چین در افغانستان؛ تجارت و تروریسم

چین در افغانستان؛ تجارت و تروریسم

مصاحبه‌ با دکتر «شان رابرتس»، نویسنده کتاب «جنگ علیه اویغورها؛ کارزار داخلی چین علیه یک اقلیت مسلمان» و استادیار روابط بین‌الملل و مدیر مطالعات توسعه بین‌المللی دانشگاه جورج واشنگتن

مرسی کو: توضیح دهید که چگونه حفظ رابطه با افغانستان پس از خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از این کشور منافع ملی چین را تأمین می‌کند.

شان رابرتس: منافع چین در افغانستان عمدتا با امنیت ابتکار کمربند و راه بیجینگ پیوند دارد. حکومت چین می‌توانست افغانستان را دور بزند و زیرساخت مسیرهای تجاری ابتکار کمربند و راه خود را ایجاد کند. اما افغانستان بین دو گذرگاه تجاری اصلی چین در غرب و جنوب‌غرب (آسیای میانه و دالان اقتصادی چین و پاکستان) قرار گرفته است. در نتیجه افغانستان می‌تواند به منبع بی‌ثباتی برای منطقه و ابتکار کمربند و راه بیجینگ تبدیل شود. من فکر می‌کنم که اولویت اصلی جمهوری خلق چین در افغانستان، اطمینان از این است که افغانستان منافع چین را در آسیای مرکزی و پاکستان تهدید نکند. البته اگر جمهوری خلق چین بتواند با افغانستان همکاری کند، ثبات را در این کشور برقرار کند و این کشور را به‌عنوان بخشی از مسیرهای ابتکار کمربند و راه در نظر بگیرد، برای بیجینگ حالت ایده‌آل خواهد بود زیرا در آن صورت می‌تواند مسیرهای تجاری خود به سمت آسیای میانه و پاکستان را از طریق افغانستان به هم متصل کند و از دسترسی تقریبا عام و تام به ایران و بقیه کشورهای خاورمیانه برخوردار شود.

مرسی کو: بیجینگ چگونه می‌تواند مسأله تجارت و تروریسم را با کابل مدیریت کند و در عین حال نگرانی‌های سیاسی و امنیتی محلی افغانستان را مهار کند؟

شان رابرتس: فارغ از نوع رژیم، جمهوری خلق چین ترجیح می‌دهد با حکومت‌های برحال در کشورها کار کند. اما در مشارکت با کشورهایی که مانند افغانستان حکومتش پایدار نیست، چین کم‌تجربه‌تر است. بیجینگ از سابقه طولانی در کار با طالبان و حکومت فعلی افغانستان برخوردار است اما رابطه کاری با هردو طرف برای چین دشوار خواهد. زیرا طالبان و حکومت درحال جنگ با یک‌دیگر هستند. بیجینگ اغلب از چیزی سخن می‌زند که به نظر من رویکردی گمراه‌کننده متشکل از عنصر مشارکت اقتصادی و سیاسی است. حفظ این رویکرد برای جمهوری خلق چین، اگر بیجینگ در آینده مشارکت خود را در افغانستان افزایش دهد، دشوارتر خواهد بود. این کار به ویژه وقتی دشوار می‌شود که ادامه‌ی درگیری در افغانستان برای منافع چین در این کشور خطرات امنیتی ایجاد کند. در آن حالت بی‌طرف‌ماندن برای جمهوری خلق چین دشوار خواهد بود.

مرسی کو: تأثیر سیاست چین در قبال سین‌کیانگ را بر افراط‌گرایی اسلامی در افغانستان و پاکستان تحلیل کنید.

