نویسنده: جرمی کلیف
افراد بسیاری (از جمله من) بر این تصور بودند که نشست سران ناتو در پایتخت اسپانیا از ۲۸ تا ۳۰ جون، یکی از پرپیامدترین نشستها باشد. همینگونه هم بود. از زمان فروپاشی دیوار برلین، فلسفه وجودی ناتو زیر پرسش رفته بود. دلیل وجود آن در دنیای پس از شوروی چه بود؟ با چه هدفی درحال گسترش بود؟ ریاستجمهوری دونالد ترمپ باعث شد که برخی اهمیت آن را زیر پرسش ببرند. امانوئل مکرون، در سال ۲۰۱۹ گفته ]بود[ که ]ناتو[ دچار «مرگ مغزی» شده است. اما تهاجم روسیه به اوکراین این اتحاد را دوباره تقویت کرد و به آن تعریف تازهای داد. هدف آن اکنون روشن است: محافظت از متحدان آتلانتیک شمالی در برابر تهدیدهای واقعی که اکنون با آن روبهرو هستند؛ که به مراتب برجستهترین آنها روسیه است.
مطمئنا تعریف جدید، جاهطلبی جدید به دنبال خواهد داشت. این اجلاس سهروزه شاهد یک سری توافقات بزرگ بود. رهبران ناتو با مفهوم استراتژیک جدیدی موافقت کردند (سندی که اهداف آن را مشخص میکند ]و[ تقریبا هر ده سال یک بار تجدید میشود). در آخرین سند که در سال ۲۰۱۰ در لیسبون به امضا رسید، روسیه یک «شریک استراتژیک» توصیف شد و از چین نامی برده نشد. این سند جدید آن را «مهمترین و مستقیمترین تهدید برای امنیت متفقین و صلح و ثبات در منطقهی یورو آتلانتیک» نامید. همچنین بیان کرد که جاهطلبیها و سیاستهای چین «منافع، امنیت و ارزشهای ما را به چالش میکشد».
گفتهها با عمل مطابقت داشت. جناح شرقی ناتو تقویت خواهد شد. ایالات متحده اولین پایگاه دایمی خود را در ایالتهای شرقی اتحاد، در لهستان مستقر خواهد کرد. فنلاند و سویدن رسما برای پیوستن به ناتو دعوت شدهاند. نیروی واکنش ۴۰ هزار نفری در عرض ۳۰ روز به بیش از ۳۰۰ هزار نیرو افزایش خواهد یافت. ایالات متحده نیروهای چرخشی اضافی در کشورهای بالتیک مستقر خواهد کرد. دو کندک هوایی از هواپیماهای اف۳۵ در بریتانیا و یک لوا متشکل از پنج هزار سرباز به رومانی خواهد فرستاد. بهطور کلی، تعداد نیروهای مستقر در اروپا بسیار فراتر خواهد رفت و به ۱۰۰ هزار تا ۱۲۰ هزار خواهد رسید که بالاترین میزان در چند وقت اخیر است.
همانگونه که ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو در کنفرانس مطبوعاتی پایانی ائتلاف اظهار داشت ]که[ همهی اینها به معنای تغییر نقش ناتو در اروپا است؛ «تغییر اساسی در بازدارندگی و دفاع ما». این ائتلاف که پیش از این صرفا بهدنبال جلوگیری از حملات به کشورهای متحد بود، اکنون درحال آماده شدن برای دفاع از آنها است؛ مثلا در شرایطی که روسیه علیه بالتیک حرکت کند. از بسیاری جهات، این بازگشت به دکترین دوران جنگ سرد است. با وجود اینکه تصمیم سویدن و فنلاند برای پیوستن و کنار گذاشتن سنت دیرین بیطرفی از طرف خود آنها گرفته شد، قابلیتهای مهمی را برای این اتحاد به ارمغان میآورند. برای مثال، فنلاند بزرگترین نیروی توپخانهی اروپاست و افزون بر این، حضور این دو کشور بازتابدهندهی اعتماد و مرکزیت جدید پیرامون اتحاد ناتو است.
