اطلاعات روز

داستانِ انحطاطِ زنان دانشمند، معلم و رهبر در اسلام (۲)

گروه‌های افراطی اسلامی چون طالبان با بی‌اعتنایی کامل، تاریخ درخشان موفقیت‌های زنان مسلمان را نادیده گرفته‌اند.

نویسنده: محمد جباره

برگردان: صفی‌الله وحدت

پیامبر اسلام فرمودند که تعلیم نه تنها یک حق بنیادی بلکه وظیفه‌ی اساسی تمامی پیروانش است. او آموختاند که آموزش یک مرد باسواد ساختن یک فرد است و آموش یک زن، الهام‌بخشیدن به یک ملت است. او کاملا واقف بود که زنان نه تنها فرزندان شان را آموزش می‌دهند بلکه بر شوهران شان نیز اثر می‌گذارند و اگر شوهران شان دولت‌مرد باشند برکل یک جامعه و ملت تأثیر خواهند گذاشت. 

قرآن به خوانند‌گان خود اعم از زن و مرد توصیه می‌کند که در جست‌و‌جوی علم ‌و ‌دانش به رقابت بپردازند. در بیش از چهل مورد، تشویق به یادگیری نه از مجرای حفظ بلکه با کاربرد مفهوم ظریف «عقل» به‌طور ضمنی بر استفاده از دلیل، منطق و تحلیل در روند آموزش تأکید می‌کند. هم‌چنان قرآن به خوانندگان خویش دستور می‌دهد که ظرفیت‌های علمی خویش را در همه اشکال علوم مفید توسعه دهند. قرآن مفهوم «علم» را به‌طور نامحدود آن به‌کار برده است تا شامل دانش‌های دنیوی و اخروی شود. چنان‌که پیامبر، معلمان ریاضی و کلام را برای آموزش خانم‌اش استخدام کرد.

هنگامی که پیامبر در سال ۱۱ هجری درگذشت، میراث او برای آیند‌گان یک کتاب بود؛ اولین نسخه‌ی خطی قرآن و یکی از اولین کتبی که به زبان عربی نوشته شده بود. باوجود این‌که مردان زیادی می‌توانستند افتخار نگه‌داری این نسخه‌ی خطی را داشته باشند اما این فخر به زنی سپرده شد؛ حفصه فرزند عمر. انتخاب پیامبر برای سپردن این وظیفه به یک زن نشان می‌دهد که او به زنان احترام زیادی قایل بود. این همان نسخه‌ای بود که بعدا توسط حضرت عثمان، خلیفه‌ی سوم جهت تدوین پنج نسخه‌ی استاندارد استفاده شد. 

بی بی هرثمیه، زنی دانشمند برجسته‌ی قرون‌ میانه‌ی‌ کابل، یک هنجارشکن نبود بلکه به لطف نظام تعلیمی اسلامی که طی آن علما اعتبار علمی خویش را با استناد به معلمان شان به صورت زنجیره‌ای تثبیت می‌کردند، داده‌های دقیقی از سوابق علما و معلمان زن در دست داریم. علمای برجسته‌ای در جهان اسلام توسط زنان تعلیم یافته‌اند. به‌طور نمونه، ابن سمعانی، زیر نظر شصت‌ونه استاد زن، محمد ابن نجار، زیر نظر چهارصد دانشمند زن، سخاوی، دانش‌آموز شصت زن دانشمند و سیوطی، دارای پنجاه‌ونه استاد زن بوده است.

این جریان از همان ابتدای اسلام شکل گرفته بود. هزاران مرد از جمله خلیفه‌ی مقتدر و مشهور اموی، عبدالملک بن مروان در کنار میز تدریس ام درداء در مسجد اموی زانوی تلمذ زده‌اند. یکی از شاگردان آن عالم شهیر، ایاس بن معاویه مُزنی، ام درداء را برترین مرجع معتبر علمی زمانه می‌دانست.

در قرن ششم هجری، فاطمه سمرقندی، مفتی سمرقند، مشاور و مربی صلاح‌الدین ایوبی در دوران جنگ‌های صلیبی بود. فاطمه دانشمندی خبره بود که گواهی‌نامه‌های(اجازه نامه) زیادی از برجسته‌ترین علمای عصر خویش به‌دست آورده بود و در آن زمان در دانشگاه‌های معتبر سوریه تدریس می‌کرد.

