فیروزخان (مستعار)، پیش از آنکه سر از صحرای مرزی مکزیک و ایالات متحده امریکا درآورد، یکی از اعضای ارتش ۴۰۰ هزار نفری افغانستان بود. او با رتبهی نظامی تورن برای حفظ نظام نوپای جمهوری در قولاردوی ۲۰۹ شاهین در شمال افغانستان با گروههای مخالف نظام میجنگید. با سقوط نظام جمهوری در ۲۴ اسد سال ۱۴۰۰ خورشیدی بدست طالبان، این جنگ به انتقامجویی از نظامیان تغییر کرد.
بهدلیل همین ترس، فیروزخان بیش از نُه ماه در افغانستان زندگی پنهانی داشت. سرانجام به ناچار راه مهاجرت ایران را از مسیر قاچاق در پیش گرفت. بعد از مدتی زندگی در ایران ویزای بشردوستانهی برازیل را بدست آورد و با خانوادهاش به این کشور رفتند.
خلاف توقع در این کشور نیز نتوانست زندگیاش را ادامه بدهد؛ بنا با خانواده راه مهاجرت غیرقانونی بهسوی ایالات متحده امریکا را در پیش گرفتند. غافل از اینکه قاچاقچیان از اعضای مافیای مکزیک اند. قاچاقچیان این خانواده را گروگان گرفته و از نزدیکان این خانواده درخواست پول کردهاند. آنان با فرستادن عکسهای شکنجهشده و خونین این مهاجران هشدار دادهاند که اگر مقدار مبلغ تعیینشده را نپردازند، گروگانها را کشته و اعضای بدن آنان را خواهند فروخت.
قاچاقچیان از این خانواده ۲۸ هزار دالر خواستهاند. آنان برای گرفتن این پول کارت شناسایی ۲۸ شهروند مکزیک را نیز فرستادهاند تا نزدیکان فیروزخان برای هر کدام یک یک هزار دالر امریکایی از طریق «ویسترنیونین» یا «مانیگرام» بفرستند.
دلیل مهاجرت برای همهی افغانستانیها یکسان نیست. شماری، برای رهایی از سنتهای رایج قبیلوی و گریز از ازدواجهای اجباری راه مهاجرت را در پیش میگیرند.
ملکه، زن جوان و مادر دو فرزند، باشندهی ولایت قندوز است. شوهر او عضو نیروهای امنیتی افغانستان بود و در نبرد با این گروه جانش را از دست داد. بعد از این رویداد خانوادهاش میخواست که او را به عقد برادرشوهرش که یکی از جنگجویان گروه طالبان بود، درآورند. ملکه برای گریز از این وصلت راه ترک افغانستان را در پیش گرفت. او به کمک دوستانش از مسیر هرات به مرز افغنستان و ایران رفت و از آنجا مسیر قاچاق را در پیش گرفت.
او میگوید که در مرز افغانستان و ایران با گروهی از مهاجرانی سر خورد که همه در فکر ترک افغانستان بودند. آنان میخواستند به ترکیه و بعد به یکی از کشورهای اروپایی بروند. او میگوید: «خانوادهام میتوانستند که من و فرزندانم را در ایران نیز پیدا کنند. به همین دلیل دل به دریا سپردم و همراه یک تیم بزرگ ۶۰ نفری راه قاچاق ایران و ترکیه را در پیش گرفتیم.»
این زن که یک ماه است به آلمان رسیده، هنوز در ترومای رویدادهای است که در مسیر قاچاق با آن مواجه شده است. او نه تنها در مسیر راه با جسدهای بیجان مواجه شده، بلکه از تیم ۶۰ نفری همراه او نیز ۲۰ نفر در میانهی راه تلف یا بدست دزدان اسیر شدهاند. ملکه میافزاید: «هوا بسیار سرد و مسیر طولانی بود و باید از میانهی کوهها با سرعت عبور میکردیم. شماری نتوانستند ادامه بدهند و شماری را دزدان گرفتند. دزدان آنان را بسیار بیرحمانه شکنجه میکردند و از خانوادههایشان پول میخواستند.» او اکنون از سرنوشت بسیاری همراهانش اطلاع ندارد.
ملکه تصریح میکند که با رسیدن به ترکیه نیز درد سرهای این سفر غیرقانونی تمام نشد و قاچاقبران، آنان را زندانی کردند. او میگوید: «ما را در یک خوابگاه برده بودند. آنجا مردان را برای پول شکنجه میکردند، اما به زنان کاری نداشتند. تنها غذا و آب نمیدادند و استراحت کردن نمیگذاشتند.»
در طی سال روان خورشیدی، مرگ مهاجران افغانستان در مسیر راههای قاچاقی سرخط رسانههای کشورهای بیرونی بوده است. آخرین موردی که رسانهای شده، مرگ ۱۸ و خفگی ۳۴ مهاجر افغانستانی در بلغارستان است. رسانههای این کشور این رویداد را بدترین تراژیدی تاریخ تعریف کردهاند.
ملکه تصریح میکند که مشقت حبس خانگی به اندازهای تحملناپذیر شد که آنان به پولیس ترکیه تماس گرفتند و خودشان را تسلیم پولیس کردند. او افزود: «نتوانستیم تحمل کنیم. با خود مان فکر کردیم که مردن در افغانستان بهتر است.»
پولیس ترکیه این مهاجران را رها کرد، اما در مسیر راه قاچاق، پولیس یونان نگذاشت همه به مقصد برسند. بهگفتهی ملکه، پولیس یونان هنگام عبور از دریا مردان را وادار کردند که لباسهایشان را درآورند و بعد از بازداشت، شکنجه و در نهایت پس به ترکیه فرستادند. ملکه میگوید: «ما پول قاچاقبر را داده بودیم. در جنگل بودیم که پولیس دور دادند. آنان لباس، پول و تلفن مهاجران مرد را گرفتند و خودشان را برهنه کردند و پس از شکنجه پس فرستادند.»

«تنها آب میدادند که نمیریم»
علی، فرد دیگری است که مسیر غیرقانونی را برای رسیدن به زندگی بهتر پیموده، اما نه تنها به مقصد نرسیده، بلکه به فقر در خانوادهاش افزوده است. او میگوید وقتی پولیس ترکیه آنان را به خاک ایران رد مرز کرد، او و حدود ۴۰ نفر دیگر از همراهانش که اکثریت افغانستانی بودند به چنگ دزدان مناطق مرزی ایران افتادند. دزدانی که پول میخواستند و برایشان مهم نبود از چه طریقی و به چه قیمتی آن را حصول کنند. دزدان برای رسیدن به این هدف، ده روز تمام به مهاجران نان ندادند و از انواع شکنجه و آزار استفاده کردند.
علی توضیح میدهد: «در ده روز فقط آب میدادند تا نمیریم.» بهگفتهی او، با گذشت هر روز آزار و اذیتها بیشتر و شدیدتر میشد تا مهاجران مجبور شدند از هر طریقی پول پیدا کنند و به دزدان بدهند و به خانه برگردند.
برای علی این سفر غیرقانونی بسیار گران تمام شده است. او در کنار اینکه آثار شکنجه از مأموران مرزی ترکیه، ایران، یونان و همچنین دزدان در مسیر رسیدن به ایتالیا را در بدنش دارد، متحمل هزینهی هنگت مالی نیز شده است. او میگوید که این هزینهها را با پول کارگری در ایران تا بیست سال دیگر و شاید سالهای بیشتر از آن با کار سخت شبانهروزی نیز برآورده نخواهد توانست.
تغییر نظام، بیکاری، فقر، ناامنی و محدودیتهای وضعشدهی طالبان برای زنان، روند مهاجرت از افغانستان را افزایش داده و حتا سبب شده است که مهاجرت غیرقانونی نیز گسترش یابد. با ادامهی این وضعیت، بازار قاچاقبران انسان نیز از هر زمانی بیشتر در این کشور فقیر گرمتر شده است.
در حال حاضر، در کابل و کشورهای منطقه دهها نفر بهصورت غیررسمی شهروندان افغانستان را به مهاجرت غیرقانونی تشویق میکنند و آنان را بهصورت قاچاقی و با گرفتن هزینههای هنگفت به کشورهای اروپایی، استرالیا و امریکا میفرستند.
