منبع: فارین پالیسی
نویسنده: ماروین وینبام
برگردان: حمید مهدوی
روابط میان پاکستان و افغانستان در نه ماه گذشته تغییر کرده است؛ اما پیشرفت به سوی مصالحه در بهترین حالت متوقف شده است، چیزی که به طور بالقوه یک فرصت تاریخی را هدر میدهد.
احتمالا تعداد کسانی که تغییر روابط میان پاکستان و افغانستان در نه ماه گذشته را نخواهد دید، اندک است. نه تنها لحن [گفتوگوها] بهبود یافته است؛ بلکه گامهای مثبتی که توسط هردو طرف برداشته شده اند به پایان احتمالی تاریخ نزدیک به 70 سال اختلافات اشاره دارند. افغانها و پاکستانیها درک میکنند که نمیتوانند بدون [همکاری] همدیگر و این که چگونه آینده کشورهای شان در هم تنیده اند؛ بر شورشهای داخلی شان فایق آیند. این پیشرفتها بدون عزم رییس جمهور افغانستان در راستای تاکید بر یک برنامه سیاسی و اقتصادی منطقهای و بازبینی گزینههای استراتیژیک پاکستان در قبال افغانستان، توسط این کشور، حاصل نمیشدند.
با این حال، پیشرفت بیشتر در تنظیم مجدد روابط بین این دو کشور در شک و تردید قرار دارد و دستاوردهای دیپلماتیکی که تحقق یافته اند، از دست خواهند رفت. اجتناب ناپذیر بود که سوء ظن تاریخی در هردو طرف تحریک خواهد شد. جدیتر از همه، طیف گستردهای از صاحب نظران در افغانستان نسبت به صداقت پاکستان در دنبال کردن روابط همکاری جویانه که برای هردو کشور مفید باشد، تردید دارند. آنچه را که نمیتوان انکار کرد گسست میان شعارهای آشتی جویانه پاکستان و میزبانی دوامدار این کشور از گروههای شورشی افغان است. منتقدان تاکید دارند که اخراج شورای کویته شورشیان و شبکه حقانی میتواند آزمایش واقعی جدیت پاکستان باشد. بی میلی پاکستان در پایان دادن به حمایتش از این گروهها، بر تمایل دوامدار این کشور به تفکر استراتیژیک قدیمی تاکید دارد حتا با این که این کشور رویکردهای جدیدی را در قبال افغانستان دنبال میکند.
اجازه دهید این واقعیت را بپذیریم که تغییر نگرش در قبال افغانستان در بالاترین سطوح رهبری نظامی و غیر نظامی پاکستان رخ داده است. در یک تفاوت واضح نسبت به گذشته، دشمنان افغانستان دشمنان پاکستان اعلام شده اند و جنگجویان طالبان افغانستان به انجام اعمال تروریستی متهم شده اند. اعضای سازمان استخبارات پاکستان، آی.اس.آی، باوجودی که پس از سال 2001 به ظاهر با طالبان قطع رابطه کرده اند، در افراط و گاهی در تبانی با شورشیان افغانستان شناخته شده اند. پرویز مشرف، رییس جمهور پیشین پاکستان، اخیرا اعتراف کرد که پاکستان با تضعیف افغانستان به عنوان روشی برای مبارزه با نفوذ هندیها در کشور بود. هم چنین آنچه که سیاستهای پاکستان را هدایت میکرد مفکورهای بود که تلاشهای بین المللی در راستای ایجاد یک دولت پایا در افغانستان احتمالا با اختلاف قومی و جغرافیایی کشور شکست خواهد خورد. برخلاف این برآیند، پشتونهای افغانستان، به عنوان مشتریان پاکستان، در زمینهی ایجاد یک کمربند امنیتی در امتداد ولایتهای مرزی افغانستان کمترین انتظار را برآورده کردند. تحولات متعدد پاکستان را به بازنگری [سیاستهایش] تشویق کرد. ایالات متحده و متحدانش در ناتو، همراه با کشورهای کمک کننده بین المللی، بیشتر از آنچه که انتظار میرفت به افغانستان تعهد دوامدار نشان دادند. حتا با خروج سریع نظامیان خارجی و یک جنگ بی امان، حمایت از نیروهای امنیتی افغانستان این احتمال که طالبان مانند دو دهه قبل به آسانی بر کشور تاخت و تاز خواهند کرد را بعید میسازد. برخلاف دهه 1990، زمانی که پاکستان با هیچ شورشی از سوی پشتونها در خاکش مواجه نشد، سیاست گذاران اکنون هراس دارند که پیروزی نظامی طالبان افغانستان به ستیزه جویان قومی و ایدیولوژیکی مشابه در پاکستان انرژی داده و آنها را تقویت خواهد کرد.
بنابراین، پاکستان راضی بوده است تا همراه با افغانستان و متحدانش راهی را برای پایان به جنگ افغانستان جستوجو کند. در مقایسه با عدم قطعیت حکومت کامل طالبان یا یک جنگ داخلی پر هرج و مرج، به نظر میرسد که یک راه حل سیاسی یک جاگزین جذاب برای پاکستان باشد. با این حال، پاکستان در برابر تلاشها به حمایت افغانستان برای تنظیم گفتوگوهای صلح، با ممانعت شرکت گفتوگوکنندگان در گفتوگوها، بجز افراد مورداعتمادش برای حفظ منافع امنیتیاش، پیچیده ساخته است. در سالهای اخیر، همزمان با این که طالبان پاکستانی که به شدت تحت فشار قرار داشتند و در افغانستان برای شان پناهگاهها یافتند، یک زمینهی امیدوارکنندهی هماهنگی با افغانستان ایجاد شد. تلاشهای پاکستان برای کمک جستن از ارتش افغانستان در زمینهی پراکنده ساختن طالبان پاکستانی، به طور طبیعی انتظارات در کابل را در مورد اقدام متقابل ارتش پاکستان علیه طالبان افغانستان بالا برده است.
اما تا زمانی که حامد کرزی، دشمن عاطفی پاکستان، ریاست جمهوری افغانستان را اشغال کرده بود، بی اعتمادی عمیق توانایی دو کشور در دنبال کردن اهداف مشترک را محدود کرده بود. با این حال، انتخاب اشرف غنی باعث شد رییس جمهوری به قدرت برسد که برنامههای گستردهاش برای افغانستان از ابتدا بر بهترشدن روابط با پاکستان مبتنی بود. برای نخستین بار، پاکستان اکنون میتواند یک حکومت دوست را در کابل تجسم کند، بدون این که ضرورتی به تابع ساختن آن وجود داشته باشد.
برخیها در پاکستان، مهمتر از همه تندروان سازمان استخبارات پاکستان، شکایت دارند که رهبران پاکستان در نزدیکی با افغانستان زیاده روی کرده اند. اما سروصدای مخالفت با عادی سازی روابط در طرف افغانستان بیشتر است. غنی، با موافقت به فرستادن چند افسر نظامی برای آموزش به پاکستان مورد انتقادات شدید قرار گرفت و بخاطر آنچه که قرار گزارشها به نیروهای افغانستان اجازه داد با نیروهای پاکستان در عملیات نظامی مرزی علیه طالبان پاکستان هماهنگی کنند، محکوم شد. گفتوگوها در مورد همکاریهای تجارتی و همکاریهای گسترده اقتصادی نیز با سوء ظن مواجه شد. اما این توافق چند هفته پیش در مورد تبادل اطلاعات استخباراتی با ارتش منفور پاکستان بود که خشم سیاست مداران و مردم عام را برانگیخت.
غنیای که از لحاظ سیاسی تضعیف شده است، تحت فشار عقب نشینی کرده است. او در نامهی تندی به رهبران پاکستان در اواخر ماه می، همکاریهای بیشتر را به فهرست طولانیای از درخواستها، از جمله قطع رابطه فوری با گروههای طالبان افغانستان و دستگیری رهبران آنها، مشروط ساخت. همانطور که پیش بینی میشد، پاکستان التماتوم [اتمام حجت] غنی را نادیده گرفته است. واضح است که این کشور هیچ عجلهای ندارد شورشیان افغانستان را که از دیرهنگام بدینسو به آنها پناه داده است به دشمنانش تبدیل کند و خطر همدست شدن آنها با ستیزهجویان پاکستان برای حمله بر دولت را بپذیرد. به طور گستردهتر، پاکستان آمده نیست تا زمانی که متقاعد شود حکومت وحدت ملی و دولت متحد افغانستان دوام میآورد، گروههایی را رها کند که دارایی استراتیژیکش میداند. بنابراین، پاکستان در عین زمانی که در راستای سیاستها به هدف تقویت ثبات در افغانستان گام برداشته است، به حمایت از نیروهایی که همین برآیند را از بین میبرد ادامه داده است.
از سرگیری روند مصالحه، به انتخابهای دشواری توسط هردو طرف نیاز دارد. حتا اگر پاکستان آماده نباشد خواستههایی که این کشور به طور کامل بر گروههای شورشی افغانستان تسلط دارد را برآورده کند، میتواند به طور چشم گیری حرکات از یک طرف مرز به طرف دیگر را مشکل تر سازد. هم چنین پاکستان میتواند با استفاده از نفوذش در تقویت آن عده از رهبران طالبان که به یک راه حل سیاسی تمایل بیشتری دارند، نقش استراتیژیک ایفا کند. در عین زمان، افغانستان نباید تسهیل گفتوگوهای صلح توسط پاکستان را معیار اصلی سنجش صداقت این کشور قرار دهد. در حالی که نشان داده است میتواند نقش تباه کنندهای بازی کند؛ اما در زمینه توانایی این کشور در سمت دهی رهبران طالبان همواره بیش از حد اغراق شده است. در حالی که جنگ شدت مییابد، به سختی میتوان مشوقی برای پذیرش یک آتش بس و توافق به مشارکت در نظام سیاسی افغانستان یافت. علاوه برآن، با توجه به روند فزایندهی تمرکز زدایی در میان طالبان و ظهور دولت اسلامی، دورنمای گفتوگوها در حکومت افغانستان کمتر مبهمتر است.
در بهترین حالت، پیشرفت در راستای مصالحه متوقف شده است. برای جلوگیری از برخوردهای مرزی، مانند آنچه که هفته گذشته اتفاق افتاد، به ارتباطات بهتری میان نیروهای امنیتی نیاز دارد. پاکستان و افغانستان میتوانند به بسیاری سادگی به الگوی مشابه متهم کردن یکدیگر برگردند. هیچ یکی از این کشورها نمیتوانند از این مسایل چشم پوشی کنند که چقدر منافع شان همگرا اند. اگر تلاشها در راستای بهبود روابط ناکام بمانند، یک فرصت تاریخی برای قرار دادن افغانستان و منطقه در مسیر ثبات و پیشرفت اقتصادی هدر خواهد رفت.