اقدام ظالمانهی طالبان در مورد طرد کامل زنان و دختران از مکاتب، دانشگاهها و حتا کار در مؤسسات غیردولتی باید در خور نگرانی جهانی باشد. عواقب این سیاست غیرانسانی میتواند برای همه و در همه جا زیانبار باشد. با زندانینمودن زنان در خانههایشان، در حقیقت طالبان جو جدیدی برای رشد نسل جدید افراطیون را بهوجود آوردهاند؛ فضایی که در آن مردان و پسران نفرت فزایندهای در برابر زنان و همه افراد غیرمسلمان (با کافرخواندن آنان) در خود پرورش میدهند. پسران خردسالی که امروز در معرض آموزههای نفرتپرور قرار میگیرند، همان مردانی هستند که در آیندهی نزدیک نه تنها افغانستان که منطقه و جهان نیز باید با حاصل آموختههای ویرانگرشان روبهرو شوند. همین پسرانی که امروز زیر تأثیر دیدگاههای افراطی اسلامیستهایی نظیر طالبان، داعش و القاعده پرورش مییابند، فردا وسیلهای برای ویرانکردن افغانستان و جهان خواهند شد.
در ماه آگست ۲۰۲۱، دولت افغانستان سقوط نمود. از آن زمان تا اکنون زنان این کشور در چنگ تاریکی گرفتاراند و از سادهترین حقوق خود که حق آزادی، تحصیل و اشتغال باشد، محروم گردیدهاند. دو سال میشود که دختران از رفتن به مکاتب متوسطه و لیسه منع گردیدهاند و حدود شش ماه از بستن دروازههای دانشگاهها بهروی دختران و منع کار آنان برای مؤسسان غیردولتی میگذرد. در حالیکه نصف جمعیت کل کشور از کارکردن در خارج از منزل منع گردیدهاند، فقر و تنگدستی در بطن جامعهی افغانستان به پیمانهای ریشه دوانیده است که حتا برخی از خانوادههای افغانستانی دختران خویش را در بدل پول نقد و غذا به فروش میرسانند. از سوی دیگر، فقدان کار باعث ازدیاد ازدواج کودکان، خشونت خانگی و قتلهای ناموسی گردیده است. دختران جوان افغانستانی که از ابتداییترین حقوق انسانی محروم و در خانههای خویش زندانی گردیدهاند، مجبور میشوند تا فرزندانی را به دنیا بیاورند که خواه ناخواه در خانههای آسیبدیده بزرگ میشوند. کودکان با طیف وسیعی از چالشها مواجه میشوند که این خود میتواند تأثیر پایداری بر سلامت جسمی، عاطفی و روانی آنان داشته باشد. این کودکانی که آسیب روانی و جسمی در سالهای آغازین زندگی را تجربه میکنند قابلیت بیشتری در بروز آسیبهایی از قبیل اضطراب، افسردگی ناشی از استرس پس از سانحه (PTSD) و دیگر مشکلات سلامت روانی دارند.
تروما یا آسیب همچنین بر رشد مغز این کودکان تأثیر میگذارد. چنانچه از نظر اجتماعی کودکانی که در خانههای آسیبزا بزرگ میشوند در ایجاد و حفظ روابط سالم در آینده با مشکل مواجه خواهند شد. تنظیم درست و سالم روابط عاطفی خود با دیگران یکی از بزرگترین چالشها برای این افراد خواهد بود.
در مکانهای آموزشی و اجتماعیای که توسط طالبان اداره میشوند، به کودکان در مورد افراطیگری مذهبی، قرائتهای غلط از اسلام و تشویق به خشونت آموزش داده میشود. تفسیرهای خشونتبار از آموزههای دینی و شیوع بخشیدن به افکار و روشهای خشونتگرا در حالی به کودکان القا میشود که از آموزش ساینس، فناوری، هنر و ادبیات خبری نیست. حتا به کودکان تلقین میشود که علمآموزی در این حوزهها گناه است.
در جریان مذاکرات صلح با دولت وقت افغانستان، طالبان تأکید کردند که تغییر کردهاند و دیگر طالبان دههی ۹۰ نیستند. آنان موافقت کردند که حقوق زنان را از بین نبرند و سیستم آموزشی را دستنخورده نگه دارند؛ اما حقیقت این است که تغییر برای گروهی از اصولگرایان که در مدارس دینی رشد کرده غیرممکن است. آنان همچنین قول داده بودند که امنیت جهانی از سوی این گروه به خطر نخواهد افتاد. اما همانطوری که تا اکنون دیدهایم (و کشتهشدن ایمنالظواهری در کابل نشان داد)، نمیتوان به طالبان و به آنچه که وعده میدهند اعتماد کرد. کشورهایی که همین اکنون با طالبان به نحوی وارد تعامل شدهاند باید بدانند که دیدگاههای افراطی طالبان سرانجام در هیأت به خطرانداختن امنیت جهانی نیز بروز خواهد کرد.
دولت امریکا فعلا مسألهی وقوع فجایع انسانی و تلاش برای جلوگیری از بحرانهای بشری در افغانستان را دلیل باز گذاشتن کانالهای مذاکره با طالبان مطرح میکند. طبیعی است که ایالات متحده میکوشد از این طریق از آسیبهایی که ممکن است طالبان به امنیت ملی امریکا بزنند، نیز جلوگیری کند. حقیقت آن است که امریکا و دیگر کشورهای پیشرفته باید بر طالبان فشار بیاورند که فارغ از ملاحظات امنیتی جهانی، به حقوق انسانی و مدنی مردم افغانستان احترام بگذارند و جلو ارتقای آموزشی، توسعهی اقتصادی و ابتکارات سودمند سیاسی در افغانستان را نگیرند. جهان با صلح و ثبات نیاز به افغانستان با صلح و ثبات دارد و افغانستان، برای رسیدن به صلح و ثبات، نیاز به فاصلهگرفتن از افکار افراطی و متحجرانه دارد.