فروپاشی کامل حکومت در ۲۴ اسد سال جاری تنها به سقوط دستگاه حاکم حکومتی افغانستان خلاصه نمیشود. این فروپاشی زندگی میلیونها نفر در افغانستان را متأثر کرده است. بیشتر از همه زندگی میلیونها زن و دختر افغانستان، بهویژه زندگی هزاران زن بیسرپرست را دگرگون کرده است.
زنانی که نانآور خانوادههایشان بودهاند و کارمندان دولتی، اکنون با خانهنشینشدن حتا برای تأمین مخارج خانوادهیشان با مشکل مواجه شدهاند.
لیلا یکی از میلیونها دختر افغانستان است که سقوط حکومت زندگیاش را متأثر کرده است. او تا پیش از سقوط کابل بهدست طالبان، سرشار از سرور و انرژی بود و خوابِ داشتن فردای بهتر هر لحظه به نشاط او میافزود. او با کارکردن زندگی خوبی را برای خانوادهاش فراهم کرده بود و در کنار آن برای بهترشدن شرایط زندگیشان، شبانهروزی تلاش میکرد.
حالا او همهی آن چیزی که برایش ارزشمند بود را از دست داده است؛ حتا لبخند و رؤیاهایش را. لیلا با سقوط حکومت بهدست طالبان وظیفه و بهدنبال آن رؤیای وکیلشدن و فراهمکردن زندگی مرفه برای خانوادهاش را از دست داد. او میگوید: «نمیتوانم به بهبود برادر جوانم فکر کنم. همین طور نمیتوانم دانشگاه بروم. تنها به فکر تأمین خوراکم…»
زنان نانآور
بغض گلویش را میگیرد و اشک از گوشهی چشمانش سرازیر میشود. لیلا یکی از هزاران دختری است که با تمامکردن دوران لیسه و برای رسیدن به هدفش جذب صفوف نیروهای امنیتی افغانستان شد. او دوره فشردهی آموزش نظامی را در افغانستان فرا گرفت و بورسیه آموزش نظامی به ترکیه را دریافت کرد.
با گذراندن دورهی کوتاهمدت آموزشهای نظامی در ترکیه در سال ۱۳۹۸ به افغانستان برگشت و از طریق رقابت آزاد با عنوان دوهم سارن در بخش کنترل عبور میدان هوایی کابل به کار گماشته شد و خانوادهاش را برای داشتن فردای روشن نوید داد. زیرا او در کنار حمایت مالی از خانوادهاش، شبانه تحصیلاتش را در رشته حقوق و علوم سیاسی در یک دانشگاه خصوصی در کابل آغاز کرد. او آرزو داشت که بعد از فراغت از رشتهی دلخواهش، برای تأمین عدالت، بهعنوان وکیل مدافع به زنان و دختران افغانستان کمک کند. لیلا میگوید: «میخواستم یک وکیل مدافع باشم و برای برقراری عدالت کار کنم.»
افزون به این، درمان پدر، مادر و برادر از دیگر اهداف او بود که همگی به کار و میزان درآمدش بستگی داشت. اکنون اما تمام این آرزو و امیدها به یأس مبدل شده است و تنها دغدغهی او پیداکردن نانی برای خانوادهاش است.
برادر او یکی از دهها دانشآموزی است که در نتیجهی انفجار کورس کوثر دانش که در سوم عقرب سال ۱۳۹۹ رخ داد، سلامتیاش را از دست داد. مردی جوانی که اکنون توان انجام کارهای سخت و سنگین را ندارد تا بتواند در شرایط دشوار زندگی کنونی، مسئولیت خانواده را به دوش بگیرد و یا حداقل کمکی برای خواهرش باشد.
در چنین وضع، لیلا برای کاستن از هزینههای زندگی مجبور شده است که خانهاش را تغییر دهد و در مکان دور در حاشیهی پایتخت مسکن گزیند. او میگوید: «ماهانه ششهزار کرایه میشد و با این بیکاری توان پرداخت کرایهی خانه را نداشتیم و مجبور شدیم که به یک مکان دور از شهر برویم با این وجود باز هم از کرایه خانه قرضداریم.»
این تغییر مکان نیز برای لیلا آسان نبوده است. او ماهها دنبال خانه گشته است: «از اینکه یک نظامی بودم، مردم به ما خانه نمیدادند. من مجبور شدم که مدتی زیادی برای یافتن خانه سرگردان باشم.»
