زنان پولیس افغانستان در مبارزه با فرهنگ زن‌ستیز

منبع: نیویارک تایمز

نویسنده: ALISSA J. RUBIN

برگردان: حمید مهدوی

بخش نخست

در جنگ آرمان‌های غربی و واقعیت‌های موجود در افغانستان، تلاش در راستای بهبود وضعیت زنان از طریق استخدام آنان در نیروهای پولیس، اغلب نتیجه‌ی معکوس داده است

پروینه تقریبا [از ساحه] دور شده بود. او به دیدار والدینش به گوشه‌ی دورافتاده‌ای از شرق افغانستان رفته بود و با کودکانش و گروهی کوچکی از زنان، به خانه بر می‌گشت. دو مرد که صورت‌شان را با چادر پوشانده بودند، سوار بر موتورسایکل از راه رسیدند.

یکی از آن‌ها، به زنانی که صورت‌های‌شان پشت برقع‌های آبی پنهان بود، نگریست و گفت: «پروینه، دختر سردار، کیست؟» کسی جواب نداد. یکی از مردان کلاشینکوفش را گرفت و با استفاده از نوک میله‌ی آن، برقع نزدیک‌ترین زن را بالا کرد– حرکتی که در جامعه‌ی محافظه‌کار افغانستان، با برهنه‌کردن او در محضر عام یک‌سان است. این زن پروینه بود که مانند بسیاری از افغان‌های دیگر، صرف به یک نام یاد می‌شود. نظر به گفته‌ی پدر و برادرش، پروینه به میله‌ی تفنگ چنگ زد و گفت: «کیستی که این سوال را می‌پرسی؟» اما مردان مسلح صورت او را دیده بودند و یازده گلوله را به او شلیک کردند.

داستان پروینه، یکی از شش پولیس زنی که در سال 2013 کشته شدند، موردی افراطی است؛ اما این داستان خطرها و چالش‌های زنان پولیس افغانستان و به طور گسترده‌تر، خطرها و چالش‌های تلاش غربی‌ها در راستای مهندسی برابری جنسیتی در افغانستان را بازتاب می‌دهد. مخمصه‌ی زنان در زمان حاکمیت طالبان، افکار غربی‌ها را تسخیر کرد و آزادی آن‌ها به شعار تبدیل شد. سیلی از پول و برنامه برای مکتب‌های دخترانه، خانه‌‌های امن زنان و نمایش‌های تلویزیونی به افغانستان ریخت و هدف همه‌ی آن‌ها، بهبود وضعیت زنان بود.

اما این نیات نیک اغلب در برابر قوت محافظه‌کاری جنسی در افغانستان موفق نبودند؛ چنان‌که حکایت زنان پولیس افغانستان نشان می‌دهد، دیدگاه‌های سرکوب‌کننده نسبت به زنان نه تنها بلایی طالبانی بود، بلکه بخشی از جامعه است که عمیقا جاافتاده است.

اکنون که نیروها و پول غربی افغانستان را ترک می‌کنند، پرسش این است که رویای غرب و ارزش‌های آن واقعا چه اندازه این کشور را تغییر داده است و آیا یکی از اندیشه‌های خارجی در مورد بهبود وضعیت زنان برایش جا باز کرده‌ است؟

در سال 2001، زمانی که رژیم طالبان سقوط کرد، زنان افغانستان در جمع زنانی بودند که بدترین [وضع] را در روی زمین داشتند: آن‌ها به آموزش و پرورش دسترسی نداشتند، مراقبت‌های بهداشتی زنان اندک بود و لت‌و‌کوب آن‌ها در محضر عام که توسط حکومت تجویز شده بود، به طور گسترده پذیرفته شده بود. زنان به‌ندرت جرأت بیرون‌شدن [از خانه] را داشتند و وقتی این کار را می‌کردند، باید با یک مرد همراهی می‌شد و سر تا انگشتان پای‌شان باید با برقع پوشانده می‌شد.

چهارده سال بعد، حس محسوسی از موجودیت فرصت برای زنان، به‌ویژه در مناطق شهری، وجود دارد. تعداد زیادی از دختران، حد‌اقل تا یازده سالگی، به مکتب می‌روند و زنان بیش‌تر، حتا در برخی از بخش‌های دورافتاده‌ی کشور، به مراقبت‌های بهداشتی دسترسی دارند. با این‌حال، در مناطق روستایی و در شرق و جنوب که اکثریت پشتون‌نشین اند، بسیاری از زنان هنوز در محدودیت زندگی می‌کنند. آن‌ها اغلب به ازدواج اجباری وادار می‌شوند، در کودکی به شوهر داده می‌شوند، لت‌و‌کوب می‌شوند یا گاهی در معرض خطر قتل ناموسی قرار می‌گیرند و روی هم رفته، در میان کشورهای رو‌ به ‌توسعه، شرایط برای زنان افغانستان هنوز در پایین‌ترین سطوح قرار دارد.

استخدام و آموزش زنان پولیس، اولویت‌های کلیدی کشورها و کمک‌کننده‌های غربی بوده است. آن‌ها استدلال کردند که اگر زنان و دختران افغانستان که گاهی به صورت روزانه با سطح بلندی از خشونت مواجه‌اند، بتوانند برای کمک به زنان دیگر [به جای مردان] مراجعه کنند، احتمال این‌که آن‌ها سوء استفاده‌ها را گزارش بدهند، یا به دنبال کمک برآیند، بیش‌تر است و چیزی که آن را تضمین می‌کند، حضور زنان در نیروی پولیس است.

اما این امیدواری‌ها به شکل غیرمنتظره‌ای با مشکل تابوهای جنسی مواجه شدند، تابوهایی که هرگونه تعامل [ارتباط] میان مردان و زنان در افغانستان را با چالش مواجه کرده و شبح‌زده می‌سازند. به زنان پولیس در افغانستان مارک چیزی بیش‌تر از فاحشه‌ زده شده است؛ زنانی که به خانواده‌های‌شان بی‌احترامی می‌کنند و مایه‌ی ننگ اند. این ننگ به این معناست که اکثرا زنان بیچاره، که اغلب بی‌سواد و فقیر اند، به نیروی پولیس پیوسته‌اند. در جامعه‌ای که سکس اجباری ابزاری است که بارها استفاده شده است، بسیاری‌ها آزار و اذیت جنسی را به خاطر ترس از دست دادن شغل‌شان تحمل می‌کنند.

زنان پولیس در افغانستان که برای حفظ شهرت خوب مبارزه می‌کنند، با سپاهی از مشکلات لوجیستیکی مواجه‌اند که کمک‌کننده‌های غربی نتوانستند به‌درستی درک کنند. به طور مثال، ضرورت رخت‌کن‌های جداگانه در ایستگاه‌های بازرسی پولیس، چون زنان از پوشیدن یونیفورم در مسیر رفتن به کارشان، می‌ترسند. پس از سپری شدن یک‌دهه و مصرف میلیون‌ها دالر، حتا دستیابی به هدف متوسط استخدام 5000 زنان پولیس، یک سراب است. در واقع، صرف 2700 تن از زنان در نیروی پولیس شامل اند، که نظر به گفته‌ی دفتر سازمان ملل متحد در کابل بر اساس ارقام وزارت داخله افغانستان، کمتر از دو درصد 169 هزار نیروی پولیس را تشکیل می‌دهند.

علی‌ عزیز‌ احمد میراکی، رییس جلب و جذب ولایت ننگرهار، جایی که پروینه کار می‌کرد، گفت: «وضعیت در افغانستان مهیا نیست تا زنان با مردان کار کنند و جامعه‌ی ما برای کار زنان پولیس در اینجا آماده نیست». میراکی، که از داشتن تعداد بیشتر زنان پولیس حمایت می‌کند، آهی کشید و با اشاره به واقعیتی که بسیاری از زنان باید زودتر کار را ترک کنند تا از خانواده‌های مراقبت بتوانند، گفت: «فرماندهان پولیسی که من با آن‌ها کار می‌کنم، می‌گویند: «ما به آن‌ها ضرورت نداریم که تا چاشت با ما کار کنند و خانه بروند؛ به جای پولیس زن، برای ما پولیس مرد بفرستید»».

نیویارک تایمز برای این‌که توانسته باشد تجربه‌های زنان پولیس را به تصویر بکشد، با بیش از 60 تن از زنان پولیس، فرماندهان مرد پولیس، مقام‌های وزارت داخله، مقام‌های نظامی غربی و اعضای نهادهای غیرحکومتی مصاحبه کرده است.

یک گزارش سازمان ملل متحد که در سال 2013 به وزارت داخله داده شده است؛ اما تا حدودی به خاطر اقدامات تلافی جویانه‌ی احتمالی علیه زنان پولیس، هرگز نشر نشده است، دریافته است که هفتاد درصد از زنان پولیسی که با آن‌ها مصاحبه شده است آزار و اذیت جنسی را تجربه کرده‌اند و تعداد کمتری تجاوز جنسی یا فشار صریح برای داشتن رابطه جنسی را گزارش داده‌اند.

جورجت گاگنون، رییس بخش حقوق بشر سازمان ملل متحد در افغانستان، گفت: «دید منفی عمومی نسبت به زنان پولیس در وزارت داخله و در جامعه‌ی افغانستان، نبود میکانیزم شکایت‌های محرمانه و سری، فساد، نبود تسهیلات، تبعیض و آزار جنسی هنوز به عنوان موانع اولیه پابرجا اند».

جنگ بین آرمان‌های غربی و واقعیت‌های افغانستان که به هدف بهبود وضعیت زنان راه اندازی شده است، اغلب اوقات نتیجه‌ی معکوس داده است و تازه استخدام شدگان را در معرض سوء استفاده و عذاب قرار داده است.

واحدهای رسیدگی به مشکلات خانواده [Family-response units] دست‌آوردهای کوچک اما واقعی داشته است که به قربانیان زن فرصتی می‌دهد تا با زنان پولیس صحبت کنند و به وکیلان زن دسترسی داشته باشند. یک مقام غربی که سال‌های زیادی را در افغانستان گذرانده است و به دلیل حساسیت موضوع برای کشورهایی که در آموزش زنان افغانستان برای نیروهای امنیتی سرمایه گذاری هنگفت کرده‌اند، نخواست نام برده شود، گفت: «این پوچی تحمیل باورهای غربی لیبرال ما است». «برای ما آسان است که این زنان را برانگیزیم و دست‌آوردهای‌شان را جار بزنیم؛ اما سپس ما [افغانستان] را ترک می‌کنیم و رهای‌شان می‌کنیم. برای آن‌ها چه اتفاقی خواهد افتاد؟»

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *