در اثر تیراندازیای که گفته میشود کار نیروهای طالبان بوده، یک مادر در کابل جان باخت. باشندگان کابل میگویند که این رویداد عصر روز گذشته در ساحهی گولایی مهتاب قلعه حوزهی ششم امنیتی رخ داده است. به گفتهی شاهدان عینی، این خانم نرگس نام داشته و در پی تیراندازی در نخست به شدت زخمی و سپس به شفاخانه منتقل شده است. در همین حال بستگان این خانم امروز (۲۱ سنبله) به روزنامه اطلاعات روز گفتند که نرگس در اثر همین زخم حوالی ساعت چهار صبح در شفاخانه جان باخته است.
طالبان، اما این گفتهها را رد میکنند و میگویند که در پی دستگیری عاملان رویداد اند.
نرگس کی بود و چرا هدف تیراندازی قرار گرفت؟
نرگس ۳۸ ساله سه دختر و یک پسر داشت. نیلوفر ۱۲ ساله، شهربانوی نُه ساله، مهدی شش ساله و بهاره سه ساله فرزندان او هستند.
آنان باشندگان اصلی ولایت بغلان اند. همسر نرگس همراه خانوادهاش در سال ۱۳۸۹ به امید بهتر شدن زندگی به شهر کابل آمده بودند، شهری که به باورش، مرکز قدرت و سیاست بود و مرکز امید شوق و زندگی.
تا پیش از سقوط کابل به دست طالبان این خانواده در کابل زندگی خوش داشتند. به گفتهی همسر نرگس، آنان هرگز چنین پایان را برای زندگیشان تصور نکرده بودند، اما به یکبارگی با فروپاشی حکومت اشرف غنی زندگی بر این خانوادهی خشن و ترسناک شد و در نهایت در اثر این خشونت مادر خانواده جانش را از دست داده است. همسر نرگس میگوید: «در زمان سقوط کابل به دست طالبان در وظیفه بودم که برایم خبر دادند. از آن روز زندگی برای ما کابوس شد.»
هر چند بعد از فروپاشی حکومت، طالبان عفو عمومی اعلام کردند، اما بسیاری از کارمندان دولت در هراس رفتارهای انتقامجویانه طالبان اند.
همسر نرگس از زمان سقوط کابل به دست طالبان، به طور مخفی زندگی کرده و هر از گاهی خانهیشان را تبدیل کرده است و گاهی نیز به خانهی خویشاوندنشان پناه برده است. او میگوید: «در پروسه تخلیه اضطراری تلاش کردم که بدون خانواده از افغانستان بیرون شوم، اما با کنترل شدید طالبان موفق نشدم، از همین خاطر تلاش میکردم مخفی و بدون سر و صدا زندگی کنم.»
او اضافه میکند که با توجه به گذشتهی تاریک طالبان و رفتارهای روزهای اخیر، هراسش از طالبان بیشتر شده است: «طالبان در مورد قضیهی شهادت خانمم، به ما گفتند که او در جریان تعقیب دزدان، آسیب دیده است، اما من شک دارم. چرا که فیر هوایی و فیر خطا فرق میکند. به صورت مستقیم به او فیر شده است. به نظر میرسد که واقعه هدفمندانه باشد.»
طالبان
همسر نرگس میگوید: «دیروز او با دخترم برای خرید نیازمندیهای خانه و لباس برای کودک ما به بازار رفته بود که…»
به گفتهی بستگان نرگس، او ساعت چهار بعد از ظهر دیروز به قصد خرید نیازمندیها خانه و لوازم برای تولد کودکش به بازار رفته بود که در چهار راه ده قابل در منطقه گولای مهتاب قلعه درحالی که با یکی از بستگانش در حال احوال پرسی بوده است، هدف یک گلوله قرار گرفته است.
گلوله به صورت مستقیم بالای ابروهای او را هدف گرفته و از عقب سرش بیرون شده است. آنان اضافه میکنند که در اثر همین وضع، نرگس به شفاخانهی جناح در غرب کابل منتقل و حوالی ساعت چهار صبح روز سه شنبه در این شفاخانه جان باخته است.
طالبان به بستگان نرگس گفتهاند: «ما شلیک نکردیم، دزدی را که تعقیب میکردیم، به نرگس شلیک کردهاند.»
اما خانوادهی نرگس به نقل از شاهدان میگویند که دزدان نه، بلکه طالبان شلیک کردهاند. شوهر نرگس میگوید: «طالبان شاهدان عینی را تهدید کردند که به رسانهها چیزی نگویند و مراقب زندگی خودشان باشند و به دیگر مسائل کاری نداشته باشند.»
در همین حال، قاری یوسف احمدی، یکی از سخنگویان طالبان با رد این موضوع به روزنامه اطلاعات روز گفت که افراد این گروه سبب مرگ این خانم نشدهاند و تلاش برای بازداشت عاملان رویداد جریان دارد: «ما در تب و تلاش هستیم تا عاملان رویداد را دستگیر کنیم.»
یادگار
نرگس تنها مادر چهار کودک نبود. او هشت و نیم ماه باردار بود و داکتران به او گفته بودند که تا بیست روز دیگر او میتواند دومین پسرش را به آغوش بگیرد.
خبری که دیروز او را واداشته بود که به پیشواز دومین پسرش، برای فرزندش خرید کند و نیازمندیهای او را پیش از تولدتش آماده بسازد، اما واقعهی دیروز مجالش نداده است.
داکتران در شفاخانه جناح ابتدا با عمل کودکش را نجات میدهد و برای بررسی وضعیت صحی، نوزاد را به شفاخانه اتاترک میفرستند. داکتران شفاخانه اتاترک به خانوادهی نرگس اطمینان دادهاند که نوزاد کاملا صحتمند است.
این خبر خوب در مورد یک ولادت پیش از وقت و اضطراری برای خانوادهی او هیچ شادی به همراه نداشته است؛ زیرا با مرخصشدن نوزاد از شفاخانه، خبر مرگ مادر نیز به خانه رسیده است و تمام دلخوشی آنان را گرفته است.
همسر نرگس میگوید که نوزاد را به مادر دومش سپرده است: «خانم دوم من مادر یک کودک شیرخوار است. مادری برای دو شیرخوار و چهار کودک همزمان سخت است، اما چاره نیست.»
بهگفتهی او، دختر دوازده سالهاش توان سرپرستی برادر کوچک تازه تولد شدهاش را ندارد و خودش به مادر نیاز دارد.