گفت‌وگو با حبیبه سرابی؛ دولت پیشین و طالبان هردو برای رسیدن به صلح کوتاه نیامدند

رویینا شهابی دبیر صفحه زنان

حبیبه سرابی، فارمسست (داروشناس) سیاست‌مدار و اصلاح‌طلب دوران پس از طالبان در افغانستان است که در دوران طالبان، به‌عنوان فعال حقوق زنان و آموزش فعالیت نموده و به دختران و زنان در کمپ‌های پناهندگان در پاکستان در زمینه آموزش کمک کرده است. بانو سرابی در سال ۲۰۰۵ به‌عنوان والی ولایت بامیان منصوب شد و نخستین زنی بود که مدیریت یک ولایت به او سپرده شد.
خانم سرابی همچنین به‌عنوان وزیر امور زنان و در مقام مشاوریت داکتر عبدالله عبدالله، رییس اجرائیه حکومت پیشین کار کرده‌ است. داکتر سرابی در سال ۲۰۱۶ در مقام معاون شورای عالی صلح و پس از آن به‌عنوان یکی از اعضای هیأت مذاکره‌کننده دولت با طالبان فعالیت نموده است و چندین جایزه معتبر جهانی از جمله جایزه «سیمون وی» را از آن خود کرده است.

شهابی: داکتر صاحب اجازه بدهید با این پرسش گفتوگویمان را آغاز کنیم که در دوحه چه جریان داشت؟ مشخصاً تیم مذاکرهکننده افغانستان با طالبان در مورد شرایط سیاسی و اجتماعی زنان آیا به توافقاتی رسیده بودند؟ چه انعطافپذیری از جانب طالبان وجود داشت که بسیاریها را به این باور نزدیک کرده بود که گویا طالبان تغییر کردهاند؟

سرابی: خوب واقعیت این است که در شروع مذاکرات خوش‌بینی‌هایی وجود داشت که جدی هم به نظر می‌رسید. وقتی ما طرف دوحه رفتیم، در مجموع هیأت جمهوری و مردم خیلی خوشبین بودند و مراسم افتتاحیه با شأن و آداب آن دایر شد. وزرای خارجه بسیاری از کشورها حضور داشتند و اتفاقاً همگی‌شان، به استثنای وزیر خارجه پاکستان و تا حدودی وزیر خارجه امریکا که روی مسأله زنان تمرکز نکردند، بر مسأله زنان تاکید نمودند. اما دیگران به‌صورت عموم بر موضوع زنان و اقلیت‌ها اصرار و تأکید داشتند. این موضوع سبب به میان آمدن خوشبینی بین مردم و اعضای هیأت مذاکره‌کننده جمهوری شده بود.

نهایتاً سه ماه روی طرزالعمل کار کردیم اما در جریان ترتیب طرزالعمل، واکنش و موضع‌گیری‌های طالبان باعث شد متوجه شویم که خوش‌بینی‌ها خیلی واقعی نیستند و طالبان روی موضع امارت تأکید دارند. هرچند من در آغاز مذاکرات با شناختی که از قبل با طالبان داشتم، باور نداشتم که آنان انعطاف نشان بدهند. چون در سال ۲۰۱۹ جلسه‌ای با نام «گفتمان افغانی» با اشتراک جامعه مدنی، با طالبان داشتیم و آن‌جا تندروی و سخت‌گیری طالبان کاملاً مشخص شده بود.

بعد از ترتیب طرزالعمل با تمام چالش‌هایی که داشتیم، این موضوع واضح شد که نه تنها طالبان انعطاف‌پذیری ندارند و روی موضع امارت پافشاری دارند، بلکه علاقه‌مند مذاکره و گفت‌وگو هم نیستند و بیشتر وقت‌کُشی می‌کردند؛ به‌ویژه موضوعات جانبی که در جریان مذاکرات در دوحه پیش آمد، مانند انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا، کنفرانس مسکو و موضوع کنفرانس استانبول که تأثیر بیشتری بر وقت‌کشی طالبان و عدم علاقه‌مندی‌شان به جریان گفت‌وگوها داشت.

