نور باریک، که از لای پنجره به درون میآید، فضای تنگ محل کار فریحه را کمی روشن کرده است. فریحه با نگرانیای که گویی بر چهرهاش نقش شده، سرگرم آرایش صورت یکی از مشتریانش است. این روزها دمای هوا در هرات بلند است و عرق از سروصورت فریحه میریزد؛ اما او با ابزارهای آرایشگری سادهاش (نخ، قیچی، برس و مدادابرو) مصروف کاری است که درآمد زیادی ندارد.
فریحه در شهر هرات زیرزمین خانهای را در خیابانی خلوت و کمرفتوآمد به سالن آرایشگاه تبدیل کرده است. او شوهرش را در دوران اول حاکمیت گروه طالبان در جریان یک حملهی هوایی از دست داده است. آرایشگری در گذشته منبع درآمد فریحه بوده است؛ اما با غیرمجازشدن این شغل توسط حکومت طالبان، درآمد او بهشدت کاهش یافته است.
ترس جان و غم نان
آرایشگری بهگونهی زیرزمینی ترس بازداشت از سوی طالبان را در پی دارد و این موضوع فریحه را سخت آزار میدهد؛ ولی او هیچ شغل دیگری برای تأمین مصارف خانوادهاش ندارد و مجبور به دوام کارش است.
نیروهای طالبان سه مرتبه به سالن آرایشگاه فریحه جهت بازرسی رفتهاند تا اطمینان حاصل کنند که او دست از این کار کشیده است. او میگوید: «در مرتبهی اول و دوم من به سالن آرایشگاه نبودم و از همسایهها سراغم را گرفتند و برای مادرم هشدار داده بودند که آرایشگری ممنوع است. مرتبهی سوم که نیروهای طالبان آمدند، مرا تهدید کردند و گفتند که ادامهی فعالیتم بهعنوان آرایشگر عواقب سنگینی دارد. من از آن روز به بعد جرأت نکردم به سالن آرایشگاه خود بروم.»
فشار و بازرسی طالبان باعث شد که فریحه وسایل کار خود را به زیرزمین خانهاش منتقل کند تا کار آرایشگری خود را دوام بدهد. فریحه در جریان کار روزانه بارها با شنیدن صدای پای رهگذران در خیابان، دست از کار میکشد و برای اطمینان از عدم حضور طالبان، از پنجره کوچه را دید میزند. وقتی نیروهای طالبان نباشند، خوشحال میشود و دوباره به آرایشگری مصروف میشود.
آرایشگری در زیرزمین برای فریحه دشوار است. او از روزی میترسد که محل کارش افشا شود و خبرچینهای طالبان از کارش مطلع شوند. او بیشتر مواقع بدون هماهنگی قبلی مشتری نمیپذیرد، اما هرازگاهی بهخاطر تأمین مصارف زندگیاش مجبور به پذیرش درخواست مشتریهایی که او از آنان «بیگانه» نام میبرد، میشود؛ «مشتریان من نسبت به سابق خیلی کم شده است و من هم از طالبان خیلی میترسم که جای مرا پیدا کنند.»
در کنار فریحه، شمار دیگری از آرایشگران زن در ولایت هرات هستند که با وجود هراس از شناسایی محل کارشان بهوسیلهی نیروهای امر به معروف طالبان این حرفه را زنده نگه داشتهاند.
مریم ۳۰ ساله نیز زیرزمین خانهی خود را به سالن آرایشگری مخفی بدل کرده است تا به دختران و زنان خدمات آرایشگری ارائه کند. بعدازظهر چهارشنبه هفتهی گذشته، زنگ خانهی مریم که نزدیک به پاسگاه طالبان است، به صدا در میآید و مریم با پوشش برقع به استقبال مشتریای که تازه عروس شده است میرود.
این تازهعروس که برای آرایش چهره و حالت دادن موهایش به سالن آرایشگری آمده است، به روزنامه اطلاعات روز میگوید که حتا در روز عروسیاش هم آمدن به آرایشگاه کار آسانی نبوده است؛ «من شنیدهام که طالبان به آرایشگاههای مخفیانهی زنان میآیند و زنان را بازداشت میکنند. به آرایشگر گفتم که لطفا آرایش صورت و حالتدهی موهای من را سریع تمام کنید که در این روز مهم زندگیام برای من و خانوادهام مشکلی ایجاد نشود.»
در اوج دغدغه و نگرانی این تازهعروس، مریم برایش دلداری میدهد که طالبان هیچ اطلاعی از این سالن مخفی آرایشگری ندارند؛ «هر باری که یک زن برای آرایش و یا حالت دادن موهایش به آرایشگاه من میآید، من تمام تلاش خود را انجام میدهم تا با زیباسازی زنان امید را در زندگی آنان زنده کنم. ما زنان باید از همدیگر حمایت کنیم و نشان بدهیم که با وجود تمامی فشارهای اجتماعی و محدودیتهای طالبان، بازهم زیبا هستیم و برای آیندهی بهتر امید داریم.»
فیروزه از ده سال به اینسو در شهر هرات سالن آرایشگری و زیبایی دارد و فرصت آموزش در این حرفه را به دهها دختر دیگر فراهم ساخته است.
او میگوید: «وقتی فرمان بستهشدن آرایشگاهها را شنیدم، انگار دنیا بر سرم خراب شد. با این فرمان یگانه منبع درآمد من و خانوادهام از بین رفت و در روزهای اول حیران ماندم که باید چه کنم. نه تنها من بلکه تمام زنان آرایشگر نانآوران خانوادههای خود بودند و بعد از ممنوعیت از حق کار، ناامید شدهاند.»
زنان آرایشگر حتا وقتی میترسند نمیتوانند به راحتی در آرایشگاه خود را ببندند و این منبع درآمد را کنار بگذارند. مریم بیاعتنا به فرمان ممنوعیت آرایشگری به کارش ادامه داده بود؛ اما وقتی افراد امر به معروف طالبان به دروازهی سالن آرایشگاهش رفتند و به شوهرش هشدار دادند، مریم ناچار شد که سالن آرایشگاه را مسدود کند.
او گفت: «نیروهای امر به معروف دو مرتبه به سالن زیبایی و خانهی من آمدهاند و به شوهرم هشدار دادهاند که در صورت ادامهی فعالیت آرایشگری، من را به امر به معروف خواهند برد. من از ترس دستگیری توسط نیروهای این اداره تصمیم به بستهکردن آرایشگاه خود گرفتم.»
پس از بستهشدن دروازهی سالن آرایشگاه مریم، هشت نفر دیگر که با او کار میکردند هم از کار بیکار و اینک خانهنشین شدهاند. مریم حرفهی آرایشگری را در مهاجرت در ایران فرا گرفته بود و این حرفه تنها منبع درآمد خانوادهی شش نفریاش بوده است.
مریم نیز مانند فریحه از افشاشدن زیرزمینی خانهاش، که محل کار آرایشگریاش است، نگران است؛ «من امیدوارم که طالبان از کار آرایشگاه من باخبر نشوند و من بتوانم به کارم ادامه بدهم. اما همیشه ترس دارم که اگر کسی به طالبان خبرچینی کند، طالبان من را بازداشت خواهند کرد. هر روز با دلهره و ترس کار میکنم ولی چارهای ندارم. باید برای خانوادهی خود نان پیدا کنم.»
بیشتر محصولات آرایشگری مریم رو به انقضا است و این به نگرانی این زن آرایشگر افزوده است. او میگوید: «قبل از فرمان ممنوعیت کار آرایشگری، کار من خیلی خوب بود و محصولات آرایشی را بهگونهی عمده خریداری میکردم. اما بعد از بستهشدن اجباری آرایشگاهها من تمامی لوازم آرایشی خود را به خانه آوردم. اکنون مشتریان خیلی کمی دارم. من سرمایهی زیادی را روی این اجناس بند کرده بودم. حالا تاریخ انقضای این اجناس نزدیک است. با انقضای تاریخ این مواد من قسمت زیادی از سرمایهی خود را از دست میدهم.»
وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان سوم سرطان سال گذشته ضربالاجل یکماهه برای تمامی آرایشگران زن مبنی بر پایان فعالیت شان اعلام کرد. در مکتوب این وزارتخانه آمده بود: «براساس هدایت گفتاری رهبر، از تاریخ ۱۴۰۲/۰۴/۰۳ تا تاریخ ۱۴۰۲/۰۵/۰۳ برای آرایشگاههای زنانه در سطح شهر کابل و ولایتهای کشور وقت داده شود، که پس از میعاد معینه فعالیتهای کاریشان ممنوع بوده و همچنان جواز و قراردادهای صورتگرفته از تاریخ ۱۴۰۳/۰۵/۰۳ فاقد اعتبار میباشد.»
این وزارتخانه در توجیه فرمان ممنوعیت کار زنان آرایشگر گفته بود که سالنهای آرایش فشار مالی اضافی بر دامادها تحمیل میکند.
پیشتر معصومه رحیمی، نمایندهی صنف آرایشگران در هرات به روزنامه اطلاعات روز گفته بود که با عملیشدن فرمان ممنوعیت آریشگاهها، دستکم دو هزار آرایشگر در شهر هرات و ۵۰۰ آرایشگر در ولسوالیهای این ولایت از کارشان بیکار میشوند.
یادداشت: نامهای مصاحبهشوندگان مستعار است.