زینب فرزند کمال دمشقی، یکی از بی‌شمار استادان زن بود که دانشمند و تاریخ‌نویس پرکار و مشهور سوری، ابن کثیر شاگردش بود. ابن تیمیه نقل می‌کند که «چگونه او با اقتدار بالای منبر می‌رفت و با فصاحت و بلاغت وعظ می‌کرد.» زینب برترین مرجع در رشته‌ی حدیث به شمار می‌رفت و لقب معتبر «مسندة الشام» یا محدث شام به او عطا شده بود.

زنان نه تنها در سراسر جهان اسلام بر مسند تدریس جلوس کرده بودند بلکه به عنوان متعلم و محصل نیز در بسیاری از محیط‌های علمی حضور گسترده‌ای داشتند. ابن عساکر، محقق برجسته‌ی سوری قرن ششم هجری، نگرانی مردان زمان خود را از حضور بی‌شمار زنان در صنوف درسی روایت می‌کند که چگونه مردان زمانه‌اش مرعوب «اعتماد به نفس و شخصیت قوی» زنان شده بودند. ابن عساکر می‌گوید: «من شخصا نزد هشتاد زن دانشمند درس خوانده‌ام که همه‌ی‌شان نسبت به هم‌قطاران مردشان سرآمد روزگار بودند.»

بین قرون سوم تا ششم هجری، زنان مسلمان به‌طور میانگین بیش از ۳۵ درصد کتابخانه‌ها و مؤسسات دانشگاهی را در جهان اسلام تأسیس کرده بودند. افرادی کارآفرین و خییری چون زبیده و فاطمه الفهری، بانی و نیروی محرک این حرکت بودند. زبیده «بیت‌الحکمه» یا مرکز پژوهشی و فاطمه، قدیمی‌ترین دانشگاه را که تا اکنون در شهر فاس کشور مراکش فعال است با اهدای ده‌ها هزار جلد کتاب در قرن سوم هجری تأسیس کردند.

زنان نه تنها به عنوان اندیشمندان و حامیان هنر خدمت کردند بلکه در مقام­های عالی‌رتبه‌ی دولتی نیز حضور داشتند. یکی از این زنان که در دربار دولتی منصب عالی داشت، لبنی ]القرطبیة بنت عبدالمولى[ برده‌زاده‌ی از قرطبه بود. لبنی مشاور خلیفه و بحرالعلوم بود. او فرهیخته‌ای چیره‌دست و سرآمد روزگارش بود. در شهر مدینه‌الزهرا و با همکاری محققی یهودی به‌نام حسدی شاپرت، مجموعه‌ای نفیسی از بیش از پنج صد هزار جلد کتاب گردآوری کرد. ابن بشکوال، مورخ و نویسنده‌ی مشهور قرن ششم هجری، این بانوی فرهیخته را نویسنده‌ی دانشمند، زبان‌شناس، شاعر، نابغه‌ی ریاضی و بحرالعلوم می‌دانست که همتایی در قصر نداشت.

ثمال قهرمان، برده‌ی آفریقایی‌تبار بود که در قرن سوم هجری و در زمان خلیفه‌ی قدرتمند عباسی ]المقتدر[ به اولین قاضی زن قدرتمند خلافت مبدل و تاریخ‌ساز شد. علمای بزرگی چون ابن جوزی و سیوطی جزئیاتی از زندگی او را نوشته‌اند و گفته‌اند: «در آن زمان غیرعادی تلقی نمی‌شد که یک زن در منصبی به این بزرگی بر مردان ریاست کند.»

در جهان اسلام، زنان حاکم نیز بودند و حکومت هم کردند. بیش از نود زن در جهان اسلام به عنوان فرماندار مستقل با عنوان «ملکه مقتدر و مستقل» دست یافته بودند. از جمله راضیه از هند، که در قرن هفتم هجری مدارس و کتاب‌خانه‌های زیادی را در شمال هند ایجاد کرد و یا عروه سلیحی، که حاکم بلامنازع یمن بود. او به عنوان ملکه و حاکم یمن کتاب‌خانه‌ها، مدارس و مساجد بسیاری ساخت. او بالاترین رتبه‌ی معنوی، حجت ]در مذهب اسماعیلی[ را کسب کرد.

