ظهورِ داعش – بخش نهم

پاتریک کاکبرن

ترجمه‌ی حکمت مانا

بخش نهم

سوم

انکار

در هشتم اگست، نیروهای هوایی آمریکا، بمباران داعش در عراق را آغاز کردند و در 23 سپتامبر، جنرال‌های داعش و جبهه‌ی النصره –نماینده‌ی القاعده در سوریه- را، به اهداف خود افزودند. شبه‌نظامیان، که افراد و تسلیحات خود را از ساختمان‌ها و مناطقی که به‌سادگی هدف قرار می‌گرفتند، بیرون کشیده بودند، به تاکتیک‌های چریکی که در گذشته به خوبی به کارشان آمده بود، رو آوردند.

در ایالات متحده و بریتانیا (که در 27 سپتامبر، حملات هوایی را در عراق شروع کرده بودند)، سخنانی گزاف و ادعاهایی بی‌بنیاد درمورد «تضعیف و از میان‌بردن» داعش، بر سر زبان بود، اما به‌جز بازداشتن و حمله‌ی نظامی به جهادی‌ها، هیچ نشانی از یک برنامه‌ی بلندمدت وجود نداشت. طبق معمول، از زمان دخالت نظامی آمریکا در عراق، در بین سال‌های 2003 و 2011، در رسانه‌ها توجه بیش‌از اندازه‌ای به رفتار دولت‌های غربی –به‌عنوان محرک اصلی جریان‌ها-، وجود داشت. این امر هم‌زمان بود با فهم ناکافی و نادرستی از تحولات عینی در عراق و سوریه، که عوامل واقعی بحران در این دو کشور بودند.

به‌همین‌سان، زمانی که عراق، در نهایت حیدر العبادی را جایگزین نوری المالکی کرد، شوق فراوانی در پایتخت کشورهای غربی وجود داشت. دولت جدید، در رابطه با عرب‌های سنی و کردها، همه‌شمول‌تر و فراگیرتر از دولت مالکی دانسته می‌شد. اما دولت هنوز هم، تحت تسلط حزب الدعوه و دیگر احزاب مذهبی شیعه بود که نسبت به قبل، اعضای بیشتری در کابیه داشتند. عبادی، به سنی‌ها قول داد که بمباران مناطق سنی‌نشین را متوقف کند، اما در یک هفته در ماه سپتامبر، فلوجه، شش روز تمام بمباران شد و طبق آمار شفاخانه‌های محلی، در این بمباران‌ها، 28 غیرنظامی کشته و 118 تن دیگر مجروح شدند.

درمورد میزان تغییرات سیاسی، اغراق شده بود و توجه کافی به این حقیقت نشده بود که عبادی، باوجوداین‌که جنگ‌جویان داعش تنها چند مایل از بغداد فاصله داشتند، نتوانسته بود تا ماه اکتوبر، خود را از جنجال پارلمان عراق رها کند. حیدر العبادی، تا آن زمان، نتوانسته بود افرارد موردنظر خود را در پست‌های مهم وزارت‌های دفاع و داخله بگمارد. رایدر واسیر، تحلیل‌گر مسایل عراق، درجه‌ی این شکست را، «بسیار مهم‌تر از گردهم‌آیی بین‌المللی که برای شکست‌دادن داعش در عراق، در جریان است» دانست.

یک نمونه برای اشاره به وضعیت موجود در آن زمان، نتیجه‌ی یک هفته محاصره‌ی پایگاه نظامی عراق در صقلویه بود که در فاصله‌ای کمی  خارج از فلوجه قرار دارد. در پایان این محاصره، داعش مخالفین خود را مغلوب کرد و تعداد زیادی را به اسارت گرفته یا به قتل رساند. از یک افسر عراقی که موفق به فرار شده بود، نقل می‌شود که «از حدود 1000 سرباز در صقلویه، فقط حدود 200 نفر توانستند فرار کنند». داعش اعلام کرد که «در آزادسازی منطقه از یوغ صفوی ها، پنج تانک و حدود چهل و یک زره‌دار را ضبط کرده یا از میان برده است». سربازان نجات‌یافته‌ی عراقی، شکایت می‌کردند که با وجود تنها چهل مایل فاصله از بغداد، هیچ‌نوع کمکی از لحاظ مهمات و نیرو و آب و غذا به آن‌ها نشده بود. سه و نیم ماه پس از سقوط موصل، و شش هفته بعد از آغاز عملیات هوایی آمریکا، ارتش عراق نمی‌توانست دربرابر داعش مقاومت کند یا حتا یک عملیات ابتدایی را پیش ببرد. شبیه آن‌چه در موصل و تکریت رخ داده بود، توفیق‌های ظاهرا ناپلئونی داعش، از جهاتی با ناتوانی ارتش عراق توضیح داده می‌شود.

حملات هوایی در سوریه، داعش را واداشت تا جدا از دو عملیاتی که در شمال علیه مناطق کردنشین به‌راه انداخته بود، به عملیات شبه‌چریکی نیز روی بیاورد. بعضی از شورشیان در اطراف دمشق، که به‌منظور جلب حمایت‌های مالی عربستان و کشورهای خلیج، قبلا عنوان‌های اسلامی به خود داده بودند، با فرصت‌طلبی، نام خود را به عنوان‌های سکولار تغییر دادند تا این‌بار، حمایت آمریکا را جلب کنند. جبهه‌ی النصره که با کمال تعجب، از سوی آمریکایی‌ها هدف قرار گرفته بود، حملات هوایی آمریکایی‌ها را محکوم کرده و در پی اقدام مشترک با دیگر جهادی‌ها، علیه «صلیبی‌ها» برآمدند. مانند عراق، تحریک سنی‌ها علیه داعش، از آن‌رو که اکنون به آمریکا کم‌کم به‌عنوان متحد عملی بشار اسد نگریسته می‌شد -هرچند همه‌ی نشانه‌ها خلاف آن را نشان می‌داد-، کار ساده‌ای نبود.

در ماه جون، مردم بغداد از این وحشت داشتند که داعش به پایتخت حمله کند، اما حمله‌ای صورت نگرفت. زمانی که سقوط هواپیمای مالزیایی توسط شورش‌گران طرفدار روسیه بر فراز اوکراین و بمباران غزه توسط اسراییل، که 200 فلسطینی در آن کشته شدند، توجه جهان را به خود جلب کرده بود، داعش مواضع خود را در غرب عراق و در ولایت انبار که یک ولایت عموما سنی‌نشین است، محکم کرد. در سوریه، داعش، دیگر گروه‌های شورشی را شکست داد و با خود هم‌راه نمود؛ هم‌چنین چهار پایگاه نظامی سوریه را تصرف کرد. به این ترتیب، تلفات شدیدی بر نیروهای اسد وارد کرد و مهمات فراوانی به دست آورد. این بدترین شکستی بود که دولت دمشق، از زمان آغاز قیام‌ها متحمل شده بود.

خلافت جدید، هر روز گسترش می‌یافت. اکنون، منطقه‌ای بزرگ‌تر از بریتانیای کبیر، با حدود شش میلیون جمعیت، بیشتر از جمعیت دانمارک، فینلاند و ایرلند، زیر سلطه‌اش بود. داعش در سوریه، در مدت چند هفته جنگ، موضع خود را به عنوان قدرت مسلط بر سایر گروه‌های اپوزیسیون، تثبیت کرد. به‌این‌ترتیب، گروه جبهه‌ی النصره که رسما وابسته به القاعده بود را، در مناطق نفت‌خیز «دیره‌ی ایزور» تعقیب کرده و فرماندهان محلی آن را که درحال فرار بودند، به قتل رساند.  در شمال سوریه، پنج هزار جنگ‌جوی داعش، با استفاده از تانک‌ها و خمپاره‌هایی که از ارتش عراق در موصل به دست آورده بودند، نیم میلیون کُرد را در منطقه‌ی کوبانی در مرز ترکیه، محاصره کردند. در مرکز سوریه، نزدیک پالمیرا، جنگ‌جویان داعش، نیروهای سوریه را در میدان نفتی الشائر که یکی از بزرگ‌ترین میدان‌های نفتی آن کشور است، در حمله‌ای غافل‌گیرانه شکست دادند. در این حمله، 300 سرباز و افراد غیرنظامی کشته شدند. حملات پی‌هم دولت، درنهایت، این میدان نفتی را از داعش پس گرفت اما داعش هنوز هم، بیشتر تولیدات نفتی سوریه را در کنترل داشت. قرار شده بود که نیروهای هوایی آمریکا، توجه خود را به متلاشی‌کردن تأسیسات نفتی داعش متمرکز کنند اما جنبشی که شهادت برای رضای خدا را هدف خود قرار دهد، صرفا به‌خاطر کمبود پول از کار نمی‌ایستد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *