مصطفی مدثر
عمق استراتژیک یا حیات خلوت دو واژهای است که همیشه در ادبیات سیاسی و نظامی افغانستان کاربرد فراوان دارد. از کارشناس تا پژوهشگران و مقامات دولتی همیشه میگویند و مینویسند که پاکستان میخواهد افغانستان عمق استرایژیک این کشور باشد. اما واقعا این عمق استراتژیک چیست و چرا هنوز دولتمردان افغانستان تعریف مشخصی از عمق استراتژیک پاکستان در افغانستان ندارند. در این مقاله میخواهیم که اصطلاح عمق استراتژیک پاکستان در قبال افغانستان را به بررسی بگیریم. اساسا این رویکرد چه زمان بهوجود آمد؛ نظامیان و سیاسیون پاکستان چه تعریف و برداشتی از عمق استراتژیک در قبال افغانستان دارند.
عمق استراتژیک در ادبیات نظامی به فاصله بین خط مقدم نبرد یا نواحی جنگی و مناطق اصلی غیرنظامی، مانند شهرها، مناطق متراکم از جمعیتهای غیرنظامی، مناطق صنعتی و غیره گفته میشود. معمولا فرماندهان نظامی آسیبپذیری این فاصله استراتژیک را در مقابل حملات دشمن ارزیابی کرده و براساس آن برنامههای دفاعی و عملیاتی خود را طراحی میکنند. نکته مهم دیگری که در این برنامهریزیها به آن توجه میشود این است که آیا یک ارتش در صورت تهاجم و پیشروی دشمن یک «عمق استراتژیک» مناسب در داخل قلمرو خود برای عقبنشینی و سپس انسجام نیرو و حمله دوباره بهمنظور عقبراندن دشمن را دارد. از نظر نظامی، عمق استراتژیک منطقهایست که محل مناسبی برای عقبنشینی یک ارتش و انسجام دوباره آن باشد و در عین حال در تهدید پیشروی بیشتر نیروی دشمن نباشد و این عقبنشینی از نظر زمانی بتواند فرصت کافی جهت انسجام و پلانگذاری نظامی برای ارتش فراهم کند. به عبارت سادهتر عمق استراتژیک جایی است که اگر ارتش شکست بخورد به مکانی نیاز دارد که از تیررس دشمن بهدور باشد و با یک عقبنشینی در مکان عمق استراتژی تا دوباره انسجام نیرو کند و حمله کند.
چرا افغانستان عمق استراتژیک تعریف شد؟
اصطلاح عمق استراتژیک، در زمان اشغال اتحاد جماهر شوروی در افغانستان از سوی نظامیان پاکستان در رقابت و شکست با هندوستان مطرح شد. هند و پاکستان بر سر موضوع کشمیر چهار بار با هم رویارویی کردند که پاکستان سه بار آغازگر جنگ بوده است و در هر چهار جنگ پاکستان، شکست خورده است. جنگ سوم هند و پاکستان در سال ۱۹۷۱، منجر به جدایی بنگلادیش از پیکر پاکستان شد و ارتش پاکستان بهگونهی تحقیرآمیز از هند شکست خورد و بیشتر ۹۰ هزار نیرو نظامی پاکستان بهدست ارتش هندوستان اسیر شد. پس از این شکست حقارتبار پاکستان به فکر عمق استراتژیک افتاد و زمانی که شوروی به افغانستان حضور پیدا کرد، آهسته آهسته دست پاکستان به مسائل افغانستان باز شد. اظهارات نظامیان و سیاسیون پاکستان دربارهی افغانستان بیشتر شد و عملا افغانستان را بهعنوان عمق استراتژیک خود تعریف کردند. پاکستانیها پس از تجزیهی بنگلادیش به این فکر افتادند که باید جغرافیایی را بهعنوان عمق استراتژیک خود تعریف کنند. فقط افغانستان میتواند محل مناسب برای برنامههای پاکستان باشد.
