چگونه می‌توان «جنگ‌تحمیلی» را با جنگ پاسخ داد؟

رییس جمهور دیروز در کنفرانس خبری مشترک با رییس جمهور کرواسی در کابل گفت، جنگ تحمیلی را با جنگ جواب می‌دهیم؛ بدون آن‌که آرزوی مقدس صلح را فراموش کنیم. آقای غنی در بخش دیگری از سخنانش در این کنفرانس گفت  چند عناصر با هم یکجا شده است و جنگ تحمیلی را در افغانستان به وجود آورده است، او یکی از این عناصر را  اقتصاد جرمی نام گرفت. نکته مهم دیگری را که آقای غنی به آن  اشاره کرد این بود که تنها افغانستان نمی‌تواند در برابر عناصرجنگ‌تحمیلی مبارزه کند، برای مقابله با این پدیده همسویی و همکاری منطقه‌ای نیاز است، باید سه و یا چهار کشور دیگرهم در این مبارزه شریک شوند. همچنین رییس جمهور غنی تاکید کرد، برای حل مسایل داخلی افغانستان، جنگ راه حل نیست باید سیاست مدبرانه و منسجمی وجود داشته باشد تا افغانها را متحد کرده و صلح را در افغانستان به وجود آورد.

در پیوند به این سخنان رییس جمهور نکات مهم زیر قابل تامل می‌باشند.

بدون تردید جنگ سی و پنج ساله در این سرزمین، ریشه در عوامل و زمینه‌های خارجی و داخلی داشته و دارد. عناصر خارجی و جهانی آن رقابت های سیاسی، اقتصادی قدرت های بزرگ سیاسی و اقتصادی جهان و دخالت‌های کشورهای همسایه می‌باشد. موقعیت جغرافیایی افغانستان که در مسیر نفوذ سیاسی و اقتصادی قدرت‌های جهانی و منطقه قرار دارد؛ از جمله عوامل طبیعی بحران و جنگ‌ها در افغانستان بوده است.

نکته مهم این است که تمامی جنگ‌ها تنها ابعاد داخلی ندارد و به نحوی عناصر خارجی در آن نقش دارد کشورها و ملت‌هایی توانسته اند ریشه‌های جنگ را در قلمروشان از بین ببرد و در برابر عناصر خارجی جنگ مقابله نمایند که دارای حاکمیت قدرت مند ملی بوده اند و توانسته اند زمینه‌ها و عوامل خارجی و داخلی جنگ را شناسایی کرده و آنرا از بین برده اند. یکی از علت‌های که جنگ در افغانستان طولانی گردیده است و کشور ما به میدان جنگ قدرت‌های جهانی و منطقه قرار گرفته است. نبود حاکمیت قدرت‌مند و ملی‌گرا در این سرزمین می‌باشد. هر زمامداری که در این سرزمین به قدرت رسیده است برای تقویت حاکمیت قدرتمند‌ملی تلاش نکرده است و حاکمیت را در محدوده‌یی قبیله و خانواده‌ای خویش محدود ساخته است. مشکل دیگر این است که رویکرد حکومتداری در افغانستان به شیوه‌ها و قواعد نظام‌سازی مدرن استوار نبوده است و حاکمان این سرزمین با گرایش و منش سنتی و قبیله‌ای حکومت کرده اند. از این رو، هرگز دولت پرچمدار اقتدار ملی نشده است و بلکه پاسبان منافع قبیله و خواست قبیلوی بوده است.

نبود حاکمیت مقتدرملی، حکومتداری قبیلوی،تبعیض و نابرابری‌های اجتماعی و سنت‌گرایی عوامل و زمینه های داخلی جنگ در افغانستان می‌باشند، نبودحاکمیت قدرت‌مند‌ملی باعث شده است که نظام اجتماعی فروبپاشد و بحران های اجتماعی مدیریت نشود و به نیازهای اساسی جامعه رسیدگی نشود و نیز زمینه‌های مداخله خارجی‌ها در کشور مساعد گردد. حکومتداری قبیلوی باعث شده است که اختلاف‌ها و تنش‌های قومی ـ قبیلوی در کشور دامن زده شود و وفاق‌ملی در جامعه شکل نگیرد. سنت‌گرایی مشکل تاریخی و مانع اصلی در برابر مدنیت و تقویت نظام جدید می‌باشد، این عامل یکجا با عناصر دیگر، زمینه‌های افراط‌گرایی و ستیز با ارزشهای مدرن و مدنیت را در افغانستان تقویت نموده است. این عنصر قوی‌ترین ابزار برای تضعیف نظام و عقب ماندگی افغانستان بوده و از آن دشمنان و مداخله‌گران خارجی برای تضعیف مردم افغانستان کارگرفته و می‌گیرد.

تاکید رییس جمهور به عوامل خارجی جنگ و این‌که افغانستان به میدان جنگ رقابت‌های اقتصادی و سیاسی قدرت‌های جهانی و منطقه گردیده است و برای تقویت اقتصاد مافیایی و جرمی استفاده می‌شود نشانی از تشخیص دقیق رییس جمهور از زمینه‌ها و عوامل بحران افغانستان می‌باشد. اما، نکته‌ای مهمی که باید رییس جمهور در نظر گیرد این است درگام نخست باید زمینه‌هایی داخلی جنگ را مورد دقت قرار دهد و گروه‌ها و جریان‌های داخلی که به عنوان ابزار در اختیار اهداف بیرونی جنگ قرار می‌گیرند و قدرت‌های مافیایی و اقتصادی از این گروه‌ها و جریان‌ها برای مبدل کردن افغانستان به میدان جنگ و لانه‌های تروریستی و تولید مواد مخدر بهره می‌برند، در برابر آن گروه ها و جریان‌ها موضع‌گیری قاطعانه و جدی را اتخاذ کند. تا زمانی‌که گروه‌ها و زمینه‌های تقویت جنگ‌تحمیلی در افغانستان قوی باشند افغانستان هرگز قادر نمی‌شود به گفته‌ای رییس جمهور «جنگ تحمیلی را با جنگ پاسخ دهد». آقای رییس جمهور باید بداند وقتی که در برابر طالبان و سایرگروه های تروریستی از مدارا کار نگیرد و برای این گروه عنوان «مخالف سیاسی» را ندهد و عزم مبارزه قاطع را در برابر این گروه‌ها بنماید، آن زمان می‌تواند ادعا کند که جنگ تحمیلی را با جنگ پاسخ می‌دهد. اگر نتیجه پنج‌سال زمامداری رییس‌جمهور تحکیم پایه‌های نظام، محو فساد اداری، تغییر شیوه‌یی حکومتداری قبیلوی به حکومتداری ملی و مدرن و تضعیف طالبان گردد. آن زمان ادعای مقابله با جنگ تحمیلی رنگ واقعیت را به خود می‌گیرد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *