عکس: شبکه‌های اجتماعی

«شبِ تاریک و بیمِ موج» (۲۷)؛ چنین کنند طالبان…

یکم، طالبان مغاره‌نشین‌های هزاره در بامیان را به کوچ اجباری مجبور کرده‌‌اند. مغاره‌های بامیان سال‌ها است که آخرین پناهگاه‌‌های بیچاره‌ترین مردم این ملک بوده است. تعداد زیادی که از جنگ‌ها بیجا شده بودند و هیچ جایی برای بودوباش نداشتند، به‌عنوان آخرین گزینه به مغاره‌های بامیان پناه برده بودند. خانه نداشتند، پولِ ذخیره نداشتند، قوم و خویش به‌دردبخور نداشتند و حکومت دلسوزی هم نداشتند. خانه‌های‌شان در جنگ ویران شدند و به دامن خانه‌ی گلین مغاره پناه بردند. حکومت پیشین سال‌ها بوده است که به این مغاره‌نشین‌ها وعده‌ی دادن ملک و خانه داده بودند اما نداد. اکنون پس از سال‌ها مشقت و جنگ‌زدگی و فریب‌دادن، دوباره طالبان این آخرین سرپناه این بیچارگان را نیز قرار است از آنان بگیرند.

یکی از مغاره‌نشین‌ها که خانم پیر و در حدود پنجاه‌ساله است در یک مصاحبه‌ی ویدیویی به رسانه‌ها می‌گوید که طالبان به آنان دستور داده‌اند که مغاره‌ها را به‌صورت فوری ترک کنند. او می‌گوید: «به عروسم که هرچه دل‌شان خواستند دشنام دادند. مرا هم تهدید کردند که اگر مغاره‌ها را به‌صورت فوری تخلیه نکنیم، با گلوله به دهانم می‌زنند.»

دوم، روز (یک‌شنبه، ۳ میزان)، حلیمه امامی در چاشت یک روز گرم آفتابی در مسیر عبور و مرور عمومی در بازار بامیان کشته شد. قاتلین حلیمه دو مرد، یکی مجهز به کلاشنیکف و دیگری مجهز به تفنگچه بوده‌اند. یکی از بستگان حلیمه به شرط افشانشدن هویتش به روزنامه اطلاعات روز گفت که او زنِ جداشده و خانم خانه بوده است. «حلیمه جداشده و خانم خانه بود. با برادرش زندگی می‌کرد. بی‌سواد و از هر جهت آدم غیرسیاسی بود. با هیچ‌کسی دشمنی نداشت.»

به‌گفته‌ منبع، حلیمه سرپرست فرزندان برادرش بوده است. روزی که کشته می‌شود، در بازار بامیان دنبال پشم رفته بود. وضع اقتصادی حلیمه در حال سقوط بوده است. پشم می‌آورده که بریسد و در بدل آن مقداری بسیار ناچیزی کرایه بگیرد تا به هر آب و سنگی زده نانِ بخور نمیری پیدا کند. تفنگداران ناشناس اما همان‌قدر زندگی حداقلی را هم از او دریغ داشته و در روز روشن و در بازار عمومی بامیان او را کشتند.

منبع نزدیک به حلیمه می‌گوید قاتلین را نمی‌شناسد. «ما قاتلین را نمی‌شناسیم. از مردم که پرسیده‌ایم، منابعی به ما گفتند که به چشم‌شان دیده‌اند که دو نفر مسلح با موهای دراز به او شلیک کردند. اما ما خود ما نمی‌دانیم که کار چه کسانی بوده‌اند. این‌قدر اما واضح است که مردم ملکی در روز روشن نمی‌توانند سلاح بردارند و در معبر عمومی آدم بکشند.»

از این گفته برمی‌آید که بعضی از منابع نزدیک به حلیمه قاتلین را افراد نظامی حدس می‌زنند.

حلیمه امامی، روز روشن و در وسط بازار بامیان توسط دو فرد مسلح ناشناس به قتل رسید. عکس: شبکه‌های اجتماعی

سوم، طالبان از همان اول که آمده بودند، ستیز با فارسی را شروع کرده بودند. به‌صورت مقطعی گاهی فارسی‌ستیزی‌شان را تشدید می‌کردند و گاهی هم توقف می‌دادند. در این بیشتر از یک هفته‌ی اخیر (هفته‌ی اول میزان) اما به‌صورت وسیع باز هم ستیز با فارسی را در اولویت کارهای‌شان قرار داده‌اند. به‌صورت وسیع فارسی را از لوایح شهر حذف می‌کنند. از دروازه‌های عمومی ولایات، از شفاخانه‌ها، از دانشگاه‌ها و از اکثر جاهایی که در معرض دید عمومی بود، فارسی را حذف کرده‌اند. مثلا در تخار حذف کردند، در مزار حذف کردند، در هرات حذف کردند و این حذف وسیع فارسی همچنان ادامه دارد.

چهارم، طالبان برای وزارت معارف ‌شان سرپرست تازه‌ای گماشته‌اند. به قول منابعی از درون طالبان که به بعضی از رسانه‌ها گفته‌اند، نورالله منیر، سرپرست قبلی وزارت معارف طالبان خواستار بازگشایی مکاتب دخترانه‌ی بالاتر از صنف ششم بوده است. گفته می‌شود طالبان او را به‌دلیل حمایت از تحصیل دختران برکنار و به‌جای او مولوی حبیب‌الله آغا، یک عضو تندرو و به‌شدت مخالف تحصیل دختران را به سمت سرپرستی وزارت معارف خویش مقرر کرده‌اند. در همین روزهایی که یک عضو تندرو طالبان سرپرست وزارت معارف کشور می‌شود، محمدخالد حنفی، سرپرست وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان در یک سخنرانی خود می‌گوید که «تعلیم فرض نیست، مباح است». معنای حرف خالد حنفی این است که تعلیم به هیچ وجه جزو اولویت‌های طالبان نیست.

نصب لوحه‌ پشتو بر سر دروازه ورودی دانشگاه هرات توسط طالبان. عکس: شبکه‌های اجتماعی

پنجم، روز (دوشنبه، ۴ میزان)، طالبان در ولسوالی خدیر دایکندی به‌خاطر ادعای کشته‌شدن پنج کوچی در ۴۰ سال پیش، ۴۵ نفر از هزاره‌های محلی خدیر را بازداشت کرده‌اند. مردم محل می‌گویند که اگر ادعای کوچی‌ها درست هم باشند، ۴۰ سال پیش آن پنج نفر در یک جنگ میان‌قومی کشته شده‌اند. به‌گفته‌ آنان، در آن جنگ طبعا که از مردم محل هم کشته شده‌اند و از هزاره‌ها بیشتر هم کشته شده‌اند. اما آنان خواستار پرداخت خون‌بها نیستند. طالبان اما فقط گوشِ شنوای کوچی‌‌ها شده‌اند و یک‌بند در پی پرداخت خون‌بها از جانب مردم محل ‌اند.

این در حالی است که پس از آمدن طالبان، کوچی‌ها مکاتب مردم هزاره را مثلا در قره‌باغ غزنی طویله ساخته بودند و مواشی‌شان را آن‌جا نگه‌داری می‌کردند. از علف مردم مالیات می‌خواستند که سهم گوسفند کوچی‌ها نباید فراموش شود. در بهسود رمه‌های‌شان را بالای کشت گندم مردم اداره می‌کردند و وقتی که مردم محل می‌گفتند چرا گوسفندان‌تان را بالای کشت ما می‌برید، با تمسخر پاسخ می‌دادند که «گوسفند است، به حرف نمی‌فهمد. دلش که شد سرِ کشت می‌رود».

ششم، ریاست دانشگاه بامیان اطلاعیه داده است که دانشجویان، خودشان را مطابق سنت پیامبر اسلام برابر نمایند. در اطلاعیه آمده است که «…و خصوصا خواهران عزیز از پوشیدن لباس‌های چسپ و چادرهای نازک و رنگه جدا خودداری نموده و حجاب کامل را رعایت نمایند. در غیر آن مسئولین امنیتی پوهنتون و کمیته امر به معروف اجازه ورود به پوهنتون را نمی‌دهند.» در همان روزها در ویدیویی که در شبکه‌های اجتماعی دست‌بدست می‌شد، دیده می‌شد که محتسبان سفیدپوش طالبان جلو دروازه‌ی بیرونی دانشگاه بامیان دختران دانشجو را نظارت می‌کردند. یکی از دختران که با پطلون آمده بودند را اجازه‌ی رفتن به دانشگاه ندادند و با خشونت از درِ دانشگاه دور کردند.

در کابل نیز وضع همین‌طوری است. همان روزها شکریه میرزایی، یکی از دانشجویان دانشگاه کابل می‌گوید که «به دانشگاه رفته بودم و سه زن تلاشی می‌کرد. یکی از آنان مرا می‌شناخت. تلاشی شدم و داشتم از دروازه‌ی بیرونی رد می‌شدم که یک نفر طالب که دهن دروازه به‌عنوان مسئول امنیتی طالبان ایستاد بود صدا کرد. صدا کرد که این دختر را نگذار داخل برود. حجابش کامل نیست.»

شکریه می‌افزاید: «سراپا سیاه پوشیده بودم و حجابم کامل بود. فقط این‌قدر بود که چپلک در پایم بود و بندِ پایم معلوم می‌شد.»

خانم میرزایی می‌گوید که به واسطه و همکاری آن خانم مسئول تلاشی این‌بار رفتم. اما طالب از پشتم صدا داشت که «این فاحشه را نباید راه می‌‌دادی».

هفتم، طالبان روز (پنج‌شنبه، ۷ میزان) تظاهرات زنان معترض در مقابل سفارت ایران را با شلیک هوایی پراکنده کردند. با بعضی از زنان معترض خشونت فیزیکی کردند. در تصاویری که در شبکه‌های اجتماعی دست‌بدست می‌شود، دیده می‌شود که یک جنگ‌جوی پلنگی‌پوش طالبان تفنگش را رو به عقب، سر شانه‌اش بالا کرده است و در حالِ حمله به یک خانم معترض است. گویا هردم او را با قنداق تفنگ در زمین لِه کند.

این‌ها مشت نمونه‌ی خروار این روزهای سیاه دوران حاکمیت طالبان است. اگر قرار باشد تمام ممنوعیت‌ها، دشنام‌ها، ضرب‌وشتم‌ها، ستم‌ها… و قوم‌گرایی‌های طالبان نوشته شود، این فهرست تا بی‌شمار بالا می‌رود. طالبان تا حالا که بیشتر از یک سال است در افغانستان حاکمیت دارند، از هر ظلم و ستمی که توانسته‌اند دریغ نکرده‌اند. بسیاری از مردم به‌عنوان کسانی که زیر تفنگ طالب نفس می‌کشند، در خفا با قاطعیت و به صراحت می‌گویند که در حال حاضر افغانستان برای آزادی، برای زنان، برای رسانه‌ها، برای سرمایه‌گذاری، برای آینده و برای زندگی، خطرناک‌ترین جای دنیا است. آری، چنین کنند طالبان.