مقدمه‌ای کوتاه بر فمینیسم (Feminism: A Very Short Introduction)

نویسنده: مارگارت والترز

انتشارات: آکسفورد

مترجم: معصومه عرفانی

بخش پنجم

ریشه‌های مذهبی فمینیسم- 4

لیدی النور دیویس، یکی از زنانی بود که سال‌ها ادعای دریافت الهام‌های قدسی می‌کرد. همسرش تمام کتاب‌های او را سوزاند. النور هدف جوک‌ها و بذله‌گویی‌ها بود و آناگرام اسم او (Dame Eleanor Davis: Never so mad a ladie) توسط افراد زیادی استفاده می‌شد. اما رویاها و حرف‌هایش، او را در مقابل خطری جدی‌تر قرار داده بود، حتا درجه‌ی اجتماعی‌اش نمی‌توانست او را از محاکمه به دلیل «خیانت» حفظ کند. در 1633، بعد از محاکمه به اتهام این‌که «به طور خودسرانه به خود اجازه داده تا نه تنها متون مقدس را تفسیر کند (که بیش‌تر به منظور تحقیر جنس او بود)… بلکه یک پیام‌آور زن باشد»، در برابر کمیسیون عالی، به پرداخت جریمه و حبس محکوم شد. اما النور پس از جنگ‌های داخلی و در طول حکومت موقت، زمانی که بسیاری از پیش‌گویی‌های او به حقیقت پیوستند، به رسمیت شناخته شد. او بین سال‌های 1641 تا زمان مرگش، 11 سال بعد، حداقل 37 رساله منتشر کرد.

آنا ترپنیل، زن مذهبی و پیام‌رسان دیگری بود که در 1652 به فرقه‌ی «امپراتوری پنجم» پیوست و در 1654، یک کشیش مرد را در یک خطابه همراهی کرد. جمعیت زیادی برای شنیدن موعظه‌های او- و نیز انتقادهای تند او به الیور کرومول و دولت او- حضور داشتند که این سخنرانی‌ها در دو کتاب «Strange and wonderful news from Whitehall» و «The cry of a stone» جمع‌آوری شدند. او در یکی از اشعار خود بر این مسئله که پیام خداوند، زنان را هم همانند مردان مورد خطاب قرار داده، اشاره دارد:

جان، از این رنجیده‌خاطر نشو

که خدمت‌کاران هم باید بخوانند

آن‌ها نیز باید در میان جمع

پیام خداوند را اعلام کنند…

مقام‌ها در دولت به او برچسب دیوانگی زدند؛ اما با این وجود، او را محاکمه کردند. تریپل گفت، «در گزارش آمده بود که من در مقابل محکمه بدون هیچ حرفی به عنوان دفاع، خود را به عنوان یک جادوگر معرفی کرده‌ام». اما گفتار قاطع و تأثیرگذار او در نهایت باعث پیروزی‌اش در محکمه شد. او هرگز اجازه نداد این مسئله وقفه‌ای در مسیری که انتخاب کرده بود، به وجود بیاورد و هم‌چنان به عنوان یک مبلغ مذهبی کارش را ادامه داد. دولت کرومول نیز این اتفاق را جدی گرفت؛ بارها او و مشاورانش توسط مبلغان مذهبی‌ای که بسیاری از آن‌ها زنان بودند، مخاطب قرار گرفتند، سخنان‌شان قطع شد و آن‌ها نیز با جدیت پای آن سخنان نشستند.

اما احتمالاً توسل به وحی و الهام‌های آسمانی به عنوان وسیله‌ای برای رهایی زنان، کارایی چندانی نداشت. فمینیسم در سال‌های بعد وابستگی کمتری به ادعای برابری زنان و مردان در مسایل روحانی و معنوی داشت و بیش‌تر بر حقوق طبیعی و انکار هرگونه تفاوت فکری میان هر دو جنس استوار بود.

با این‌حال، برداشت‌های سیاسی نیز از ظهور این احساسات شدید مذهبی وجود داشت. در قرن 16 میلادی، آناباپتیست‌ (یکی از فرقه‌های پروتستان)، برابری زنان و مردان را به رسمیت شناخت و به آن‌ها اجازه داد در نشست‌های دعا شرکت و سخنرانی کنند. به نظر می‌آید زنان عضو جنبش سیاسی «ترازکننده‌ها» (Levellers) به طور خاص در زمینه‌ی گسترده‌تر فعال بودند و توانایی و هوش سیاسی قابل توجهی از خود نشان دادند. این جنبش فعالیت‌های زنان را تشویق می‌کرد و به برابری «تمام انسان‌ها، آفریدگانی که خداوند از روح خود در آن‌ها دمیده است»، اعتقاد داشت. زنان جنبش «ترازکننده» در دهه‌ی 1640 و اوایل 1650، زمانی که همسران‌شان در زندان بودند، بارها در وست مینستر، لندن، در گردهمایی‌هایی که تا حد زیادی شبیه به «تظاهرات»های امروزی بودند، جمع می‌شدند و آزادی همسران‌شان را درخواست می‌کردند. علاوه بر درخواست آزادی زندانیان، آن‌ها از دشواری‌هایی که خودشان با آن درگیر بودند نیز شکایت می‌کردند. آن‌ها معمولاً با رفتارهای خشونت‌آمیز و زننده‌ای روبه‌رو بودند و به خاطر «دخالت در اموری که بالاتر از حد درک و شعور آن‌ها بود»، سرزنش می‌شدند.

جمعیت زنانی که دادخواهی برای صلح را در 1642 و 1643 به راه انداختند، با واژه‌هایی چون «فاحشه، دلال عشق و خدمت‌کاران آشپزخانه» تحقیر می‌شدند. 300 زنی که دادخواست دیگری را به پارلمان بردند نیز توسط دوک لنویکس بدون توجه به درخواست‌شان بلافاصله رد شدند. دوک با عصبانیت گفته بود، «این زنان را بیرون بیندازید» و با حالتی توهین‌آمیز اضافه کرده بود، «شاید بهتر بود یک پارلمان زنانه می‌داشتیم».

در ماه می ‌1649 یک دادخواست دیگر برای آزادی زندانیان عضو گروه «ترازکننده» با توهین و تحقیر سرکوب شد. به آن‌ها گفته شد: «دادخواهی‌کردن، کاری مناسب زنان نیست. آن‌ها باید در خانه بمانند و ظرف بشورند». این زنان با جسارت پاسخ دادند: «ما دیگر هیچ ظرفی در خانه برای شستن نداریم».

اواخر آن سال، آن‌ها یک‌بار دیگر تلاش کردند. ده هزار زن دادخواست دیگری را امضا کردند‌ و پرسیدند:

«ما متعجب و در عین حال اندوهگینیم که چرا در نگاه شما چنین منفور و ناخوشایند هستیم که حتا آن‌قدر ارزش برای ما قایل نیستید که شکایت و دادخواست خود را به پارلمان ارائه کنیم؟ آیا علایق و منافع ما به عنوان عضوی از این ملت، در برخورداری از «حق آزادی و امنیت» که در بسیاری از قوانین کشور آمده است، با مردان برابر نیست؟ آیا قرار است زندگی، اندام، آزادی و تمام آنچه به ما زنان تعلق دارند، توسط فرایندهای قانونی از ما گرفته شوند؟»

یک‌هزار زن این دادخواست را به پارلمان بردند؛ در حالی که روبان‌های سبزرنگی روی سینه‌های خود سنجاق کرده بودند. این‌بار نیز آن‌ها به طرز اهانت‌آمیزی اخراج شدند.