اطلاعات روز

«شبِ تاریک و بیمِ موج» (۱۲)؛ روزهای دشوار اطلاع‌رسانی در حاکمیت طالبان

هاملت

این‌روزها افغانستانِ زیر حاکمیت طالبان در فضایی غم‌انگیزِ به سر می‌برد. دل‌ها شکسته، چهره‌ها غمگین، جیب‌ها خالی و شکم‌ها گرسنه‌اند.

اگر زمینه‌ی اطلاع‌رسانی مساعد باشد و رسانه‌ها در کار گزارش‌دهی با خطر روبه‌رو نباشند، تنها در کوچه‌های کابل هر لحظه انبوهی از خبر انباشته می‌شود. هر روز مردم درگیر بلایی هستند. زنان خودکشی می‌کنند، دختران از مکتب‌رفتن ممنوع شده‌اند، خشونت‌های خانوادگی افزایش یافته است، فقر بیداد می‌کند، ناامیدی موج می‌زند، انواع گوناگون مریضی‌هایی که تاکنون بی‌درمان شیوع یافته‌اند و بی‌کاری و گرانی و گرما به‌طور بی‌سابقه‌ای افزایش یافته است.

در چنین وضعیتی، رسانه‌‌های آزاد و مستقل، آن‌هایی که می‌خواهند بی‌طرفانه اطلاع‌رسانی کنند، گویا از زیر چوبه‌ی دار فعالیت می‌کنند. عموم رسانه‌هایی که درد و رنج مردم را اطلاع‌رسانی می‌کنند، مثلا از خشونت علیه زنان می‌نویسند، از محدودیت‌های پوشش (حتا محدودیت‌های پوشش مردان از سوی طالبان) می‌نویسند، از جنگ‌های قومی و از حاکمیت قبیلوی می‌نویسند، با شلاق و تفنگ طرف‌ اند. البته تنها اطلاع‌رسانی درباره‌ی درد و رنج مردم نیست که کارمندان رسانه‌ها را با خطر شلیک طالبان روبه‌رو می‌کند؛ اطلاع‌‌رسانی درباره‌ی‌ نقض شدن ارزش‌های انسانی از سوی طالبان نیز ریسمان دار رسانه‌ها شده است. طالبان بارها کارمندان رسانه‌ها را اذیت و آزار کرده‌اند. منتقدین‌شان را بازداشت و خبرنگاران را لت‌وکوب کرده‌اند.

این فضای خشم و خشونت، کار خبررسانی را بسیار سخت کرده است. نه تنها کارمندان رسانه می‌ترسند بلکه مردم نیز نمی‌توانند نگرانی‌ها، حقوقِ از دست‌رفته، روزهای بد و اوضاع سخت ‌شان را برای رسانه‌‌ها بگویند. وقتی خبرنگاران برای مصاحبه میان مردم می‌روند، جمعیت وحشت‌زده می‌شود. گمان می‌کنند که پشت سر هر خبرنگاری چند نفر طالب ناظر هم ایستاده‌اند.

مردم حتا خبرهای بسیار عادی‌شان را نمی‌توانند بگویند. کتاب‌فروشی‌ها از اوضاع فروش کتاب نمی‌توانند صحبت کنند. همین چندی پیش کتاب‌فروشی با روزنامه اطلاعات روز مصاحبه داشت، نخستین حرفش این بود که «هویت‌اش پنهان بماند».

کارمندانی که چندین ماه معاش نگرفته‌اند، در مصاحبه‌ی‌شان با روزنامه اطلاعات روز گفتند که هویت‌شان مستعار بماند. عموم دخترانی که خبرهایی برای رسانه‌ها دارند، نمی‌توانند با هویت حقیقی‌شان ابراز وجود کنند.

در زیر نوک تفنگ طالبان، مردم، یعنی همین افراد حقیقیِ دارای گوشت و پوست و قلب و خون و احساس، به یک مشت نام‌های مستعار و به یک جمع شبح و به یک مشت زندگی در سایه بدل شده‌اند.

از این هم دشوارتر، تعدادی حتا با نام مستعار هم حاضر به صحبت با رسانه‌ها و گزارش‌‌دهی نیستند. تا همین چند روز پیش که می‌خواستم با زنان ورزشکار در کابل صحبت کنم تا روشن شود که طالبان برای ورزش زنان چه محدودیتی وضع کرده‌اند، زنان ورزشکار از ترس طالبان حاضر به مصاحبه نشدند. گفتند که می‌ترسند، به قول خودشان، چوب درلانه‌ی زنبور بزنند.

زنان آوازخوان هم همین‌طور. تعداد زیادی از آنان با آمدن طالبان، فراری شدند و رفتند. جمعی هم که در کابل مانده‌اند، کار موسیقی را متوقف کرده‌اند. آنان هم حتا با نام مستعار حاضر به صحبت با رسانه‌ها نیستند. می‌ترسند که در بلایی گرفتار شوند.

اطلاع‌رسانی، از ارکان ارزش‌های مدرن‌اند. یکی از سرآمدان دانش مدرن معتقد بود که اصلاحات باید از زبان آغاز شود. در کابلِ زیر حاکمیت طالبان اما نه تنها اصلاحات از زبان آغاز نمی‌شود بلکه تا آن‌جا که به بازگویی و خبررسانی واقعیت‌های عینی جامعه برمی‌گردد، زبان سرخ سر سبز را بر باد می‌دهد.

این همه در حالی است که طالبان پس از بسته‌شدن صفحات فیس‌بوکِ بعضی از رسانه‌های تحت کنترل خودشان، فیس‌بوک را به نقض آزادی بیان متهم کرده‌اند.