شان رابرتس: من فکر می‌کنم که به اصطلاح تهدید جهادی‌های اویغور در افغانستان به‌نحوی بزرگ‌نمایی می‌شود. گفته می‌شود گروه کوچکی از جهادی‌های اویغور در افغانستان هستند که با طالبان هم‌سویند اما هرگز دیده نشده است که این افراد تهدیدی مستقیم برای چین باشند. به علاوه گروه طالبان نشان داده است که می‌تواند، اگر بخواهد، فعالیت این افراد را مهار کند. نمونه آن‌را در اواخر دهه ۱۹۹۰ دیدیم، وقتی بیجینگ از طالبان خواست که جهادی‌های اویغور را مهار کند. با این‌حال، تهدید بزرگ‌تر برای منافع چین در افغانستان و در منطقه می‌تواند گروه‌های جهادی غیراویغور باشد که از رفتار چین با اویغورها به‌شدت عصبانی هستند. اگر گروه‌های جهادی طرفدار اویغورها امکان فعالیت را در افغانستان پیدا کنند، می‌توانند پروژه‌های چینی را در سطح منطقه تهدید کنند. گزارش حمله به اتوبوس کارگران چینی در پاکستان در اوایل ماه جولای می‌تواند نشانه‌ای از چیزی باشد که چین در آینده در پاکستان و افغانستان و احتمالا آسیای مرکزی با آن مواجه خواهد بود.

مرسی کو: نقش پاکستان در همکاری چین و افغانستان را توضیح دهید.

شان رابرتس: پاکستان احتمالا نزدیک‌ترین متحد چین است و من معتقدم که چین برای اطمینان از امنیت پروژه‌های خود در افغانستان و منطقه به پاکستان تکیه خواهد کرد. برای مثال احتمال دارد که چین قبل از دخیل‌کردن نیروهای چینی در افغانستان از ارتش پاکستان بخواهد در این کشور مداخله کند. پرسش این است که آیا پاکستان واقعا ظرفیت کنترل رویدادها در افغانستان را دارد یا خیر و آیا دستگاه امنیتی پاکستان همیشه از دستورات دولت پیروی می‌کند یا خیر.

مرسی کو: درحالی که چین به دنبال پرکردن خلأ قدرت در افغانستانِ پسا امریکاست، سه نگرانی ژئوپلیتیک و امنیتی اصلی ایالات متحده از نظر شما چیست؟

شان رابرتس: من مشارکت چین در افغانستان را تهدید ژئوپلیتیک یا امنیتی فوری نمی‌بینم. اما افزایش قدرت و نفوذ جمهوری خلق چین در افغانستان می‌تواند نگرانی‌هایی را در آینده ایجاد کند. برای مثال این خطر وجود دارد که افزایش دخالت چین در افغانستان فساد، حکومت‌داری ضعیف و بی‌ثباتی را در این کشور و در ادامه در سطح منطقه تشدید کند. دوم، این خطر وجود دارد که جمهوری خلق چین از قدرت اقتصادی خود در آسیای میانه، افغانستان و پاکستان برای ایجاد یک بلوک منطقه‌ای متشکل از کشورهای حامی استفاده کند تا به بیجینگ کمک کند از پاسخ‌دهی در برابر سازمان ملل متحد در قبال اقدامات داخلی و بین‌المللی خود سر باز زند. چین قبلا این سیاست را با بسیاری از کشورها اجرا کرده است تا از محکوم‌شدن به خاطر نقض شدید حقوق بشر در رفتارش با اویغورها و مردم سین‌کیانگ جلوگیری کند. و سرانجام خطری که احتمالش اندک است اما بسیار نگران‌کننده است این است که جمهوری خلق چین امکان دارد از بی‌ثباتی در افغانستان به‌عنوان بهانه‌ای برای گسترش قدرت نظامی‌اش در سطح بین‌المللی پس از چندین دهه وقفه، استفاده کند. این سناریو با توجه به سابقه چین در پرهیز از استفاده از قدرت نظامی در خارج از کشور، بعید به نظر می‌رسد اما اگر این ساریو اتفاق بیفتد، چین را به‌عنوان یک قدرت تهاجمی‌تر در عرصه بین‌المللی معرفی خواهد کرد. در حال حاضر، من فکر نمی‌کنم که ایالات متحده دلیلی برای منصرف‌کردن جمهوری خلق جین از تبدیل‌شدن به بازیگر کلیدی‌تر در افغانستان داشته باشد. اما ایالات متحده باید بر مشارکت و اقدامات چین در افغانستان نظارت داشته باشد. ما تنها از روی مشاهده اقدامات بیجینگ در افغانستان می‌توانیم تصویری درباره نقش آینده جمهوری خلق چین در سطح جهانی ترسیم کنیم.

مرسی کو، ستون‌نویس در دیپلمات و معاون اجرایی شرکت Pamir Consulting LLC است.