آنان علاقه بیشتری به فشار نظامی و اتلاف وقت در میز مذاکره داشتند و اضافه‌ای این موارد، معلوم‌دار است که ما با آنان در موضع و شرایط برابر هم قرار نداشتیم. چون ما مسافر بودیم و مسئولیت مان تنها مذاکره بود، در حالی که تیم طالبان در خانه‌های خود در دوحه حضور داشتند و خانواده و امکانات و کار و بار خود را داشتند. آن‌ها تنها بعد از نماز شام اکثراً حاضر می‌شدند برای مذاکرات بیایند و هیچ تغییری هم در رویه‌ی‌شان با زنان مشاهده نمی‌شد؛ جز دو سه نفر از اعضای هیأت طالبان که یک احترام ظاهری و سلام و علیک را با زنان عضو تیم جمهوریت حفظ می‌کردند. برای بقیه حتا همین حد هم خوشایند نبود.

به یاد دارم در یکی از جلساتی که ما به اتفاق رییس تیم مذاکره‌کننده جمهوری و وزیر صلح در خارج از هوتل شرکت کرده بودیم، هنگامی‌که به لابی هوتل آمدیم گروهی از طالبان با ما رودررو شدند. در حالی که با وزیر صلح سلام و احوال‌پرسی کردند، مرا کاملاً نادیده گرفتند و نخواستند حتا با من سلام و علیک کنند. یعنی طرز فکر افراطی و زن‌ستیز آنان کاملاً مشخص بود.

فکر می‌کنم مسأله تغییر طالبان بیشتر تبلیغات دیگران، مثلاً امریکایی‌ها و به‌ویژه آقای خلیلزاد بود که تمایل داشت به دیگران بفهماند که طالبان تغییر مثبت کرده و دیگر آن طالبان گذشته نیستند؛ در حالی‌که عملاً هیچ تغییری مشاهده نمی‌شد.

شهابی: بانو سرابی! فکر میکنید عدم علاقهمندی و تعهد طالبان به مذاکره و موضع نابرابر بین هیأت مذاکرهکننده جمهوریت و طالبان تا چه میزان وابسته به امتیازدهی و دست بالایی بود که امریکاییها به طالبان داده بودند؟

سرابی: من با این صحبت کاملاً موافقم که متأسفانه امریکایی‌ها به طالبان بها و امتیازات خوبی داده بودند. همین که موافقت‌نامه دوحه را با طالبان به امضا رساندند، مذاکره با طالبان را بدون حضور دولت افغانستان پیش بردند و تنها مواردی را که خود شان می‌خواستند به‌گونه‌ی گزینشی با دولت افغانستان شریک می‌کردند. یعنی در حقیقت مذاکره باید سه‌جانبه می‌بود، دولت افغانستان، امریکا و طالبان. اما خوب همه دیدیدم که مذاکره دو جانبه و بین امریکا و طالبان بود و این سبب می‌شد طالبان به هیچ وجه دولت افغانستان و هیأت مذاکره‌کننده را جدی نگیرند و البته که علاقه‌ای به مذاکره با هیأت جمهوریت نداشتند چون امریکایی‌ها خود را طرف اصلی آنان قرارداده و دولت افغانستان را هیچ ساخته بودند. برای همین طالبان نیازی به جلب نظر هیأت جمهوریت نداشتند چون امریکایی‌ها به‌نوعی دولت را دور زده و خود را طرف ساخته بودند.

خوب امریکایی‌ها درصدد یافتن راه‌حلی برای خارج شدن از افغانستان بودند و این مذاکرات همان دستاویز و ابزار مناسب برای خروج بود. پس از سقوط کشور هم دیدیم که خود مقامات امریکایی امضای توافق‌نامه دوحه را اشتباه قلمداد کردند. در حالی که وزارت خارجه ایالات متحده و شخص وزیر خارجه وقت امریکا، مایک پومپئو، از اول در جریان همه چیز قرار داشتند.

نهایتاً طالبان در جریان مذاکره، امریکایی‌ها را طرف اصلی خود می‌دیدند و هر آنچه در توافق‌نامه بین خودشان و امریکا به امضا رسیده بود، همان را اساس قرار می‌دادند. البته امتیازات امریکایی‌ها سبب این بدفهمی در طالبان شد که آنان با قدرت و اراده‌ی خود شان ابرقدرت جهان یعنی امریکا را شکست داده‌اند. بنأ دیگران در برابر آنان هیچ هستند؛ وقتی امریکا از طالبان شکست خورده است.

این برای‌شان موجب افتخار و غرور زیاد شده بود و دست بالا به آ‌ن‌ها داده بود. در این مورد امریکایی در برابر مردم افغانستان مسئولیت دارد. چرا که اگر نظام افغانستان را با تمام مشکلات‌اش نادیده نمی‌گرفت و این‌طور شتاب‌زده خارج نمی‌شد، شاید باعث فروپاشی سریع نظامی نمی‌شد که خود امریکایی‌ها در شکل‌گیری آن نقش داشتند و در قسمت نیروی انسانی و منابع مالی‌اش سرمایه‌گذاری کرده بودند. این‌که امروز دروازه‌های مکتب به روی دختران ما بسته شده‌ یا نظامیان ما و خانواده‌های‌شان کشته و شکنجه می‌شوند، با تصمیماتی که امریکایی‌ها در مورد صلح افغانستان گرفتند، کاملاً مرتبط است.

شهابی: خانم سرابی! شما سالهای زیادی با نظام جمهوریت کار کردید و بسیاری مسایل را از نزدیک مشاهده و تجربه نمودید. به باور شما، موارد برجستهای که در بعد داخلی و خارجی سبب سقوط نظام شد، کدامها بودند؟

سرابی: خوب واضح است که فروپاشی نظام همان‌طور که شما اشاره کردید، دو بعد داخلی و خارجی داشت. در بعد داخلی آن‌چه نظام را از درون دچار پوسیدگی کرد و منجر به فروپاشی شد، فساد گسترده‌ی داخل سیستم بود که تمام بخش‌ها مانند قضا، پارلمان، وزارت‌خانه‌ها و… دولت را مبتلا کرده و تبدیل به عادت شده بود.

معلوم‌دار است که این فساد سبب دل‌سردی نیروهای امنیتی ما شده بود. سربازان می‌گفتند برای چه کسانی باید بجنگیم و چرا؟ فساد سبب شده بود سربازان ما در زمان مناسب به منابع و تجهیزات مورد نیازشان دسترسی نداشته باشند. وضعیت سربازان و تجمل و ثروت‌اندوزی سطوح رهبری‌شان روحیه‌ی سربازان را ضعیف کرد و انگیزه‌ی دفاع و جنگیدن به‌خاطر نظام را در آنان از بین برد.

در کنار فساد، برتری‌طلبی قومی که در نظام وجود داشت باعث بی‌اعتمادی و فاصله‌گرفتن مردم از حکومت شد. و بخشی از دل‌سردی و بی‌انگیزه‌شدن نیروهای نظامی ما نیز به‌دلیل گزینش‌های قومی، سمتی و سلیقه‌ای بود که در دستگاه دولت صورت می‌گرفت و نیروهای امنیتی را دچار چنددستگی و عصبیت‌ها می‌کرد.

حبیبه سرابی
داکتر حبیبه سرابی، عضو هیأت مذاکره‌کننده تیم جمهوریت در دوحه. عکس: شبکه‌های اجتماعی

موضوع دیگر عدم اجماع بین سیاسیون برای موضوع صلح افغانستان بود که هرکدام از جریان‌ها و سیاسیون می‌خواستند طرح و برنامه جداگانه‌ی خود را پیش ببرد و به اصطلاح هرکدام یک توته بزرگ‌تر از کیک صلح را برای خود می‌خواستند.

