Amrullah Saleh

بدخشانی را که من دیده‌ام و می‌شناسم

من نزدیک به دو سال در بدخشان خدمت کرده‌ام. سال‌های بسیار پیچیده و سخت‌تر از امروز. مانند گوشه‌های دیگر کشورم، بدخشی‌ها مهمان‌نواز‌ند، اما بیش‌تر از دیگران. ما بدون سلاح و پهره‌دار از یک نقطه به نقطه‌ی دیگر با پول و امکانات حرکت می‌کردیم. من هفته‌ها در ناحیه‌های مختلف بدخشان پیاده و با اسپ سفر کرده‌ام. فقر هیچ‌گاهی دلیل گریز از ارزش‌ها نبود. در بدخشان دزدی‌، مسافر‌آزاری و آدم‌ربایی وجود نداشت. بدخشان از شمار باسوادترین ولایت‌های افغانستان است. هیچ خانه‌ای نیست که با شعر‌، ادبیات‌، پند‌های سعدی از گلستان و بوستانش آگاه نباشد. حالا می‌گویند چند تا اوباش خارجی آمده و این بدخشان را با این غنای فرهنگی و تاریخی‌اش، از سر مسلمان می‌سازند. این معما تا مغز استخوان آزار‌دهنده است. بیایید دقت کنیم. آیا ما چنان بی‌خبر بودیم که چنین تحول بزرگی آمد این خطه‌ی لعل‌آفرین ما را تغییر داد و ما خبر نشدیم‌؟ عملیات ضد نیرو‌های ما بسیار ساده انجام شده است. اما برنامه‌ریزی عملیات بسیار پیچیده بوده است. نبود حکومت‌، کمشکش میان تیکه‌داران منابع محلی‌، پایگاه‌سازی طالبان برای سالیان دراز، غفلت رهبران نظامی در ساحه، دست‌کم‌گرفتن دشمن و مصروف بودن کابل در کابل از عوامل کلی این فاجعه است. آنچه تا امروز نشر شده است، می‌خوانید و می‌شنوید، روی فریبنده‌ی داستان است. لطفا به‌ساد‌گی قبول نکنید که این کار از داعش بود. یک بخش از ساکنان خستک مردم اسماعیلی اند. قتل عام اسماعیلی‌ها و کوچ اجباری‌شان یکی از اهداف داعش است که به فضل خدا این کار تا حال نشده است. پس بیایید دریابیم که اصل قصه چیست و نقاب را از روی صحنه و چهره‌ها برداریم.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *