یک مرد، یک زن و دو گلوله

عکسی را که می‌بینید، از مزار یک زن است. او در این گورستان و در این دشت پرملال تازه‌وارد به حساب می‌آید. این زن رخشانه بود. او را سه هفته پیش شوهر سابق‌اش کشت، با دو گلوله و در ملاءعام.

رخشانه هنگام مرگ‌ ۲۵ ساله بود و برای چهار سال در عقد یک مرد «ظالم» بود. آخرین «ستم» این مرد، گرفتن جان رخشانه بود، آن‌طور که یکی از بستگان این زن جوان روایت می‌کند.

این جوانِ نامراد، دوره‌ی کودکی سختی را گذارنده بود. او در ۱۰ سالگی پدرش را از دست داد؛ پس از مرگ پدر، مادرش با یکی از خویشاوندان شوهر متوفای خود دوباره ازدواج کرد.

در این ۲۵ سال زندگی، تنها طالع رخشانه این بود که توانست مکتب برود؛ حقی که امروز دختران افغانستان از آن محروم هستند.

آن بار، شانس با رخشانه یار بود. او چهار سال پیش با پشت‌سر‌گذاشتن آزمون کانکور، به دانشکده‌ی انجنیری دانشگاه بلخ راه یافت؛ اما مهندس نشد. خانواده‌ی رخشانه می‌گفت اگر قرار است او دانشگاه برود، بهتر است در رشته‌ی طب بخواند، اما این‌طور نشد.

رخشانه پس از آن‌ که نتوانست دانشگاه برود، مدتی به آموختن علوم دینی پرداخت و سپس ازدواج کرد.

 یکی از بستگان رخشانه می‌گوید که او از این وصلت راضی به نظر می‌رسید، ولی از دل او  کسی چیزی نمی‌دانست. هر طوری بود این ازدواج برای رخشانه به‌مثابه‌ی دامی از ظلم و ستم شد که او را زمین‌گیر کرد.

رخشانه پس از ازدواج به پيشه‌ی خیاطی رو آورده بود. روزی شوهرش انگشت او را با قیچی خیاطی شکافته بود. رخشانه این وضعیت را تحمل کرد، تا این‌ که کاسه‌ی صبرش لبريز شد و از شوهرش به دادگاه طالبان شکایت برد.

دادگاه طالبان در مزار شریف در اوایل رخشانه را مقصر می‌شناخت؛ اما سرانجام حکم «طلاق خلع» او از شوهرش را داد.

در این‌صورت خانواده‌ی رخشانه باید هر مبلغی را که از شوهر او پیش از ازدواج تحت عنوان مهر یا پیش‌کش دریافت کرده بود، مسترد می‌کرد و همین‌طور هم شد.

مادر رخشانه دارایی‌های قیمتی‌اش را فروخت، مامای او (برادر مادرش) نیز دست‌ یاری داد و پدراندرش هم کمک کرد، و در مجموع ۴۵۰ هزار افغانی برای شوهر رخشانه پرداخت شد؛ درحالی‌که این مرد برای ازدواج با رخشانه ۳۵۰ هزار افغانی به خانواده‌اش پرداخته بود.

شوهر رخشانه بلافاصله پس از دریافت این پول با یک زن دیگر ازدواج کرد و از شهر مزار شریف به ولایت سرپل در شمال افغانستان کوچید؛ اما هیچ‌گاه دست از سر رخشانه برنداشت.

این مرد رخشانه را تعقیب می‌کرد. او سرانجام در غروب روز هشتم دلو، در کوچه‌ی چهل متره کمربند بابایادگار در ناحیه‌ی چهارم شهر مزار شریف، به خشن‌ترین مرحله‌ی رابطه‌ی خود با رخشانه گام نهاد. 

رخشانه هنگامی که با خواهر و برادر کوچک‌اش از دواخانه برمی‌گشت و بیمار بود، دو گلوله به سمت‌اش شلیک شد و این گلوله‌ی دومی بود که به سر رخشانه اصابت کرد و جانش را گرفت.

خانواده‌ی رخشانه پس از مراسم کفن‌ودفن او علیه شوهر سابق او عریضه کرد. این فرد در خانه‌اش در ولایت سرپل توسط طالبان بازداشت شد. او بدون اکراه و اجبار به قتل رخشانه اقرار کرده است.

مسئولان طالبان در مزار شریف از خانواده‌ی رخشانه خواسته‌اند که عریضه‌ی خود را به سرپل انتقال دهند و از آن‌جا روند دادرسی را پیش‌ ببرند؛ درحالی‌که خانواده‌ی رخشانه انتظار دارند، فرد متهم به قتل بدون معطلی به مزار شریف منتقل شود. اکنون این خانواده مانده و بروکراسی طالبان و خون دختری که به احتمال زیاد، پایمال می‌شود‌.

نوت: در این مطلب از نام مستعار استفاده شده است.

جزئیات قتل را یکی از بستگان مقتول شریک کرده است. منابع معتبر در مزار شریف در گفت‌وگو با خبرنگار روزنامه اطلاعات روز جزئیات این رویداد را تأیید کردند.