این خانوادهی شش نفری اکنون در حومهی غربی شهر کابل، همه در یک اتاق زندگی میکنند. اتاقی فاقد سرویس بهداشتی و حتا آشپزخانه: «برای همین یک اتاق ماهانه دوهزار باید بپردازیم که حتا پیداکردن آن در توان ما نیست. ادامهی این وضع، زندگی را برای من حرام کرده است. کار نیست و از کار سابقم منفک کردهاند.»
لیلا یکی از ۴۴ زن نظامی کارمند در میدان هوایی کابل است که بهدلیل جنسیتش بعد از سقوط حکومت بهدست طالبان وظیفهاش را از دست داده است. بهگفتهی او، در سایهی حکومت طالبان به هر دری زده است که کاری بیابد و مثل گذشته از خانوادهاش سرپرستی کند: «برای کار اداره به اداره رفتهام و عذر کردهام؛ جز تحقیرشدن حاصلی نداشته است.»
او میافزاید که شکایت این بیعدالتی را به افرادی برده است که خودشان را مسلمان تمامعیار میدانند، اما با این وجود به داد افرادی چون او نمیرسند و با استفاده از قدرتشان بستهای کاری را میفروشند. «عذر کردم که شرایط سختگیرانهی شان را میپذیرم و اجازه دهند به کارم برگردم؛ اما آنان مرا با تحقیر اخراج کردند و تهدید کردن که با کسی در این مورد حرف نزنم.»
کارمندان نمایشی
بیش از شش ماه از زمان فروپاشی کامل حکومت بهدست طالبان میگذرد. مدتی که تلاش برای سهیمسازی زنان در حکومت و بازگرداندن آنان در اجتماع که دستاوردهای بیستساله دموکراسی در افغانستان دانسته میشد را اکنون در مرز نابودی رسانده است.
طالبان بهرغم دعوت از کارمندان برخی ادارات دولتی به کار، اکنون آنان را به بهانههای مختلف برکنار میکنند. بهتازگی این گروه شمار زیادی از کارمندان زن لوای سرحدی میدان هوایی کابل را طی یک مکتوب منفک کردهاند.
ریاست عمومی پولیس سرحدی وزارت داخله به تاریخ ۵ دلو سال۱۴۰۰ در مکتوب شماره ۶۹۰ عنوانی قوماندانی میدان هوایی کابل، خواستار تعیین سرنوشت شمار از افسران زن که در میدان موظف بودهاند شده و قوماندانی میدان هوایی کابل در پاسخ به آن دلیل منفکی ۴۴ کارمند زن بخش کنترل میدان هوایی را توضیح داده است.
در مکتوب منفکی این کارمندان که امضای ملا احمد مصلح، مدیر کنترل عبور میدان هوایی کابل را دارد، آمده است که کارمندان مذکور در بخش کنترل میدان بهگونهی سلیقهای و نمایشی به کار ستخدام شده بودهاند. در مکتوب همچنان تصریح شده است که در حال حاضر به کارمند زن در این بخش هیچ نوع ضرورت احساس نمیشود.
یک بام و دو هوا
اما در پاراگراف بعد طی همین مکتوب، مدیریت کنترل عبور قوماندانی میدان هوایی کابل پیشنهاد کرده است که تشکیل بخش کنترل میدان اصلاح شود و بستهای اختصاصی زنان به مردان واگذار شود و افرد مسلکی به جای زنان استخدام شود تا در انجام وظایف روزمرهی میدان هوایی کابل، بهخصوص در بخش کنترل عبور میدان هوایی کابل سکتگی رونما نشود.
افزون به این، در مکتوب همچنین تصریح شده است که این زنان نمیتوانند به گونهی ۲۴ ساعته در میدان هوایی کابل ایفای وظیفه کنند. کارمندان منفک شده، دلایل مطرحشده را بهانهتراشی مسئولان میدان برای خانهنشین کردن زنان میدانند و میگویند که آنان مسلکیاند و قانونی به کار گماشته شدهاند.
آنان همچنین میگویند که اگر تشکیل اضافه است چرا ۲۴ ساعت وظیفه انجام میدادهاند و در صورتی که نیازی به کارمند نیست، چرا به جای آنان مردان را استخدام میکنند.
رویا یکی دیگر از کارمندان منفکشده میگوید «ما نانآور خانوادههایمان هستیم، اما طالبان با بهانهتراشی و توهین حتا بدون فکرکردن به این مسأله ما را منفک کردهاند. اگر ما اضافهبست بودهایم، اکنون چرا میخواهند کارمند جدید جذب کنند تا روند رسیدگی به کارهای روزمره دچار اخلال و سکتگی نشود؟»
برگشت به کار
حدود چهارهزار زن در سالهای گذشته در صفوف نیروهای امنیتی افغانستان عضویت داشتند. شماری از این زنان، اکنون افغانستان را ترک کرده و شماری مخفی شدهاند. اما شماری دیگر برای تأمین نیازهای مالی خانوادهاش به این ترسها غلبه کردهاند و برای برگشت به کارشان به هر دری کوبیدهاند و هنوز نیز پافشاری میکنند. لیلا، نرگس و… نمونههایی از این زنان هستند.
