نویسنده: مارگارت والترز
انتشارات: آکسفورد
مترجم: معصومه عرفانی
بخش شانزدهم
اوایل قرن نوزدهم میلادی: زنان اصلاحگر-2
یک زن متاهل، -که در «وضعیتی محدود و پایبند» زندگی میکند- هیچ حقی بر دارایی خود، حتی اگر درآمد مستقیم خودش باشد، ندارد. تمام سرمایۀ او در اختیار شوهرش قرار میگیرد و او در صورتیکه بخواهد میتواند همه را اتلاف و خرج عیاشی و خوشگذرانیهایش کند. علاوه براین «کودکانش، مانند سرمایه اش، جزو دارایی شوهرش به حساب میآیند».
او بارها در مهمترین و رادیکالترین بحثش، بیان میکند که «زنانگی» کاملا با رای دادن در انتخابات سازگار است. در هر صورت، زنان نیز همانند مردان «مخلوقات باهوش، منطقی، اخلاقی و مسئولیت پذیر» هستند. او با احتیاط اضافه میکند هیچ میل خاصی به دیدن نمایندگان زن ندارد و احتمالا تنها تعداد کمی از زنان «موافق کاندید شدن» هستند و تعداد کمی از انتخاب کنندگان ممکن است آنها را انتخاب کنند. اما، او دلیلی نمیبیند که چرا زنان، اگر «قادر یا خواهان گذشتن از مرزهای طبیعی هستند» نتوانند در این جایگاه بایستند.
دو تا از مهمترین و شناخته شده ترین بحثهای قرن نوزدهم میلادی برای حقوق زنان، توسط مردان نوشته شده است؛ اگرچه نویسندگان هر دوی این بحثها، ویلیام تامپسون و جان استوارت میل، تاثیر و الهام بخشی همسرانشان را در طرح این مسایل تصدیق میکنند. اما، جالب توجه است که چرا این زنان، که هر دو تحصیلکرده و سخنور بودند، انتخاب کردند که خودشان از این مسایل صحبت نکنند. آیا این نگرانی از شکستن عرف و سنتها و صحبت کردن با منطق خودشان بود یا به سادگی یک تشخیص تاکتیکی که بحثهای مردان، ممکن است بیشتر جدی گرفته شود؟
در 1825، ویلیام تامپسون که متولد ایرلند بود، «دادخواست نیمی از جمعیت بشر،زنان،علیه ادعای نیمدیگر، مردان، برای مهار زنان در قید بردگی سیاسی،مدنی و خانگی» را منتشر کرد. او این کتاب را به عنوان «اعتراض حداقل یک مرد و یک زن» علیه «تحقیر نیمی از جمعیت بالغ نسل بشر» توصیف میکند. این کتاب تقدیم به آناویلر شده و الهام بخشی او برای نوشته شدن این کتاب نیز در آن بیان شده است.آنا ویلر تنها زمانی که 15 سال داشت مجبور شد ازدواج کند. او و همسرش شش فرزند داشتند اما زمانیکه همسرش آغاز به شرابخواری کرد و همیشه مست بود، آنا شهامت ترک او را پیدا کرد.او در 1818 مدتی را در فرانسه گذراند، جایی که او با گروه سوسیالیستهای سن سیمون آشنا شد و دو سال بعد، پس از مرگ همسرش به لندن بازگشت؛ جایی که او برای علاقه و حمایتاش از جنبشهای اصلاحگری شناخته شد. او از طرف شخصیتهایی مثل بنجامین دیزرایلی مورد حمله قرار گرفت که با طعنه و کنایه اظهار میکردند که آنا «چیزی میان جرمی بنتام و مگ مریلیز» است، «خیلی باهوش اما به طرز مهیبی انقلابی».
تامپسون دیدگاه رادیکال آنا ویلر را بیان کرد و به اشتراک گذاشت. او در نامهای به آنا نوشت: «من میفهمم که تو با خشم مزیت برابری با مخلوقاتی مثل مردان را رد میکنی»؛ «با تو میتوانم هر دو جنس را به یک درجه بالا ببرم». این کتاب متمرکز بر وضعیت زنان متاهل است که به عنوان «جنسی قابل حمل و نقل و خدمتکار مطیع و جاودان برای مرد خریدار» تنزیل داده شدهاند. برای یک زن متاهل، خانه به «زندانی شبیه به خانه» تبدیل میشود. خود خانه، با هر چیز دیگری که در آناست، به شوهر تعلق دارد و او همسرش را در حد یک «ماشین تولید» نسل بیارزش میداند.زنان متاهل در حقیقت بردههایی هستند که هرگز موقعیتی بهتر از «بردههای سیاه پوست در غرب هند» ندارند. مادرانی که حقوقشان بر فرزندانشان و دارایی خانوادگی انکار میشود و با بیشتر آنها مانند «هر سر خدمتکار دیگری» رفتار میشود.
کتاب «دادخواست» تامپسون به گونهای غیر مستقیم در پاسخ به «رسالهای بر دولت» از جیمز میل نوشته شده است که در آن زمان کاملا شناخته شده بود. میل بحث میکرد که زنان هیچ حقوق سیاسی نیاز ندارند چرا که آنها به خوبی توسط پدران و همسرانشان نمایندگی میشوند. تامپسون میپرسد: «چه اتفاقی برای زنانیکه پدر یا همسر ندارند میافتد؟».او در ادامه به تفصیل و به شدت بر فرض غیرقابل تصوری که منافع زن و شوهر همیشه یکسان است حمله میکند و این موقعیت نابرابر و غیرمنصفانه را به تندی مورد انتقاد قرار میدهد.او همچنان از آیندهای سخن میگوید که کودکان تمام طبقات اجتماعی، هم دختران و هم پسران، تحت آموزش مناسبی قرار بگیرند.آن ویلر در سالهای بعد به نویسنده و سخنران تاثیرگذار در زمینۀ حقوق زنان تبدیل شد. متاسفانه دخترش به شدت با موضع او مخالفت میکرد و ادعا میکرد مادرش،
«متاسفانه شدیدا تحت نفوذ و تاثیر سفسطههای مهلک و زیان آور انقلاب فرانسه قرار گرفته است که رد پای خود را در سراسر اروپا جستجو میکند، و … او همچنان به شدت آلوده به زهر واژههای کتاب خانم ولستانکرافت شده است».
نکتهای قابل توجه این است که ویلیام تامپسون نیز ماری ولستانکرافت را مورد انتقاد قرار میدهد اما دلایل او کاملا متفاوت است: «دیدگاههای کوته فکرانه»، ناتوانی و ترس در نتیجهگیری».(احتمالا بخشی از انتقادهای او ناشی از کمبود آگاهی تاریخی او است).اما تامپسون زنان را تشویق میکند تا خودشان در مورد درخواستشان برای آموزش بهتر، و ادعایشان برای حقوق سیاسی و مدنی مبارزه کنند.