چرا با وجود شواهد متنی و تاریخی مستدل و قوی و هم‌چنین شواهد علمی، اجرای نماز و حج در مسجدالحرام در کنار مردان، زنان هم‌چنان باید در بسیاری از مساجد جوامع اسلامی پشت سر مردان به نماز بایستند؟ چرا قرآن با رفتار عمومی مسلمان در تضاد است؟ بر کدام اساس برخی تصمیم گرفتند که به زنان اجازه ایفای نقش بدهند و برخی دیگر ندهند؟ چرا به این تاریخ پربار پشت می‌کنند؟

در برخی جوامع، زنان به دلیل تبلیغ اسلام در ملاءعام زندانی می‌شوند و در ترکیه تعداد وعاظ زن رو به افزایش است. صدها واعظ زن در این کشور حتا زائران حج را راهنما می‌شوند. زنان مسلمان قوم هوی ]هویی یا خویی[ در چین دارای مساجد ویژه‌ی خود هستند که پیشینه‌ی بیش از سه صد سال دارد.

در ایران ممنوعیت اقامه‌ی نماز توسط زنان در سال ۲۰۰۰م. و پس از صدور فتوای گروهی از مراجع لغو شد. علی‌اصغر نوری، یکی از مسئولین وقت وزارت معارف ایران گفت «استخدام زنان به عنوان امام جماعت نماز ظهر جمعه در مکاتب، اتفاق شگرفی است.»

فعلا کجا قرار داریم؟ از میراثِ تا حد زیادی فراموش‌شده‌ی زنان مسلمان می‌آموزیم که توسعه‌ی ظرفیت‌های زنان و رهبری‌شان نه ‌تنها که ذاتا مخالف ارزش‌های اسلامی نیست، بلکه نقش متبارزی نیز در تاریخ مسلمانان داشته است. با این حال، ما شاهد دیدگاه و نظریات تنگ‌نگرانه‌ی نیز نسبت به زنان در دنیای معاصرمان هستیم. بنابراین، پرسش اساسی این نیست که آیا اسلام توانمندسازی و نقش مدیریتی-رهبری زنان را تشویق و یا محدود می‌کند، بلکه این است که چه‌کسی روایت را کنترل می‌کند.

شناخت تاریخ اسلام و رفتار پیامبر نمونه‌ی‌ نغزی برای جهان معاصر است. شاید حاکمان فعلی افغانستان ]طالبان[ فراموش کرده باشند که زمانی بی بی هرثمیه‌ای داشته‌اند؛ اما افغان‌ها و دیگران باید به یاد داشته باشند که زمانی رهبرانی مانند او داشته‌اند.         

یادداشت مترجم:

  1. محمد جباره، نویسنده کتاب محمد تغییردهنده‌ی جهان، شمایلی صمیمی و کتاب زیر چاپ با عنوان حیات قرآنی است.
  2. نویسنده‌ی مقاله، بی بی هرثمیه را از جوانب و اطراف کابل دانسته است اما در سیر اعلام النبلاء جلد ۲۴، شماره ۱۸، محل تولد بی بی هرثمیه هرات و اجدادش از هرثم، محلی در عراق فعلی یاد شده است. هرثم در لغت به معنای اسد (شیر) نیز آمده است. نام این بانوی بزرگ افغانستان در متون عربی به شکل بیبی نیز آمده است. او یکی از راویان اجزای حدیث بوده که نزدیک به ۹۷ سال زیست کرده و در سال ۴۷۷ هجری درگذشته است. نام و یادش گرامی باد.
  3. در مورد قوم هویی چین، یاد شده است که این قوم شاخه‌ای از قوم هان، قوم اکثریت چین است که نزدیک به ۱۵ میلیون جمعیت دارد و مسلمان اند.
  4. در مورد ملکه عروه سلیحی، بانوی فرهیخته‌ای که بر یمن امروزی حکم می‌راند لازم به یادآوری است که او پیرو مذهب شیعه‌ی اسماعیلی بود و خطبه‌ی نماز جمعه به‌نام او نیز خوانده شده است.

