ملت غریب و همیشه در ماتم افغانستان شاهد است که میزان همکاری در افغانستان چهقدر زیاد و انواع آن چهقدر متعدد است. اما ما کوشش میکنیم آن را فشرده خدمت آنعدهی از ملت که هنوز شاهد نیستند، به تحریر بگیرانیم.
کرزی عاشق صلح بود. او برای اثبات این عشق پوچش، بارها انتحاریهای دستگیر شده را با دامنی از دالر و افغانی، دوباره به جمع دشمنان مردم فرستاد. کرزی آزادی زندانیان طالب و انتحاریهای دستگیرشده را همکاری با صلح تلقی کرد. از طرفی، هرچند ماه بعد یکی از مقامات و متنفذان افغانستان ترور میشد. تروریستان با همکاری مقامات امنیتی، خدمت متنفذان میرسید. آنروزها اسمی مناسبی برای این ترورها وجود نداشت اما حالا میتوان حس کرد که ترورهای آن زمان، همکاری برای ایجاد حکومت فعلی است.
در کمپاینهای انتخاباتی، گردهمآیی یاران تحول و تداوم و اصلاحات و همگرایی را شاهد بودیم. همکاریهای نخبهگان هردو تیم برای بحرانهای امروزی، قابل قدر اند. در انتخابات همکاریهای امرخیل و رشادتهای گوسفندان را شاهد بودیم و تا زندهایم افتخار مثال زدنش را داریم.
بعد از انتخابات همکاریهای قضا و سارنوالی را در خصوص تقلبهای انتخاباتی دیدیم. بگذارید زیاد در بند گذشته نباشیم. از امروز بگوییم.
برای اینکه همکاریهای تازه و داغ برای تان داشته باشم، نیاز است از جلریز بگویم. جلریز؛ جاییکه تفت خون هنوز مقامات کابل را نشه میکند.
جلریز از کابل زیاد فاصله ندارد. فرض کنید 40 سرباز چند شب پیش مورد تهاجم قرار گرفتند و همه کشته شدند. حالا که چند روز از شهادت آنها میگذرد، بوی گند همکاریهای متنوع به مشام آدم میرسد. شورای امنیت ملی دیروز جلسه دایر کردند. ابتداء یک فاتحه برای ارواح شهدا خواندند، سپس قسم خوردند که تا آخر عمر به احترام شهدای جلریز در خصوص جلریز سکوت کنند. آنها گفتند زمان آن فرارسیده که ثابت کنیم مردم خویش را دوست داریم.
وزارت دفاع گفت ما با جلریز همکاری دوامالمدت داریم. ما چه خبر که واقعاً طالبان آنجا حمله کرده، ما فکر میکردیم که بچهها را روزه گیج کرده. اما شما دیدید که لوی درستیز ما شخصاً به جلریز رفت.
وزارت داخله تصاویر خندان وزیر صاحب را انتشار دادند. طبق تصاویر، وزیر داخله هرچه در جلریز پالید، یک سردار شهید شده را زنده نیافت که از او تقدیر کند. به ناچار تقدیرنامههای را که باخود برده بود به قوماندان امنیهی میدان وردک داد. گفتنی است که قوماندان امنیهی ولایت میدان وردک، همین که فهمید پوستههای امنیتی زیر آتش طالبان قرار دارد، از باب همکاری موبایلش را خاموش کرد. وزیر داخله آقای اندرابی قوماندان امنیه میدان وردک را ستایش کرد و گفت تو کاشف همکاری موبایلیک هستی! به پیرت سلام!
والی میدان که مطلع شد منابع در حال تلف شدن به نفع قوماندان امنیه است، کلی شاهد زنده آورد که من قبل از قوماندان امنیه موبایلم را خاموش کرده بودم، اما به خرج وزیر داخله نرفت. گاهی این وزیر داخله که همیشه کوه عاطفه است، سنگ دل میشود، آنهم از جنس سنگ دلی خطرناک سگی! یکی از محافظین والی میگوید که والی صاحب بعد از رفتن وزیر داخله زیاد به تشناب رفت و آمد میکرد. البته گفتنی است که وزیر داخله و لوی درستیز به همکاری هم به جلریز رفته بودند.
منابع دیگری از میدان وردک میگوید که کوچیها در این حملهی مسلحانه هیچ نقشی نداشتند. فقط ده تا بیست موترسایکل دوپشته سوار شدند و بیرق سفید گرفته با کلاشینکوف و پیکا رفتند خدمت اربکیها! اما هیچ یکی از مقامات دولتی این مسئله را تایید نمیکند. نمیفهمم که اینجا همکاری دولت با کوچیهای مسلح مهم است یا همکاری کوچیها با طالبان؟
یکی از معاونین رییس جمهور که خواست با او همکاری کنیم تا هویتش افشا نشود، گفت که حادثهی جلریز یک حادثهی کوچک است. او حتماً میخواست بگوید که حادثههای بزرگی در راه است. شاید منظورش این بود که همین فردا یا چند ماه بعد، بامیانی که حالا مرکز فرهنگی سارک است، به مرکز رزمی داعش تبدیل میشود و گوشت بهسودیان در بازار به کیلو فروخته خواهد شد. اما ما خوب نفهمیدیم چون او همیشه در آخر سخنانش از هایوک پیلپسی یاد میکند. حتماً کدام دانشمند است دیگه!
نوع دیگر از همکاری، همکاری تشریفیزم است. مثلاً شما کسی هستید که نصف کابل مال شماست و شما رفتهاید که در جبلالسراج گل پمپوچ بچینید. یک دفعه خبر میشوید که در کابل کدام اتفاق افتاده، آنقدر سریع به کابل میآیید که اتحادیهی رانندهگان محکم به جان شما میچسبد که از کدام نوع مبلایل استفاده میکنید. شما در چه حال و رانندهها در چه خیال! خرتاخری همین است. ولی شما بزرگید و هیچ چیز را به دل نمیگیرید. شریک تان کم کم نصفهی از نصف شما را خورده، اما شما یک رقم خاطر جمعاید انگار قرار است سال بعد نصف جاپان به شما تعلق بگیرد. خانه آباد که همکاری تشریفیزم را دریغ نفرمودید!
گفتم که همکاری انواع زیادی دارد. از خاموش کردن مبایل تا فریب نیرو فرستادن! در آخر هم ثابت شد که اصلاً آتش و تیل و باروت باعث شد که پوستهها و سربازانش بسوزد. این آتش و تیل و باروت قبلاً با همکاری یک تعداد دیگر به دستان مبارک تروریستان رسیده است. هرچه برای فهمیدن میزان و انواع همکاریها بیشتر تلاش کنیم، بیشتر متقاعد میشویم که زمان خودکشی فرارسیده است.