مقایسههای گستردهی وضعیت فعلی با دوران جنگ سرد (زمانی که نیروهای ایالات متحده در اروپا به ۳۰۰ هزار نفر رسید و ائتلاف با منابع گسترده، موضع خود را در اینسوی پردهی آهنین حفظ کرد)، پیرامون حضور شکنندهی رهبر مرکزی آن تشدید شد. جو بایدن در سال ۱۹۷۳ به سنای ایالات متحده پیوست. بایدن در مادرید اعلام کرد که ایالات متحده «تا هر زمانی که طول بکشد» از اوکراین حمایت خواهد کرد و اعلام کرد که ولادیمیر پوتین خواهان «فنلاندیشدن (بیطرف) شدن ناتو بود، اما ناتوییشدن فنلاند نصیبش شد». از بسیاری جهات این رویکرد، او را به رئیسجمهور مناسبی برای این لحظه تبدیل کرده است.
از طرف دیگر، او را به محصول دورانی درحال گذر تبدیل میکند و بیش از آنکه نوید دهندهی تجدید قوای ناتو در آینده باشد، واپسین هیاهو برای روابط فراآتلانتیکی آن است. در سیاست امریکا شواهد بیشتری دال بر چنین استدلالی به سرعت درحال ظهور است. تصمیم دیوان عالی برای لغو حقِ سقط جنین تازهترین نمونه از فروپاشی یک نظام در چنگ قطبیشدن و ناکارآمدی است. این مسأله به ما یادآوری میکند که علیرغم متمایل شدن ترکیب جمعیت امریکا به سمت چپ (شهرهای لیبرال، جمعیتهای متنوع و ارزشهای اجتماعی دهههفتادیها و پس از آن)، چگونه برتری جناح راست در مورد جسارت سیاسی بیرحمانه روزبهروز درحال افزایش است و با افزایش این برتری، احتمال فروپاشی کامل سیاسی در ایالات متحده نیز افزایش مییابد.
این همان مسألهی بحثبرانگیزی بود که در مادرید مسکوت ماند. در آن لحظه این خبر مایهی آرامش خاطر بود: «ناتو بازگشته است». آتلانتیستها در مورد وضعیت موجود نظرات خود را بیان کردند و خردمندانه اولویتهای خود در مورد خطرات همزیستی با روسیه و چین و تعهد خود را به مشارکت فراآتلانتیک تأیید کردند. مفهوم استراتژیک جدید در واقع مدرک معتبری است. مانیفستی دال بر اینکه غرب مورد تأیید قرار گرفته است. با این حال، از این واقعیت که بخش اعظم این مانیفست در صورت پیروزی محتمل یا امکانپذیر دونالد ترمپ (یا تفکر ترمپی) در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده در سال ۲۰۲۴ شکست سختی خواهد خورد، سخنی به میان نیامد. این مسأله چیزی فراتر از پیشبینی یا حدسوگمان است: جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی ترمپ فاش کرد که رئیسجمهور وقت در دوره اول ریاستجمهوری خود به خروج ایالات متحده از ناتو فکر میکرد و احتمالا در دوره دوم نیز چنین خواهد بود. با وجود اینکه اشاره به چنین واقعیتهایی احتمال نهایی شدن خود سند مفهوم استراتژیک را از بین میبُرد، تعجب من بیشتر از این بود که از زبان استراتژیستها و دیپلماتهایی که در مادرید ملاقات کردم نیز چیزی در اینباره نشنیدم. اینها حقایقی اساسی هستند. ناتو بدون قدرت امریکا عملا هیچ نیست. قدرت ایالات متحده بر ثبات و اجماع جامعه ایالات متحده استوار است، ]اما[ ثبات و اجماع جامعه ایالات متحده درحال فروپاشی است. اتحاد به هر دلایلی که بازگشته، که دلایل خوبی است، بازگشت آن همراه با مخاطرات زیادی است. دیر یا زود تیم ناتو باید جشن بازگشت خود را متوقف کند و با این واقعیت روبهرو شود.