منبع: نشریه نیولاینز (New Lines Magazine)

تاریخ انتشار: ۱۳ جوزا ۱۴۰۱ برابر ۳ جون ۲۰۲۲

دیدگاه‌های شما
  1. خداوند آدم را خلق کرد و چون که تنها بود از رنگ و بو و زیبایی های بهشت از بته و گل و میوهای گواراهر چه رنگ بود و هر چه زیبایی و مزه بود به قدرت بیچونش و بدستان بلاکیفش همه راجمع کرد وآنرا در استخواب پهلوی چپ آدم تعبیه کرد .بعد امر کرد که حوا شو؛دفعتاً حوا شد ، هوایی که در زیبائی و نضهت همتا نداشت او بقدرت رب العالمین ساخته شده بودو آو را به آدم کابین کرد تا آدم از تنهایی رهایی یابد .بعداً هر دو به بهانه ای به زمین هبوط داده شدند و چندان مفارفت همدگر را کشیدند تا که توبه شان قبول شد و بهم پیوست شدند و از انها نسل آدم در تمام کره زمین انتشار یافت که ما اولاده های شان هستیم.

    در افسانه های شفاهی و روایات اساطیری،از زمان دیرینه آمده است که دو خواهر بودند از جنس الهه ها که یکی “هیجیس” و دیگری “پنیسیس” نام داشت. خواهر اولی یارا و توانایی در بند کردن مرض و پلیدی ها رادر روی زمین داشت، او به مهار و در بند کردن پلیدی ها شد و همه را در جعبه ای در حبس کرد و عالم و آدم را از شرور آنها در ایمنی قرار داد،وخواهر دومی که پنیسس نام داشت ارواح خبیث و بیماری ها را از جانهای بیمار دور ساخت که هر دوی این ها به امر خدای خدایان این مهم را انجام دادند، که امروزه هنوز هم در طبابت این دو نام بنام “هایجیس” Prevention of diseases پیشگیری از امراض و “پنیشیس”پا بر جاست .

    در افسانه های قدیم شرق و روایات اساطیری مشرق زمین آمده است که اناهیتا یا به عباره دیگرا میترارب النوع یا الاههِ باروری و سر سبزی موظف شد تادر بلخ زمین ها مشروب گردد . اورا در چشمه شفادر نزدیکی درۀ گز وظیفه داد تا آب رود خانه ،با گذاشتن پاهایش به دو سوی تنگی “شفا” رود خانه را از زیر پاهایش عبور دهد که به هجژده نهر آرام تقسیمات شود،تا آخرین قطره آب رود خانه بلخ در آشامیدن و کشاورزی به مصرف برسدکه به اراده خدای پاک این امر تا همین امروز ادامه دارد.

    همچنان در افسانه های قدیم آورده شده است که پل امام بکری را بانوی با جمع کردن تخم مرغ که از ان بحیث سفت کننده و چسپنده کننده خشت ها استفاده می کرد اعمار نمود.

    در سفر نامه ابن بطوطه آمده است بانوی از بلخ که لباسی داشت فاخر و مرسع به جواهرات قیمت بها و نایاب آن را در برابر دوسال خراج مردم بلخ که از خلیفه عباسی بدهکار بودندبه خلیفه فرستادتا آنرا در بدل قیمت دوساله خراج مردم بلخ بپذیرد . خلیفه لباس را به بازار فرستاد تا قیمت ان تعین گردد ولی قیمت پیراهن بیشتر از خراج دوساله بلخ برآورد شد . خلیفه را ننگش آمد که زنی به آن بزرگواری و شایستگی وجود داشته باشد که خلیفه را در برابر خود مجاب و متقاعد به بزرگ منشی کرده است .بایدخلیفه از آن بانو کریم تر باشدو نه تنها پیراهن را به بانوی بلخی مسترد کرد بلکه دوسال خراج آینده مردم بلخ را که در آن هنگام به سختی روزگار روبرو بودند بخشیدو زمانیکه پیراهن را به بانوی بلخی بردند پرسید خلیفه و مردم این پیراهن را دیده اند، گفتند آری ، بانو پیران را ویران کرد وگوهر های که در آن کارشده بود را به بازار فروخت و از پول ان مسجد جامع بلخ را که در زیبایی و فراخی بزرگترین مسجد مشرق شناخته می شد را بنا نمود که در صاعقه چنگیز ویران و بخاک یکسان گردید و آن بخاطر این بود که یک مقدار زیاد جواهراتی که از بنای مسجد اضافه گی کرده بود در قف مسجد پنهان ساخته بودند که هر وقت مسجد به مرمت ضرورت پیدا کند سر آن گنج را باز کنند واز آن در مرمت مسجد کار گیرند . واما نظر به سعایت بد کاره و خائینی ، چنگیز از موجودیت گنج در زیر بنای مسجد آگاه می گردد وبه سربازانش امر می کند تا مسجد را خراب کنند و زمین آن را بکاوند.آنها مسجد را خراب کردند تا به زمانی که به گنج دست یافتند. اینهم یک مثال مستند از کرامت یک بانوی بلخی.

