زندگی در برزخ؛ کارگران کوچک با دست‌مُزد اندک

وصله به زندگی‌اش می‌زند و آن را «عذاب عظیم» توصیف می‌کند. آن قدر وصله کرده است که اثرش در دو انگشت اشاره و وسط‌ او مانده است؛ طوری‌که انتهای سوزن و نخ زخم‌های عمیقی روی انگشتان او به‌جا گذاشته است. با این وجود به دوختنش ادامه می‌دهد و می‌گوید که برای دریافت نان باید کار کند.

ترک آموزش

تا پیش از فروپاشی نظام به‌دست طالبان، او یکی از میلیون‌ها دختر نوجوانی بود که در آرزوی اتمام دوره‌ی آموزش در مکتب و راه‌یافتن به رشته‌ی دلخواهش در دانشگاه بود؛ آرزویی که اکنون تغییر کرده است. یسرا نام دارد. او تا دو ماه پیش فعال‌ترین دانش‌آموز صنف‌اش در یک مکتب خانگی بود. اما این روزها او و خواهرش آموزش را ترک کرده‌اند.

آموزگار یسرا می‌گوید که او مشتاق‌ترین و با انگیزه‌ترین دانش‌آموزش است: «انگیزه و اشتیاق دانش‌آموزانی مثل یسرا ما را واداشتند که تدریس رایگان را برای‌شان شروع کنیم. حیف است!»

این آموزگار با اندوه ادامه می‌دهد که اکنون یسرا و خواهرش دوره‌ی آموزش‌شان را نیمه رها کرده‌اند تا کار کنند.

یسرا دانش‌آموز صنف نهم مکتب است. او با بُغض می‌گوید که چاره‌ای جز ترک آموزش نداشته است: «با گرسنگی و بی‌خوابی نمی‌شود چیزی را یاد بگیری؛ حالا اوضاع تغییر کرده است.»

یسرا ۱۴ سال دارد و بزرگ‌ترین فرزند خانواده‌ی نُه نفری‌اش است. در پی بیکارماندن پدرش و بدترشدن اوضاع زندگی‌شان، اکنون او و خواهر کوچک‌ترش که ۱۳ سال دارد و دانش‌آموز صنف هفتم است، آموزش در مکتب خانگی را ترک کرده‌‌اند.

با روی‌کارآمدن طالبان مکتب‌ها به‌روی دختران بالاتر از صنف ششم مسدود مانده است. به همین خاطر، شماری از افراد تلاش کرده‌اند تا زمینه‌های آموزش رایگان را برای دختران فراهم کنند؛ اما گسترش فقر و بیکاری مانع حضور دختران دانش‌آموز در این مکتب‌ها نیز می‌شود.

بار فقر بر دوش کودکان دانش‌آموز

این دو خواهر دانش‌آموز مانند صدها کودک دیگر افغانستان نان‌آوران خانواده‌ی‌شان‌ اند و بار فقر و کار طاقت‌فرسا را به دوش می‌کشند. یسرا و خواهر او رویا‌های‌شان را با سوزن و نخ روی پارچه‌ها نقش می‌بندند. طرح و نقش‌هایی که به لباس‌های مجلسی زنانه زیب و زینت می‌دهد.

یسرا می‌گوید که هر لباس را در بدل چهل افغانی (در حدود ۴۵ سنت دالر امریکایی) به اجاره می‌گیرند. سر آستین، دور یخن و کمرش را می‌دوزند تا زیبا و مورد پسند شود؛ کاری سخت و استرس‌آوری که تمرکز و خلاقیت زیادی می‌طلبد.

یسرا می‌گوید: «باید زیاد دقت کنیم. اگر طرح‌ها مورد علاقه‌ی صاحبش قرار نگیرند، نه تنها کرایه دریافت نمی‌کنیم، بلکه مجبوریم آن طرح‌ها را دوباره باز کنیم. دوختن خودش سخت است و بازکردن به مراتب سخت‌تر از آن و خیلی دقت می‌خواهد تا پارچه هنگام بازشدن خراب نشود که تاوان می‌کند.»

انگشتان شکافته‌شده

یسرا به انگشتان دست راستش اشاره می‌کند که در اثر دوختن سوراخ سوراخ شده است. او می‌گوید که زخم‌های ناخن‌هایش می‌سوزد؛ اما چاره‌ای جز تحمل ندارد: «ناخن‌های مان را چسب می‌زنیم، اما در هنگام دوختن سوزن آن را سوراخ می‌کند و به ناخن مان می‌رسد.»

به گفته‌ی یسرا، در صورتی‌که آنان از صبح تا شب به صورت دوام‌دار بدوزند، یک لباس را در یک تا دو روز به سختی می‌تواند تکمیل کند و چیزی بیشتر از یک دالر عاید کند.

این خانواده در غرب کابل در خانه‌ی کرایی زندگی می‌کند. یسرا ادامه می‌دهد که پدرش تا قبل از فروپاشی نظام به‌دست طالبان راننده‌ی موترهای شهری بود و زندگی خوبی داشتند: «پیش از این پدرم در لین برچی درایوری/رانندگی می‌کرد. ما پول داشتیم. همه‌چیز عالی بود، حالا پدرم خانه‌نشین است و ما همه تلاش می‌کنیم که به جای او کار کنیم تا مخارج مان تأمین شود.» دو خواهر و سه برادر، اما کوچک‌تر از آنی هستند که بتوانند، دو خواهر و مادرشان را کمک کنند.

یسرا و خواهرش، تنها دانش‌آموزانی نیستند که به‌دلیل افزایش فقر و بیکاری آموزش را رها و به کار شاق رو آورده‌اند.

گیسو، دیگر دانش‌آموزی است که مکتب خانگی را به‌خاطر کار رها کرده است. او دانش‌آموز صنف هشتم است و ۱۴ سال سن دارد. می‌گوید که در پی بیکاری پدرش مجبور است کار کند: «پدرم رنگ‌مال است. او ماه‌ها است که کار ندارد و من و مادرم دوخت می‌کنیم تا خرج خانه را در آوریم.»

گیسو سر چادر و روسری را مهره می‌دوزد. کار تمام‌وقت با دست‌مزد اندک.

می‌گوید که بعد از عید رمضان وضعیت اقتصادی‌شان خیلی بد شده است و از این رو او در کنار مادرش کار می‌کند: «به ریشه‌های روسری مهره می‌اندازم. پولش خیلی کم است و از همین خاطر برای پول بیشتر باید بیشتر کار کنم.»

او از هر روسری تنها دو افغانی مُزد دریافت می‌کند و می‌گوید که در یک شبانه‌روز بیشتر از چهار روسری را نمی‌تواند، تکمیل کند: «اگر تمام‌وقت کار کنم، در یک روز به سختی چهار دانه روسری تکمیل می‌شود که پول آن هشت افغانی است.»

به گفته‌ی گیسو، مادرش نیز سوزن‌دوزی می‌کند. او روی پارچه‌ها طرح می‌اندازد و با مهره و خال می‌آراید. او روی پارچه‌های لباس محفلی زنانه کار می‌کند. متر بیست افغانی مزُد می‌گیرد و یک لباس کامل آن ۶۰ افغانی می‌شود.

مادر گیسو اگر به‌صورت تمام‌وقت تلاش کند در دو روز می‌تواند یک دست لباس را تکمیل کند و شصت افغانی اجرت بگیرد.

افزون به این در حومه‌های کابل، کودکان دانش‌آموز پسر نیز برای تأمین مخارج خانواده‌های پرجمعیت‌شان به کارهای شاقه در آفتاب سوزان رو آورده‌اند؛ کودکانی که از بام تا شام بدون رعایت هیچ‌گونه ایمنی در مقابل مُزد اندک در کوره‌های خشت‌پزی کار می‌کنند.

افزایش نرخ مواد اولیه

دانش‌آموزانی که اکنون به نان‌آوران خانواده‌های‌شان تبدیل شده‌اند و نان دغدغه‌ی آنان شده است، می‌گویند که با توجه به افزایش روزافزون بهای مواد خوراکه و کاهش دست‌مزد، آنان باید شبانه‌روزی کار کنند تا بتوانند مخارج زندگی‌شان را تأمین کنند.

یسرا که با خواهر و مادرش کار می‌کند، می‌گوید: «با تمام تلاش، ما سه نفر در دو روز به سختی می‌توانیم ۱۵۰ افغانی پیدا کنیم. این مقدار پول خیلی کم است و قیمت‌ها افزایش یافته است.»

گیسو نیز می‌گوید که او و مادرش در دو روز به سختی می‌توانند هفتاد افغانی عاید کنند. پولی که با توجه به گرانی روزافزون مواد خوراکه ناچیز است.

در پی فروپاشی نظام در ۲۴ اسد سال گذشته، بیکاری در افغانستان افزایش یافته و فقر دامن خانواده‌های فقیر و متوسط جامعه را گرفته است.

این درحالی است که در پی بی‌ثباتی سیاسی در افغانستان، بهای مواد خوراکه در کشور به بالاترین حد آن در ۲۰ سال گذشته رسیده است. وضعیتی که فقر را تشدید کرده و توان خرید را از مردم به‌ویژه افراد کم‌درآمد گرفته است.

بنابر گزارش‌ها، درحال حاضر بیش از ۲۴.۴ میلیون نفر در افغانستان برای تأمین یک‌وعده غذا با مشکل روبه‌رو اند.

گروه طالبان هرچند تاکنون بارها برای پایین‌آوردن قیمت‌ مواد خوراکه برای فروشندگان مواد غذای نرخ‌نامه توزیع کرده‌اند؛ اما به گفته‌ی شهروندان، این نرخ‌نامه‌‌ها قابل تطبیق نیستند. این درحالی است که جنگ در اوکراین نیز بهای مواد غذایی را در سراسر جهان افزایش داده است.

استثمار

با افزایش فقر، افزایش بهای مواد خوارکی و افزایش افراد کارجو، سقف دست‌مُزد کارگران و کارمندان در افغانستان به‌شدت کاهش یافته است. چیزی که به تعبیری بسیاری‌ها به استثمار نیروی کار می‌ماند و صاحبان کار با توجه به تعداد زیاد افراد متقاضی کار، کارگرانی با دست‌مزد اندک را استخدام می‌کنند.

کار از روی اجبار بیشترین قربانی را از زنان و کودکان می‌گیرد؛ زیرا در پی افزایش بهای مواد خوراکی و نبود کار برای مردان در افغانستان، زنان و کودکان نیز برای تأمین مواد غذای به کارهای شاق رو می‌آورند. زنان و کودکان، نیروی کار فراوان با دست‌مزد اندک در مقابل ساعت‌ها کار طاقت‌فرسا.

به تازگی ویدیویی در رسانه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود که زنان را در یکی از ولایت‌های شمالی در افغانستان درحال درو گندم (گردآوری گندم با دست) نشان می‌دهد؛ زنانی که از ساعت هفت صبح تا ساعت شش عصر (۱۱ ساعت) در دمای بالای ۳۴ درجه در بدل دریافت ۱۵۰ افغانی کار می‌کنند.

بسیاری‌ها به این ویدیو واکنش نشان داده و آن را مصداق عینی استثمار خوانده‌اند که در حاکمیت گروه طالبان به اوجش رسیده است.