مشکل بسیار بزرگ دیگر این بود که رهبری دولت تأکید داشت تا طالبان جزء نظام شوند و در این رابطه هیچ انعطاف‌پذیری از سمت طالبان وجود نداشت. ضمن این‌که دولت هم بر موضع خود اصرار داشت و کوشش بر حفظ قدرت و شامل ساختن طالبان داخل نظام بود. طبیعی است وقتی در مذاکرات طرفین انعطاف نشان ندهند، نتیجه خوبی بدست نمی‌آید.

در بعد خارجی هم دخالت و منافع کشورهای منطقه و جامعه جهانی و در رأس آن نقش برجسته و مهم امریکایی‌ها کاملاً مشخص بود. خروج غیرمسئولانه و شتاب‌زده ایالات متحده و نقش مخربی که در جریان مذاکرات صلح داشتند را نباید از نظر دور داشته باشیم؛ چون توافق‌نامه‌ی دوحه از عوامل مهم و عمده در سقوط افغانستان بود.

شهابی: خانم سرابی! به نظرتان امریکاییها در افغانستان بهدنبال چه بودند؟ این میزان سرمایهگذاری و زمانی که در افغانستان اختصاص دادند، برای چه هدفی بود؟ چرا بدون نتیجه و غیرمسئولانه افغانستان را ترک کردند در حالی که حتا به هدف مبارزه با تروریسم که بهخاطرش به افغانستان آمده بودند، نرسیدند؟

سرابی: آنچه برداشت و تجربه شخصی من است، حساس بودن موقعیت استراتژیک افغانستان است. شما کشورهای همسایه و نزدیک به ما را ببینید؛ ایران، روسیه در شمال افغانستان و البته کشورهای آسیای میانه که متأثر از سیاست‌های روسیه هستند و چین در نزدیکی ما. امریکا با تمام این کشورها مسأله دارد و کنترل بر وضعیت منطقه و خصوصا این کشورها برای امریکا مهم بود.

منافع استراتژیکی امریکایی‌ها سبب شد به افغانستان به‌عنوان یک پایگاه خوب برای تطبیق آجندای خود نگاه کنند و از این جغرافیا به‌عنوان یک مرکز مبارزه با رقبای خود استفاده کنند. اما فکر نمی‌کردند آینده‌ی این حضور چنین شود و طالبان در اثر اشتباهات خود امریکایی‌ها دوباره رشد کنند و امریکا در متن جنگی قرار بگیرد که پایش تا زانو در گِل فرو برود. به این ترتیب امریکا فقط می‌خواست از جنگی با هزینه گزاف که دورنمای آن هم موفقانه به نظر نمی‌رسید، پای خود را بیرون بکشد و این کار را هم کرد.

شهابی: آیا بخشی از این سقوط با زنان افغانستان در ارتباط است؟ به بیان دیگر، نقش و جایگاه زنان را کجای این سقوط میبینید؟ چنانچه میدانیم زنان زیادی در پستهای کلیدی و رده بالای مدیریتی کار میکردند. مثلاً وزارت دفاع، وزارت داخله، وزارت معادن، وکلای زن، رؤسا، مشاورین و زنان نقش و امتیازات خوبی داشتند. آیا زنان فاعلان موفق بودند یا نتوانستند نقش مثبتی بازی کنند؟

سرابی: ببینید وقتی ما زنان خود را جزئی از جامعه انسانی و تکمیل‌کننده جامعه بشری می‌دانیم، پس نمی‌توانیم نقش خود در کاستی‌ها و شکست‌ها را نادیده بگیریم. ما در نفع و ضرر هر دو شریک هستیم و نقش خودمان در سقوط نظام را نباید و نمی‌توانیم نادیده بگیریم.

اول اگر از پارلمان شروع کنیم. یکی از نقش‌های پارلمان نظارت بر نهادهای دولت بود. خوب زنان در پارلمان چقدر این نقش خود را خوب بازی کردند؟ البته که وظیفه نظارتی خود را خوب پیش نبردند. بیشتر اعضای پارلمان که زنان هم شامل آن بودند، متأسفانه بیشتر مصروف فساد و به‌دست آوردن پروژه‌ها بودند. هرکسی می‌خواست برای منطقه و ولایت خود پروژه بگیرد. خوب این بد نیست اما فراموش نکنیم که فساد زیادی هم در مورد این پروژه‌گیری‌ها وجود داشت و زنان هم بخشی از آن فساد و جمع‌آوری پول بودند.

در مورد این‌که در وقت رأی‌گیری در پارلمان چقدر پول تبادله می‌شد و البته که زنان هم سهم داشتند؛ شاید رقم‌اش برای ما معلوم نباشد اما اصل موضوع سرجای خود است که زنان نیز از این پول‌ها بهره می‌بردند. یا به‌عنوان مثال نمایندگان مجلس برای تقرر اعضای خانواده و خویشان و نزدیکان‌شان در مناصب مختلف، پیش دروازه‌های وزارت‌خانه‌ها صف می‌کشیدند. یعنی بیشتر درگیر معاملات و تقرری‌ها و پروژه‌ها بودند تا عمل به وظایف و نقش‌شان.

بحث دیگر موضوع انتخابات سال ۲۰۱۹ بود که مردم را مأیوس و اعتبار دموکراسی را خدشه‌دار کرد. خوب در رأس دو نهاد قدرت‌مند انتخاباتی، یعنی کمیسیون مستقل انتخابات و کمیسیون شکایات انتخاباتی دو زن قرار داشتند و به هیچ وجه نمی‌توان نقش این زنان را نادیده گرفت.

به همین ترتیب در نهادهای دیگر مانند وزارت‌خانه‌های نظامی و دفاعی نیز زنان حضور داشتند. زنانی که برای نهادهای نظامی پالیسی‌سازی می‌کردند اما تحصیلات نظامی و تجربه کار نظامی نداشتند. البته ما از حضور و نقش زنان استقبال و حمایت می‌کنیم اما هرکسی باید در جایی مناسب قرار می‌گرفت تا بتواند مطابق دانش و تجربه‌اش تأثیرگزاری داشته باشد.

پیروی و اطاعت نظامیان سابقه‌دار و با تجربه از زنانی که تخصص و تجربه کار نظامی نداشتند، البته که باعث دل‌سردی و ناامیدی آنان می‌شد. ما باید انتقاد بر خود را بپذیریم و عیب‌های خود را اصلاح کنیم. قدرت‌طلبی و شهرت نباید باعث شود تصمیم‌هایی بگیریم که از عهده آن برنیاییم. این مشکل بزرگی است؛ هرچند سهم زنان در سقوط به مراتب کوچک‌تر و کم‌تر از سهم مردان است.

شهابی: خانم سرابی! حکومت چرا چنین تصمیماتی را در مورد زنان میگرفت؟

سرابی: یک دلیلش جوان‌گرایی رییس‌جمهور بود که در اواخر عمر جمهوریت، در برخی جلسات هم گفته بود که از این موضوع پشیمان است. بحث دیگر جلب رضایت جامعه جهانی بود مبنی بر نقش و حضور زنان در حکومت. البته همسر رییس‌جمهور هم بر تصمیمات در مورد زنان نقش داشت و منفعت جهانی جمهوریت هم در همین بود که مدافع زنان و حامی آنان باشد و در پست‌های مهم به زنان سهم بدهد.

شهابی: به باور شما مهاجرت دستهجمعی زنان نخبه و پیشرو چه تأثیراتی بر روندهای سیاسی و اجتماعی در کشور دارد؟

سرابی: در اول باید بگویم که شاید بیرون شدن دسته‌جمعی ما اشتباه بود. گرچه بیرون از افغانستان هم می‌توانیم ارتباطات را حفظ کنیم و تأثیرگزار باشیم اما فکر می‌کنم اگر ما می‌ماندیم و با هم می‌بودیم شاید به مراتب تأثیرات بهتری می‌توانستیم بر وضعیت جاری در مورد زنان داشته باشیم.