وقتی اتحاد جماهر شوروی با شورش روستاییان افغانستان مواجه شد، استراتژیستهای پاکستان به عمق استراتژیک باورمند شدند. اما چیزی مهم دیگر که باید توضیح داده شود که تعریف پاکستانیها از عقبنشینی فیزیکی نیروهایشان به افغانستان نیست؛ یعنی اگر ارتش پاکستان در مقابل هندوستان شکست بخورد، از مرزهای عبور بکنند و داخل افغانستان بیایند تا انسجام نیرو کنند و دوباره به جنگ با هندوستان بپردازند. پاکستان با هند مسألهی کشمیر و با افغانستان موضوع دیورند را دارد. هراس پاکستانیها از جغرافیای افغانستان بهدلیل درگیرنشدنِ همزمان پاکستان در دو جبههی هندوستان و افغانستان است. از سوی دیگر پاکستان بهشدت نگراناند که هندوستان در اتحاد با افغانستان پاکستان را تحت فشار قرار میدهد. موضوع دیگر که از همه مهمتر است، افغانستان در مقابل هندوستان بهعنوان عمق استراتژیک پاکستان تعریف شده است. اگر فردای دشمنی میان هندوستان و پاکستان کاهش پیدا کند یا به روابط دوستی مبدل شود. دیگر افغانستان عمق استراتژیک پاکستان نخواهد بود.
تعریف و برداشت نظامیان از عمق استراتژیک
ارتش پاکستان از عمق استراتژیک تعریفهای متفاوت دارند. رهبری ارتش و سیاستگذاران پاکستان دربارهی اینکه افغانستان عمق استراتژیک پاکستان است، اجماع دیدگاه دارند. اما برداشتهای و اظهار نظرشان از عمق استراتژیک متفاوت و پیچیده است. حتما استراتژیستهای پاکستانی و غربی در مورد عمق استراتژیک، اختلاف نظر دارند. اولیور روا، دانشمند فرانسوی که متخصص جریانهای اسلامی جنوب آسیا است، عمق استراتژیک را بهعنوان چشمانداز استراتژیکی توصیف میکند و باور دارد که هدف از عمق استراتژیک که در زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی شکل گرفت، هدف آن تحمیل نفوذ منطقهای پاکستان به واسطهی کنترل افغانستان از طریق یک جنبش بنیادگرایی است. دیتزیش ریتز، پژوهشگر جنوب آسیا، باور دارد که عمق استراتژیک پاکستان در افغانستان، مقابله با هندوستان از طریق جغرافیای افغانستان است. جنرال ضیاالحق، رییسجمهور نظامی پاکستان، عمق استراتژیک را دیواری کشورهای اسلامی در مقابله با کشور هندوستان میداند. جنرال اسلم بیک، رییس ستاد ارتش پاکستان در زمان بینظیر بوتو میگوید عمق استرایژیک یعنی بهوجودآمدن یک رژیم دوست و اسلامگرا در کابل که به احساس ناامنی دایمی پاکستان نقطهی پایان گذاشته و منابع نفوذ دولتهای متخاصم در مناطق قبایلی در غرب این کشور شود و حکومتهای افغانستان از روابط بسیار عمیق با دهلینو پرهیز کنند. حسین حقانی، سفیر پیشین پاکستان در امریکا، در کتابش، پاکستان در میان مسجد و نظامیان، توضیح میدهد. فهم ارتش پاکستان از عمق استراتژیک و اضطراب ناشی از آن میراث استعماری بریتانیوی است که نیروهای انگلیسی این سیاست را در قبال مناطق سرحدی پیاده میکردند. رهبران پاکستان از سوی افغانستان ترس عینی نه بلکه نگرانی ذهنی دارند. اگر افغانستان از مناطق سرحدی پاکستان حمایت جدی کند، این کشور عملا باید در دو جبهه و با دو همسایه بجنگد.
