هرچند دوستان بهخوبی میفهمند که در افغانستان چه میگذرد؛ اما خدا از لطف دوستان عزیز کم نکند، یک عده هر وقتی از راه دور با قلب نزدیک به آدم تماس میگیرند، میپرسند که چه خبر؟ من که از روی ناچاری در کابلم، باید همیشه خبرهای زیاد و تازه برای دوستانم داشته باشم، ورنه ریسمان ملامتی خویش را فوراً از خورجین درآورده، مرا به دار ملامتی میکشند. همین دیروز که جمعه بود و تعطیلی، عدهای از دوستان لطف کردند و احوال کابل را پرسیدند. من که هم به نسبت تعطیلی، تعطیل محض بودم، امروز جواب این عزیزان را میدهم. امیدوارم به گوششان برسد.
دوستان عزیز کابل خیر و خیریتی است. هیچ خبر تازهای نیست. مثل همیشه، جریانها یکطرفه اند. جریانهای یکطرفه را میفهمید که چیست؟ از آنجایی که کابل همیشه روایت متفاوت از سایر پایتختهای دنیا داشته، حالا هم دارد. نه اینکه خیلی تغییرات آمده باشد و این تغییرات منحصر به کابل باشند، نه! چون پایتختهای دیگر مسیر خودشان را دارند و کابل مسیر خودش را، بناءً کما فیالسابق، جریان کابل، مثل گذشته است. یعنی اگر به زبان لاتینی خودمان صحبت کنم، در کابل هنوز هم درختهای بید یک عده کچالو و ناک بار میکنند. از سابق همینطور بود. مردم هرچند درخت سیب و ناک میکاشتند، آفت میزد. با خشکسالی مواجه میشد. گرفتار گوجک میشد. بزرگ میشد، صاحب سایه میشد؛ اما بار نمیداد. برعکس یک عده اگر حتا درخت بید هم میکاشتند، میدیدی که خوشههای کچالو از آن آویزان اند. رنگارنگ سیب تابستانی و خزانی بار کرده و انواع ناک از شاخههای آن به هوا عطرفشانی میکرد. حالا هم همینگونه است. یک عده در کابل حتا اگر علف هرزه بکارند، شگوفهی زعفران درو میکنند. اینکه چه سری در این زمینه نهفته است، والله بالله به ما هم مربوط میشود. اگر ما نباشیم، چه کسی شهادت بدهد که مثلاً درخت بید فلانه قوماندان سابق، امسال کچالوی شیرینتر از بامیان بار آورده و دولت هم به پاس این خدمت او، قول داده که سرک خسرش را در ولایت پکتیکا شخصاً قیر کند و خانهی خسر او را از زندان طبیعی، نجات بدهد. لازم نیست ذهنتان به بیراهه برود، اینکه دولت تصمیم گرفته، مشخصاً سرک قریهی خسر آن قوماندان فرزانه را قیر کند، نشان از مجبوریت است. یعنی گزینهی دیگری باقی نمانده. برادران او که همهیشان در خارج اند و دولت افغانستان به دلیل رواجهای مزخرف بینالملل یا عرفهای مبتلا به سوء هاضمهی بینالملل، حق ندارد که سرک آنها را در کشورهای خارج پخته کند. هرچند که در آنجا سرک همهی مردم تمیز و قیرریزی شده است. باقی خویش و قومش هم از این نعمت برخوردار اند، نیاز ندارند. تنها خسرش که پارسال از اداره و ریاست خسته شد و تصمیم گرفت باقی عمرش را به هوای زادگاهش بسپارد، نیاز به این کار داشت، که آنهم بهخاطر کچالوهای درخت بید دامادش، رفع میشود.
خبر دیگر در کابل این است که چند شب پیش کمی برف و باران در چارچوب بنیادین وحدت ملی بارید و هوا نسبت به قبل، کمی پاکتر شده بود که آنهم الحمدالله به نسبت ترافیک بخاریهای زغالی و موترهای مدل بالای لق و پق، دوباره به وضعیت سابق برگشته و حالت نورمالش را گرفته است. البته خودتان خبر دارید که سریال معرفی وزیران و رای اعتماد پارلمان هم شروع خواهد شد. گفته میشود، قبلاً وکلا ساعت 5 عصر ارواح معنوی خویش را از کار و جنجال و سیاست فارغ کرده، به زندگی خصوصی و گذراندن عمر به سیاق آدمهای مرفه میپرداختند؛ اما حالا تا نصفههای شب، روی سرنوشت مملکت کار میکنند.
یک خبر دیگر هم در کابل است. امسال هرچند زمستان هنوز شروع نشده و خزان مثل انتخابات افغانستان طولانی شده؛ اما قیمت تیل و گاز، نسبت به زمستان قبلی پایین است. پارسال که بیخی هموزن خون آدم شده بود. نمیدانم تاجران عزیز منتظر باریدن اولی برف اند که قیمتهای کهکشانی خویش را خدمت ما مردم تقدیم بکنند یا نه، واقعاً سقف خواهشات نفسانیشان به لطف فشارهای دولتی (قانونی) به صبر رسیده است.
اینها چند خبر ناچیزی بود که خدمت شما تقدیم شد. امیدوارم از اینکه خیلی از خبرهای دیگری را که شما خبر دارید و من نمیدانم، به لطف و مرحمت خویش مرا ببخشایید! اگر هم نمیبخشایید و فکر میکنید که از کدام طریقی مرا آزار بدهید، آن خبرها را برای من ایمیل کنید، شریک کنید تا من بیشتر رنج ببرم و زجر بکشم. انگار در قانون اساسی نوشته شده که مردم عمدتاً باید خبرهای ناخوش و رنجافزا بشنوند.
از خبرهای کابل بگذریم. خبرهایش هم مثل خودش دودآلود و متعفن اند. حتا اگر از پنجرهی کوری خویش هم نگاه کنیم، نورِ بند و بستها را تماشا میکنیم. اینجا چه آفتاب طلوع بکند چه غروب، خیز و شور برای رسیدن و گرفتن بعضی چیزها، همچنان مثل آبشارهای پا به فلک کشیده، غرشکنان ناز و کرشمه میفروشند. اگر بلاتشبیه بلاتشبیه سیاست را به فوتبال تشبیه کنم، سه سال دیگر هم بگذرد، نامزد برندهی توپ طلای سیاست معلوم نیست کیست. جایزهی پوشکاشش که سر جایش؛ چون هنوز حتا نامزدانش معرفی نشدهاند.