نرگس یکی دیگر از زنان نظامیپوش افغانستان است. او با وجود مخالفت خانوادهاش پنج سال پیش برای رسیدن به آرزوی دیرینهاش، به صف پولیس ملی افغانستان پیوست و با شمار زیادی از دختران و زنان که در ساختار پولیس افغانستان انجام وظیفه میکردند، همراه شد. او با دشواریهای فراوان که بخشی از تجربهی هر زن بهویژه زنان نظامی در افغانستان است، در مسیر رسیدن به هدف و آرمانهای خود گام نهاد.
او با فراگیری مهارتهای لازم با عنوان دوهم سارن در میدان هوایی کابل به کار گماشته شد. اما دیری نپایید که این روزنهی امید نیز برایش تاریک شده است. او به روزنامه اطلاعات روز میگوید: «ترس و تهدید در برابر ما همیشه وجود داشت و دارد. حتا طالبان ما را تهدید کردهاند که در این مورد حتا با رسانهها صحبت نکنیم.»
او میگوید که اگر به وظیفه نیاز نمیداشت و مجبور نمیبود، هرگز برای کار با ادارهی تحت امر طالبان این قدر سرگردانی نمیکشید: «نمیشود که بمیریم. همین طور گدایی نیز چاره نیست.»
طالبان از فرمان رهبریشان اطاعت نمیکنند؟
دو روز پس از فروپاشی حکومت پیشین، طالبان در ۲۷ اسد اعلام کردند که فرمان عفو عمومی را برای تمامی کارمندان دولتی صادر کردهاند. طالبان از کارمندان دولتی خواستند که فعالیتشان را از سر بگیرند. انعامالله سمنگانی، معاون سخنگوی طالبان در آن زمان در اظهارات تلویزیونی در مورد زنان نیز گفت که نمیخواهند زنان قربانی شوند.
شمار زیادی از کارمندان زن به این حرف سران و سخنگویان طالبان باور کرده بودند و به ادامهی کارشان امیدوار بودند، اما اکنون به گفتهی آنان، معادله تغییر کرده است و طالبان نهتنها به تعهدشان عمل نکردهاند، بلکه آنان را به بهانههای مختلف از کار منفک و یا هم در حالت معطل قرار دادهاند.
طالبان بهتازگی بعد از چهار ماه انتظاری، شمار زیادی از زنان کارمند در میدان هوایی کابل را منفک کردهاند.
نرگس میگوید: «در ابتدا وزارت داخلهی طالبان گفته بود که کارمندان اناث منفک نشوند؛ اما حالا آنان این فرمان را نادیده میگیرند و ما را تحت عنوان کارمندان نمایشی و اضافه منفک کردهاند. آنان [طالبان] بستهای ما را به فروش رسانده و یا از افراد نزدیک به خودشان را جذب میکنند.»
زنان منفکشده که اکثریتشان سرپرست و نانآور خانوادههایشاناند، میگویند که دستشان از تأمین هزینههای ابتدای زندگی کوتاه است و حتا برای تأمین یک وعده غذا برای خانوادههایشان با مشکل مواجهاند، اما با این وجود طالبان منبع عاید را از آنان گرفتهاند.
این زنان از طالبان میخواهند که حق زیستن آبرومندانه را از آنان نگیرند و اجازه دهند که به کارشان برگردند.
طی بیست سال گذشته به حمایت جامعه جهانی زنان افغان توانستند که در ادارههای مختلف جذب کار شوند و حضور آنان در ادارات دولتی به ۲۴ درصد رسید، اما با فروپاشی حکومت پیشین بهدست طالبان سهم و مشارکت زنان در عرصههای مختلف به یکبارگی به پایینترین حد ممکن در بیست سال گذشته تقلیل یافته است.
با گذشت شش ماه از سقوط حکومت و وعدهی طالبان مبنی بر ساختن کارشیوهی مؤثر برای جذب دوبارهی زنان، هنوز نهتنها از بازگشت دوبارهی زنان به وظایفشان خبری نیست بلکه همان شمار اندک نیز از ادارههای مختلف به بهانههای مختلف منفک میشوند.
یادآوری: تمامی اسمهای زنان در این گزارش برای حفظ محرمیت مستعار است.