شاید اخرین اظهار نظر رسمی پاکستان دربارهی عمق استراژیک از سوی جنرال کیانی، رییس ارتش در سال ۲۰۱۰ باشد. به باور جنرال پرویز اشفق کیانی، «پاکستان هیچ قصدی برای کنترل افغانستان ندارد، هیچ کس در طول تاریخ قادر نشده که افغانستان را به زیر سلطه خود درآورد. ما میخواهیم در افغانستان عمق استراتژیک داشته باشیم، اما این به معنای کنترل افغانستان نیست. اگر ما یک افغانستان آرام، باثبات و با روابطی دوستانه در کنار خود داشته باشیم، این امر خودبهخود عمق استراتژیک ما را تأمین میکند. چرا که مرزهای غربی ما امن خواهد بود و ما ناچار نخواهیم بود که مراقب دو جبهه باشیم.» نظامیان و استراتژیستهای پاکستان، همیشه افغانستان را بخشی از قلمرو نیابتی خود تعریف کردهاند و سیاستهای مشخصی را اعمال کردهاند. در سیاست رسمی و اعلامی پاکستان هندوستان دشمن تعریف شده است و همیشه نگرانی یا توهم از جانب افغانستان دارند که هندوستان از جغرافیای افغانستان علیه پاکستان استفاده میکند.
با این همه دیدگاههایی از سوی پژوهشگران و مقامات پاکستانی در قبال سیاست عمق استراتژیک مطرح است. اما مقامات افغانستان، هنوز بحث جدی و سیاست تعریفشدهای را در قبال عمق استراتژیک پاکستان ندارند. حقیقت انکارناپذیر همین است که پاکستان برای افغانستان چالشهای کلانی امنیت ملی ایجاد کرده است و نگذاشته تا روایت یک دولت ملی شکل بگیرد و پاکستانیها از بهوجودآمدن یک دولت ملی و مستقل در افغانستان هراس دارند که این دولت افغانستان با هندوستان همدست میشود و بر قلمرو پاکستان ادعای عرضی و مرزی میکند. پاکستان همیشه از اصطلاح دولت دوست و اسلامی در افغانستان حمایت میکند و باور دارد وجود چنین دولتی به نفع پاکستان است. اما این تفکر نظامیان پاکستان با حقیقتهای جامعهی افغانستان نهتنها همخوانی ندارد بلکه در تضاد است. در سال ۲۰۱۵ دو نهاد امریکایی، بورد نشراتی ایالات متحده و شرکت گلوپ، در افغانستان یک نظرسنجی در خصوص محبوبیت کشورها در انظار مردم افغانستان راهاندازی کردند. در این نظرسنجی از کشورهای مختلف نام گرفته شده است. هندوستان با ۶۲ درصدر محبوبترین کشور و پاکستان با ۷،۳ درصد، منفورترین کشور جهان در انظار مردم افغانستان است. حتا گروه داعش نسبت به پاکستان محبوبیت بیشتر در این نظرسنجی دارد.
نتیجهگیری
در نتیجه درمییابیم که در ذهنیت تصمیمگیران ارتش پاکستان که سیاستگذار اصلی در قبال هند و پاکستان است، سیاست عمق اسراتیژیک به معنایی حضور فیزیکی ارتش پاکستان در صورت شکست به قلمرو افغانستان نیست. بلکه به تعبیر پاکستانیها و اظهارات نظریاتش که در بالا ذکر شد، عمق استراتژیک یعنی بهوجودآمدن یک دولت اسلامگرای تندرو که در مخالف با دهلینو و دوست نزدیک پاکستان باشد. سیاستگذاران پاکستانی باور دارند تا زمانی که یک دولت اسلامگرا بهوجود نیاید، هر دولت دیگری که در افغانستان شکل بگیرد با هندوستان نزدیک است و این نزدیکی یعنی دشمنی با پاکستان. با گذشت سالها و تغییرات جدی در داخل افغانستان و منطقه هنوز هم ارتشیان پاکستان سیاست عمق استراتژیک خود را در قبال افغانستان تغییر ندادند و از واقعیتهای که در داخل افغانستان وجود دارد، چشمپوشی میکنند. در این میان تناقض دیگری هم وجود دارد: همان نظام اسلامی طرفدار اسلامآباد که ایدهال پاکستانیها است، در زمان به قدرترسیدن مجاهدین اتفاق افتاد. اما باز هم دیدیم که مجاهدین هم میانهی خوبی با پاکستان نداشتند. اگرچه همان حکومت در پاکستان شکل گرفته بود. جالبتر اینکه مقامات افغانستان هنوز هیچ تعریف و اظهار نظر جدی در خصوص سیاست عمق استراتژیک پاکستان در قبال افغانستان نداشتند.