانم به چشم خانوادههای قربانیان نگریسته و به آنها بگویم که قربانیهای ما ارزشش را داشت».