البته وحشت و زن‌ستیزی که طالبان در دوره اول حاکمیت شان به میان آورده بودند، سبب این فاجعه شد که تعداد زیادی از نخبگان زن و مرد از کشور خارج شوند. این البته صدمات زیادی برای جامعه دارد. شاید اگر صد نفر از زنان نامدار و تأثیرگزار در کشور می‌ماندند، می‌توانستند فشار زیادی بر طالبان وارد کنند.

شهابی: زنان در شرایط فعلی باید چگونه مبارزه و مطالبهگری را ادامه دهند که کمهزینه و پر کاربرد باشد؟

سرابی: به هر صورت مبارزه هزینه دارد. در زمان حضور و حاکمیت روس‌ها هم زنان ما شکنجه و زندانی شده‌اند و قبل از آن هم. حرمت زنان در وقت زندان و شکنجه شکسته‌اند و تعدادی هم جان خود را در راه مبارزات از دست داده‌اند. زنان جوانی که امروز هم شجاعانه در برابر طالبان مبارزه می‌کنند البته که حرمت شان شکسته می‌شوند و هزینه می‌دهند. این برای همه‌ی ما قابل قدر و ستایش‌برانگیز است.

من شخصا در برابر همه‌ی‌شان سر تعظیم فرود می‌آورم و باورم این است که اگر ما در کنار آن‌ها می‌بودیم به مراتب قدرتمندتر و تأثیرگزارتر می‌بودیم. اما در وضعیت کنونی، گذشت و انسجام بین زنان بسیار مهم است. تفاوت‌های فکری البته موضوع طبیعی است و نباید سبب سلیقه‌های شخصی بین زنان شود. زنان باید یک‌دست و منسجم شوند.

برخی از زنانی که بیرون از کشور هستند، از جنبش‌های خودجوش داخلی منفعت‌برداری می‌کنند. این موضوع زنانی را که در داخل مبارزه می‌کنند، عصبانی می‌کند و بر روحیه‌ی‌شان آسیب جدی می‌زند. ما نباید تاریخ خود را فراموش کنیم و زنانی را که قبل از ما مسیر مبارزه را پیموده‌اند، از یاد ببریم.

این مبارزات یک‌روزه شکل نگرفته است. زنان زیادی قبل از ما شجاعانه ایستادگی کرده‌اند و ما نباید زحمت و مشقتی که زنان برای مبارزات شان چه در داخل و چه در خارج تحمل کرده‌اند را فراموش کنیم. ما در گذشته تاریخی داشته‌ایم که باید از آن بیاموزیم که چه کسانی مبارزه و عدالت‌طبی را به ما یاد داده‌اند.

داکتبر حبیبه سرابی در بامیان
داکتر حبیبه‌ سرابی، به‌عنوان اولین والی زن در افغانستان مدت‌ها حکومت محلی بامیان را اداره کرده است. عکس: شبکه‌های اجتماعی

ببینید زنان افغانستان نسبت به مردان در عرصه سیاست‌ورزی بسیار تازه‌کارتر و کم‌تجربه‌تر هستند و این به‌خاطر شرایط افغانستان است که فرصت‌ها در تاریخ سیاسی زنان نابرابر بوده است. زنان به‌طور جدی در بیست سال گذشته حق و فرصت ایفای نقش پیدا کردند. هرچند در گذشته زنانی اندک در سیاست دخیل بودند، اما در آن حدی نبوده که باید می‌بود.

زنان در کار سیاست، کم‌خرد نه بلکه کم‌تجربه‌تر هستند. هرچند مردان نیز در عرصه سیاسی بیش از خردورزی متکی به منافع شخصی بوده‌اند و هستند؛ اما زنان محرومیت‌های بیشتری را همواره در برابر نقش و کار سیاسی داشته‌اند. بنا انسجام و هم‌صدایی به زنان کمک می‌کند تا در ادامه مبارزه موفق شوند؛ چون درد و فریاد ما مشترک است.

شهابی: شما شاهد دوره اول حاکمیت طالبان بودهاید و محدودیتهایی در بعد زندگی شخصی و اجتماعیتان! از تلخترین درد آن روزها و بزرگترین رنجی که به شما تحمیل شد، بگویید. مهمترین چیزی که حاکمیت طالبان از زن میتواند بگیرد، چیست؟

سرابی: بزرگ‌ترین چیزی که طالبان از ما گرفته‌اند، هویت و نقش و سهم ما در اجتماع است. انسان فاقد هویت چگونه می‌تواند به زندگی ادامه بدهد؟ طالبان هم در دور گذشته و هم در این دور حاکمیت شان، زنان را از اجتماع حذف و انکار کرده‌اند. این بزرگ‌ترین درد برای زنان افغانستان است که فراموش‌شدنی هم نیست.

شهابی: همانطور که میدانید طالبان مدعی هستند که جهادشان در راه خدا بوده و مردم (جز تعدادی اندک) آنها را میخواهند. آیا حقیقت چنین است؟ فکر میکنید طالبان بتوانند بر مردم افغانستان بهویژه بر زنان افغانستان حکومت کنند؟ مردم افغانستان از حاکمیت طالبان رضایت دارند؟

سرابی: به زور تفنگ و برچه البته که مردم رضایت نشان می‌دهند و صدای خود را کشیده نمی‌توانند. شکنجه و شلاق البته که همه را مطیع و راضی نشان می‌دهند. این رضایت نیست، فشار، دیکتاتوری و ظلم است که البته ماندگار نیست.

یک چیز را نباید فراموش کنیم که در تمام جوامع بشری بین مردم شهر و روستا تفاوت‌هایی وجود دارد. اما شدت این موضوع در افغانستان بیشتر بود. چون فشار امنیتی که بر مردم تحمیل شده بود، ارتباط بین جامعه شهری و روستایی را بسیار ضعیف کرده بود. البته دولت هم در مورد آگاهی‌دهی به مردم روستایی مقصر بود و دولتمداران هم نقش سازنده‌ای در این قسمت بازی نکردند تا شکاف و تفاوت بین ده و شهر کم‌تر شود.

مردم روستا آگاهی و منابع آموزشی به مراتب کم‌تری داشتند و لذا تبلیغات طالبان شاید تأثیر بیشتری در روستاها داشت. امروز اگر مردم افغانستان مصونیت داشته باشند و در انتخاب خود آزاد باشند، هرگز به طالبان رأی نخواهند داد و آنان را انتخاب نخواهند کرد. چنانچه جنگ‌طلبان دیگری هم قبلا در عرصه سیاسی افغانستان در تجربه انتخابات ناکام مانده‌اند و مردم به آنان رأی نداده‌اند.

شهابی: اگر حکومتی ائتلافی یا اشتراکی متشکل از طالبان، سیاسیون قبلی و جهادیون به میان بیاید شما حاضرید با آنان کار کنید؟ اگر بله یا نه، چرا؟

سرابی: پاسخ من نه است. چون نمی‌خواهم جزو ائتلافی باشم که یک جهت آن را کسانی ( طالبان) تشکیل می‌دهند که داشتن گروه استشهادی را افتخار می‌دانند. من شخصا به‌دنبال حفظ چوکی و قدرت‌طلبی نیستم و فکر می‌کنم به اندازه کافی کار کرده‌ام. پس از این با این تیپ‌های سیاسی که شما بیان کردید نمی‌خواهم کار کنم. شاید کسانی که جوان‌ترهستند بتوانند کارهای بهتری انجام بدهند. علاقه‌مندی شخصی من نیست. البته این انتخاب شخصی من است؛ اما نباید همه‌ی ما خود را کناره بگیریم و تضاد ارزش‌ها و طرز تفکر ما نباید باعث شود عقب بکشیم. بخشی از مبارزه همین است که بین جریان‌های سیاسی باشیم و بتوانیم برای منافع و ارزش‌های خودمان کار کنیم. چون دیگران برای ما کاری نمی‌کنند. ولی مشروط به این‌که به مرور زمان دنباله‌روِ سیاست‌های دیگران نشویم و راه و هدف خود را پیش ببریم.