قاچاقبران با آنکه دفتر رسمی ندارند و بهگونهی پنهانی فعالیت میکنند، اما در مکانهای مختلفی در دسترس اند و میتوانند قرارهای مهاجرت غیرقانونی را ترتیب دهند. قاچاقبران انسان از رسانههای اجتماعی نیز برای رونقبخشیدن به تجارت «خونآلود» شان استفاده میکنند.
در افغانستان دسترسی به این دسته از افراد از طریق رسانههای اجتماعی ساده است. آنان با گذاشتن استاتوسهایی در مورد خدمات تمدید پاسپورت، ثبت نام بورسیه و ویزههای سیاحتی، افراد را وسوسه و تشویق میکنند. قاچاق بران و همکاران این دسته از افراد به سهولت حاضر به گفتوگو نمیشوند و پس از حصول اطمینان با گرفتن مشخصات فرد متقاضی و افراد نزدیک به او و گرفتن تعهد از آنان میخواهند که موضوع را سِری نگهدارند.
من (گزارشگر)، با دیدن تبلیغات در چندین صفحهی فیسبوک، از طریق پیامرسان واتساپ و مسنجر با گردانندگان آنها در ارتباط شدم. از یکی از آنان در مورد تمدید پاسپورت، گرفتن پاسپورت جدید و مسیرهای بیرونرفت از افغانستان پرسیدم. او به من گفت که قاچاقبر نیست ولی کسی را میشناسد که این کار را انجام میدهد. در مورد شیوهی کار و تضمین رساندن به اروپا پرسیدم و او در پاسخ گفت که وقتی ویزا آماده شد، فرد داوطلب باید پول را نزد یک صراف بلوکه کند و زمانی که از میدان هوایی سوار هواپیما شد، پول را تحویل میگیرد.
منبع گفت که هزینه ویزای کشورهای امریکای لاتین ۱۶ هزار دالر «میدانپاس» یا بهگفتهی او، ضمانتی است. او همچنین برای تمدید پاسپورت به مدت سه سال هزار و ۶۰۰ دالر و برای گرفتن پاسپورت جدید دو هزار دالر امریکایی مطالبه کرد و گفت که با همکاری کارمندان بلندرتبهی وزارت امور خارجهی طالبان این کار را انجام میدهد و برای او و شریکاش مقدار کمی پول باقی میماند. او افزود: «پاسپورت تنها به عموم بند است، اما برای افراد خاص اینگونه نیست. در این کار افراد دیگر نیز دخیل اند. به خدا قسم برایم بیشتر از ۲۰۰ دالر چیزی نمیماند.»
منبع تصریح کرد که هزینهی رفتن از افغانستان به کشورهای همسایه به دوش خود افراد است. فرد دیگری نیز گفت که او در بدل ۱۸ هزار دالر امریکایی میتواند افراد را به روسیه یا کشورهای اروپایی برساند، اما شرط اصلی بلوکهکردن پول نزد صرافی در کابل است.
نظام بانکی در افغانستان رشد چندانی نداشته و با سقوط دولت نیز وضع بدتر شده است. از همین رو، اکثریت معاملات پولی افغانستان از طریق صرافیها به پیش برده میشود. چیزی که بهباور کارشناسان اقتصادی، جرایم مالی و پولشویی در افغانستان و همچنین قاچاق را از این کشور آسان کرده است. قاچاقبران نیز از این وضع استفاده میکنند.
این هزینهها از کجا تأمین میشود؟
برادر فیروزخان میگوید که او برای حفظ جان برادرش، تمام وسایل خانه و زمین اجدادیاش را فروخته و از اقوامش نیز وام سر سود گرفته است. او گفت: «چیزی نداریم. دلم برای همان دو کودکش خون میگرید. شما اگر خودتان را جای من بگذارید عین کار را انجام میدهید. آنان [دزدان] آدمهای بیرحم هستند و من میترسم.» با این وجود برادر فیروزخان هنوز نتوانسته است ۲۸ هزار دالر را تکمیل کند.
علی نیز چیزی در حدود ۱۷ هزار دالر را صرف رسیدن به اروپا کرده است. او میگوید که این پول تمام داشتههای شش برادرش و سایر اقوام خانوادگی او در ایران بوده است.
هزینهی سفر برای ملکه کمتر بوده است. او از افغانستان تا به ترکیه سه هزار و ۵۰۰ دالر امریکایی پرداخته است، اما برای رفتن به آلمان پولی نداشته است. او با پول اندک وام از دوستانش و گرو گذاشتن فرزندانش خطر مسیر قاچاقی را به جان خریده است. او امیدوار است که هزینهی این سفر را بهزودی تأمین کند و فرزندانش را به آغوش بگیرد.
با این وجود هزینههای مهاجرت غیرقانونی به اینجا ختم نمیشود. شماری از مهاجران تا رسیدن به مقصد بهکارهای اجباری و شاقه وادار میشوند. سخی بعد از پرداخت هزینههای سنگین برای رسیدن به کشورهای اروپایی مجبور شد که برای پنج سال در مزرعهای در ترکیه بدون مُزد کار کند.
قیس محمدی، استاد دانشگاه میگوید که در مهاجرتهای غیرقانونی نه تنها مهاجران از حقوقشان محروم میشوند، بلکه مورد سوءاستفادههای زیادی قرار میگیرند. بهگفتهی او، این مسأله فقر و آسیبهای فراوانی را برای فرد و جامعه در پی دارد.
بهرهبرداری جنسی، وادارکردن به کارهای شاق و بدون مزد یا بهکارهای با مزد کم از جملهی این سوءاستفادهها است. محمدی تصریح میکند: «افرادی که مسیر مهاجرت غیرقانونی را در پیش میگیرند، افراد توانمند، سالم و نیروی کار هر کشوری هستند. آنان در مسیر مهاجرت درآمدی ندارند و مجبور به پرداخت هزینههای کمرشکن اند. افزون به این، وقتی این افراد کاری نمیتوانند یا در معرض کاری اجباری بدون مزد قرار میگیرند، خانوادههایشان را نیز حمایت نمیتوانند.»
بهگفتهی آقای محمدی، ازدستدادن نیروهای سالم کار و فقر در خانواده در نهایت روی اقتصاد جامعه اثر میگذارد و فقر را افزایش میدهد.
بازار کار در افغانستان بهدلیل شیوع کرونا، خروج نیروهای خارجی و سقوط نظام جمهوری دچار رکود و روند مهاجرت آغاز شد. وضعیتی که فقر را در کشور گسترش داده است. هماکنون براساس آمار نهادهای جهانی، بیش از ۹۸ درصد مردم کشور زیر خط فقر بهسر میبرند و نیازمند دریافت کمکهای بشردوستانه هستند.
مهاجرت غیرقانونی و قاچاق انسان توسط باندهای مافیایی پدیدهی جدید نیست و مردم افغانستان سالها قربانی این پدیده بودهاند. از سال ۱۳۸۸ تا سال ۱۳۹۹ افغانستان در سطح جهان در جایگاه دوم قرار داشت. دولت افغانستان برای جلوگیری از قاچاق انسان کمیسیون عالی تشکیل داده و ۱۶ نهاد دولتی تا قبل از فروپاشی حکومت در این راستا کار میکردند. براساس گزارش این نهادها، تا سال ۱۴۰۰ دهها قاچاقبر انسان و باندهای مافیای مرتبط با آن بازداشت و محکمه شده بودند.
با این وجود براساس گزارش وزارت خارجهی امریکا، تا پیش از سقوط همچنان افغانستان در راستای مبارزه با قاچاق انسان ناکام و در جایگاه سوم در سطح جهان قرار داشت. در ۲۴ اسد همین سال، گروه طالبان تمامی زندانیان و حتا قاچاقبرانی که جرم آنان اثبات شده بود را نیز رها کردند. افزون به این، قانون مبارزه با قاچاق انسان و مهاجرت غیرقانونی ملغا شده است و در دو سال اخیر از مبارزه با قاچاق انسان در افغانستان تحت کنترل طالبان خبری نیست. وزارت داخله و وزارت امور مهاجران گروه طالبان نیز از دادن اطلاعات در این مورد خودداری میکنند.