    در روایات و اسناد تاریخی از رابعه عدویه در اکثر مأخذ یاد گردیده که من شمۀ از آن رانقل می کنم:
    رابعه عَدَویّه لقب گرفته به تاجُ الرجال با کنیهٔ امُ الخیر (زاده: ۷۱۳ میلادی برابر ۹۵–۹۴ قمری/۱۷۹-۹۱شمسی – درگذشته: ۸۰۱ میلادی برابربه ۱۷۹ شمسی ۱۸۵–۱۸۴ قمری) بانوی صوفی و شاعر عربی در سدهٔ دوم هجری بود. آن گونه که وی از خدادوستی سروده‌است برمی‌آید که از شوق به خدا و آگاهی بر دریافتن زیبایی ازلی اوست نه از ترس عذاب یا طمع در ثواب او.[ بعلبکی، منیر (۱۹۸۰). «Rabi’ah al-‘Adawiyyah». دانشنامه المورد (به عربی). ۸. بیروت: دارالعلم للملایین. ص. ۱۱۴.]

    او دختر «اسماعیل عدوی قیسی» بود. نام او را از این جهت رابعه گذاشتند که فرزند چهارم خانواده بود.[همانجا] رابعه یکی از کسانی است که فریدالدین عطار در کتاب تذکره الاولیایش از او یاد کرده‌است. رابعه صوفی‌ای بود ربودهٔ جذبات الهیه و در طریقت جذبه اش بر سلوک غلبه داشت. او طبع شاعری هم داشته و اشعاری در عشق به خدا سروده‌است.

    وی را با صوفیانی چون بشر حافی، ابراهیم ادهم، سفیان ثوری،حبیب عجمی، بایزید بسطامی و مالک دینار هم‌دوره دانسته‌اند. [جواد نوربخش (۱۳۷۹). زنان صوفی. تهران: انتشارات یلدا قلم. ص. ۳۲.]

    محل دفن او را به اشتباه در رأس طور زیت در قریهٔ طور در شرق بیت‌المقدس دانسته‌اند که محل دفن رابعه شامیه است. رابعهٔ عدویه احتمالاً در بصره مدفون است.[جواد نوربخش (۱۳۷۹). زنان صوفی. تهران: انتشارات یلدا قلم. ص. ۳۲.]
    ابن جوزى طبقه‌بندى و ديدگاه سلمى را نسبت به زنان صوفى بيان می كند. حواشى كتاب زنان صوفى سلمى هم شامل پژوهش‌هاى اين محقق درباره‌ى عارفان و صوفيانى است كه نامشان به‌مناسبت اسنادها و ذكر زنجيره راويان حديث در كتاب سلمى آمده است. مهم‌ترين منابعى كه در اين بخش مورد استفاده قرار مى‌گيرد، كتاب‌هاى «صفة الصفوة» ابن جوزى، «حلية الأولياء» حافظ ابونعيم اصفهانى، كتاب «اللّمع» ابونصر سراج، كتاب «التعرف» كلاباذى، «رساله قشيريه»، «كشف المحجوب» هجويرى، «تذكرة الأولياء» عطار، «طبقات الصوفية» انصارى، «نفحات الأنس» جامى و «طبقات الصوفية» سلمى است[همان اثر]
    اگر به خارقالعادگی بانوان در بعد از اسلام را بخواهیم در این مجمل بیاوریم مثنوی هزار کیلو کاغذ از آن تیار خواهد شد و به همین مجمل اکتفا می کنیم .زیرا در سخن لارسی مقوله ای داریم:اگر یار هست همین سخن بس است.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *