نویسنده: هولی کیرل ( Holly Kearl)
منبع: واشنگتن پست
برگردان: اقبال غرجی
زینب زاول شهیدی، 17 ساله، موتر تویوتا فورونر خود را از مکتب به طرف خانه رانندگی میکند و متوجه دو مرد سوار بر یک موتر میشود که وی را دنبال میکنند. زینب میگوید، «یکی از این مردها با اسلحه به طرف من اشاره کرد و اخطار داد که به جهتی که وی مرا هدایت میدهد، حرکت کنم؛ اما من سر باز زدم و سرعتم را سریع کردم تا هرچه زودتر خود را به خانه برسانم».
زمانی که جاده را بهروی خانم شهیدی قید کردند، میخواستند وی را بهزور به کنار جاده بکشند. یکی از مردها پارچهی کاغذی که شمارهی تیلفون خود را بر آن نوشته است، به طرفش میاندازد که به وی زنگ بزند و اگر زنگ نزند، وی را اختطاف میکند. وقتی که این بانو به خانه میرسد، جریان را به ادارهی امنیتی بازگو میکند. خوشبختانه بعد از آن روز، دیگر این مردها را نمیبیند.
هرچند تعداد زیادی از خانمها در شهر کابل رانندگی میکنند؛ اما قضیهای که برای خانم شهیدی اتقاق افتاده است، غیرمعمول است. خانم شهیدی به هر جایی که میرود، مورد نگاههای خیره و آزار و اذیت مردم قرار میگیرد. مردم به این دلیل که او رانندگی میکند، کوشش میکند که بهنحوی وی را تمسخر کنند. وی که از طریق ترجمهی برادرش، علی شهیدی که در رشتهی روانشناسی دانشگاه نارویژی در ورمنت درس میخواند، گفت: «من از ترس اختطاف کردنم به فاصلههای دورتر از خانهام رانندگی کرده نمیتوانم».
با وجود خطر، بانو شهیدی میگوید که به رانندگی علاقه دارد و همچنان میافزاید، زمانی که از موترهای شهری استفاده میکند و در بین مردم قدم میزند، بیشتر مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. به باور بعضی از اقارب بانو شهیدی، رانندگی کردن وی، بیاحترامی به باورهای آنان است؛ اما خانوادهی وی، بهشمول برادر بزرگش، علی، از وی حمایت قوی میکنند. هرچند هنجارهای اجتماعی در افغانستان به گونهای است که باید کلانها رانندگی کنند، ولی علی زمانی که با خواهرش کدام جای میرود، خواهرش را پشت فرمان رانندگی مینشاند، بهخاطری که وی میگوید، «من میخواهم مردها و خانمها هردوی ما را یکجا ببینند که خواهرم رانندگی میکند».
علی میگوید: «هرقدر که خانمها بیشتر در خیابانها رانندگی کنند و مردم ببینند، به همان اندازه این کار عادی میشود. فعلا این روند در حال تغییر است. چند سال پیش خیلی کم اتفاق میافتاد که کسی ببیند که یک دختر خانم در خیابان رانندگی میکند؛ اما امروز ما بانوان زیادی داریم که رانندگی میکنند».
نور جهان اکبر، فعال مدنی، وبلاگنویس و دانشجوی مقطع ماستری دانشگاه امریکایی با این گفتهها موافق است. او چند سال پیش، زمانی که میخواست رانندگی بیاموزد و از پهلوی جمعی از کودکان میگذشت را به یاد میآورد. یکی از دختران نگاه کرد و به زبان پشتو صدا زد، «ببینید، او یک دختر است». اکثر جوانانی که برای بار اول کسی را مانند خانم شهیدی و خانم اکبر در پشت فرمان رانندگی میبینند، نگاهِ همسان دارند.
در سال 1992، بعد از فروپاشی رژیم کمونستها در افغانستان، خانمها از رانندگی دلسرد شده بودند. هنگامی که طالبان در سال 1996 قدرت را بهدست گرفتند، خانمها از رانندگی منع شدند و جزای تعیین شده برای آنان هم قتل بود. زمانی که دوران حکمروایی طالبان به پایان رسید، خانمها کم کم شروع به رانندگی کردند. به گونهی نمونه، در سال 2002 از جملهی 8698 جواز رانندگی، هفت تای آنها به خانمها داده شده بودند. در سال 2003، میدیکا موندایل- سازمان طبی جرمنی، به آموزش رانندگی برای خانم شروع نمود. طی یک دهه در این زمینه پیشرفت سریعی صورت گرفته است. در سال 2012، 140 خانم جواز رانندگی رفتهاند، که رشد بیست مرتبه بیشتر را نسبت به سال 2002 نشان میدهد.
بانو اکبر میگوید، معمولا از طرف جوانان تندروی که از تبلیغات اسلامگرایان افراطی متأثر اند، در مقایسه با نسل قبل که آزادیها و رانندگی خانمها را بهخاطر دارند، بیشتر مورد آزار و اذیت و مخالفت قرار میگیرد.
دین اسلام به گونهی آشکارا خانمها را از رانندگی منع نکرده است. بنابراین، قانون و هنجارهای فرهنگی در کشورهای اسلامی هم متفاوت است. هرچند در افغانستان رانندگی خانمها مجاز است؛ اما در عربستان سعودی مجاز نیست. در سالهای اخیر خانمها در عربستان کمپاینی را بهراه انداخته بودند که قانون را به چالش بکشند. خانمها در دُبی میتوانند رانندگی کنند؛ اما دولت تنها جواز رانندگی تاکسیهای زرد را برای خانمها داده است که خانمها تنها برای خانمها رانندگی کنند. در قطر رانندگی خانمها مجاز است؛ اما تعداد اندکی از خانوادهها به اعضای خانم خود اجازهی رانندگی میدهند. چارلی بینارد، جامعهشناس و نویسندهی «نقاب شجاعت: مقاوت خودی زنان افغان» میگوید، «اکثر خانمهای قطری بهخاطری که به رانندگی علاقه دارند، در آخر هفته مسابقهی رانندگی خصوصی را بهراه میاندازند؛ اما در خیابانهای عمومی اجازهی رانندگی را ندارند.
بینارد خاطرنشان میکند که تنوع قانون و سنت حاکم در بین محافظهکاران باعث شده است که برای رانندگی خانمها موافقان و مخالفانی وجود داشته باشند. از یک طرف غیرمجاز شمردن رانندگی بانوان «برای آنها محدودیت ایجاد میکند که به گونهی مستقل نتوانند جایی بروند. اغلب مردان با این توجیه اخلاقی حمایت میشوند که این کار خانمها را از دید و بازدید با معشوقانشان بازمیدارد». از جانب دیگر، او میگوید، خانمهایی که میخواهند برای انجام کارها بیرون از خانه بروند، «از تاکسی یا ترانسپورت شهری استفاده میکنند که در داخل موترهای شهری با مردهای بیگانه تماس فیزیکی دارند».
در افغانستان، افزایش بانوان راننده یک نیاز و سهولت است، تا با این کار محدودیتهای فرهنگی را به چالش بکشند. همچنان بیشترِ خانمها امروز خودشان درآمد پولی و آزادیهای اقتصادی دارند تا برایشان موتر بخرند. در حقیقت، بانو اکبر افزایش رانندههای زن را وابسته به سطح درآمد اقتصادی آنها میداند. او میگوید، «حالا خانمها میتوانند خودشان برای خرید موتر پرداخت نمایند و این روند اقتصادی میتواند ذهنها را برای تغییر آماده کند. به گفتهی وی، خانمهای سطح بالا و متوسط از این امتیاز برخوردار اند که خودشان موتر بخرند و آنها کسانی اند که باعث بهوجود آمدن تغییر فرهنگی میشوند».
هر خانمی که جدیداً به رانندگی شروع میکند- دلیلش فرق نمیکند- میتواند در خیابانها در جلو چشمان مردم در پشت فرمان رانندگی بنشیند تا مردم ببینند و با گذشت زمان، رانندگی خانمها به یک امر عادی تبدیل شود. مرکز آموزش رانندگی خواهران افغان در هرات بهخاطر رسیدن به این هدف کار میکند. در جریان چند سال گذشته این مرکز بیشتر از 300 زن افغان را آموزش رانندگی داده است و در شهر هرات سه مرکز آموزش رانندگی دیگر هم وجود دارند که خانمها را میپزیرند.
شهیدی امیدوار است روزی برسد که وی بتواند در شهر، بدور از نگاههای خیره و آزار و اذیت مردم، رانندگی کند. او تنها علاقه به رانندگی ندارد، بلکه میخواهد با این کارش باعث ایجاد تغییر شود. بانو شهیدی میگوید، «با رانندگی کردنم در شهر کابل، میخواهم یک نمونه برای دیگر دختران و زنان افغانستان باشم و همچنان من همیشه خانمهای دیگر را به رانندگی تشویق میکنم».