منبع: نیویورک تایمز
برگردان: حمید مهدوی
درآمد: نیویورک تایمز در یک گزارش تازه، وضعیت معارف افغانستان را به بررسی گرفته است. دستآوردهایی که درده سال گذشته به دست آمده و کاستیهایی که معارف با آن روبهرو است و چالشهایی که شاگردان از آن رنج میبرند، ماهیت اصلی این گزارش است. این این گزارش به دلیل متفاوت بودن از سایر نوشتههایی که تاکنون در مورد معارف نوشته شده و ارائهی آمار و ارقام و تحلیلهای واقعی، یک گزارش خواندنی است. البته این نکته را باید تذکر بدهیم که عنوان این نوشته توسط اداره روزنامه انتخاب شده است.
سالنگ، افغانستان: حتا یک اونس چربی هم در بدن سیمین عبدالوحید وجود ندارد، این هیچ جای تعجب نیست. بعد از ختم کار قبل از ظهرش، او ده مایل کوههای شمال افغانستان را قدم میزند تا به اولین جاده میرسد؛ جایی که او سوار ملی بس میشود و چند مایل راه دیگر را با بس طی میکند تا به انستیتوت تربیهی معلم در سالنگ میرسد. او برای برگشت به خانه نیز، باید همین مسیر را بپیماید و درست زمانی به خانه میرسد که تاریک شده است و از خستگی به بستر خواب میرود.
عبدالوحید که سی و سه سال دارد، از تصمیم خود برای این که شرایط یک معلم رسمی را پیدا کند، سخن میگوید: «ارزشش را دارد؛ چون آیندهی من به این بستگی دارد». او که یک دیپلومه است، بهترین معلم از لحاظ درجهی تحصیلی برای هشت صد شاگرد محسوب میشود.
اکنون تقاضا برای تحصیل بهتر در افغانستان به بالاترین میزان خود در تاریخ این کشور رسیده است و فرصت خوبی برای تحصیل دختران نیز مهیا شده است. مقامهای غربی که به دنبال به رخ کشیدن میراث مثبت شان بعد از ده سال حضور در افغانستان اند، توسعه در آموزش و پرورش را بهترین نمونه میدانند. اما عدهی زیادی به شمول مقامهای محلی افغانستان، مؤسسات کمکرسانی، استادان و دانشآموزان نگرانند و از وعدههایی سخن میگویند که تحقق نیافته اند و مشکلات بزرگی که هنوز حلنشده باقی ماندهاند.
در یک مصاحبه، آنها به یک رقم درشت ترک تحصیل، بسته شدن تعداد زیاد مکتبها در مناطق ناامن اشاره کردند و این که ازدحام در مکتبها بیش از حد است، که در نتیجه این مکتبها در دو یا حتا سه وقت درسی فعالیت میکنند و در این صورت دانشآموزان فقط سه ساعت وقت برای گوش دادن به درس دارند.
تعداد زیادی از کودکان به مکتب نمیروند. در تخمینی که از سوی یونیسیف در سال 2012 انجام شده است، نشان میدهد که 50 درصد از کودکانی که باید به مکتب بروند، زمینهی ادامهی تحصیل برای شان میسر نیست.
با وجودی که پیشرفت سریع و مثبت در مکتبهای دولتی دیده میشود؛ اما این مکتبها با مشکلاتی نیز مواجه است، از قبیل نبود ظرفیت برای آموزش معلمان مسلکی، نداشتن کتاب به اندازهی کافی و کمبود مکتبهای امن.
مطابق به آماری که از سوی ادارهی یونیسیف به نشر رسیده است، صرف 24 درصد معلمان افغانستان نظر به قانون این کشور، مسلکی اند؛ یعنی آنها بعد از ختم دورهی لیسه، یک کورس دوسالهی تربیهی معلم را نیز سپری کردهاند. در اکثر نواحی دور افتاده، بعضی از استادانی که درجهی تحصیل آنها صنف ده مکتب اند، صنفهای یازدهم و دوازدهم را نیز تدریس میکنند.
از جملهی 13000 مکتب در این کشور، 45 درصد آنها ساختمان ندارند، که شاگردان این مکتبها در زیر خیمه، کرباسهای نازک، یا حتا زیر سایهی درخت درس میخوانند. در این وضعیت، آنها در هوای سرد زمستان یا هوای گرم تابستان، از رفتن به مکتب باز میمانند.
در اثر کمکهای گستردهی بینالمللی، مکتبهای دولتی در سالهای اخیر به شکل فوقالعاده توسعه یافتهاند. نظر به گفتههای یک مقام دولتی افغانستان، (USAID) به تنهایی 934 میلیون دالر را در زمینهی برنامههای آموزشی در دوازده سال اخیر هزینه کرده است.
نظر به گفتههای فاروق وردک، وزیر معارف، تعداد دانشآموزان مکتبها در افغانستان امسال 10.5 میلیون است و 40 درصد آن را دختران تشکیل میدهند، که این یک رقم درشت را نظر به دوران طالبان در سال 2001 که 900 هزار شاگرد به مکتب میرفتند و در آن جمله هیچدختری شامل نبود، نشان میدهد. مقامهای افغانی و غربی پیوسته از این آمار به عنوان یک دستآورد بزرگ در ده سال اخیر یاد کرده اند؛ اما این ادعا از طرف خیلیها قابل قبول نیست.
جونیفر رووال از مؤسسهی «CARE International» که در زمینهی آموزش و پرورش در افغانستان فعالیت دارد میگوید که تعداد ثبت نام کنندهها با تعداد کسانی که تحصیل شان را ادامه میدهند، یکی نیست. وی اضافه میکند، وقتی او خواسته (با استفاده از لیست شماره تلفنهای مدیران مکتبها که توسط وزارت معارف ترتیب داده شده بود) با مدیران مکتبها در سطح کشور تماس بگیرد، 50 تا 75 درصد شماره تلفنهای مدیران مکتبها اشتباه بوده یا کسی که به تماس جواب گفته، سالها است که دیگر مدیر مکتب نبوده است.
با این وضعیت، برای وزارت معارف دشوار است که تعداد واقعی شاگردان مکتبها در سطح کشور را بداند و گذشته از این، تعداد زیاد شاگردان مکتبها بعد از ثبت نام قادر به ادامهی تحصیل نیستند و مطابق به آماری که از سوی (USAID) به نشر رسیده است، صرف 10 درصد شاگردان مکتبها زمینهی فراغت را دارند.
آمار مربوط به دختران مکتبها نیز به مراتب پایینتر از آن است که وزارت معارف اعلان کرده است. دانشآموزان دختر همین که به صنفهای شش تا نه میرسند و بالغ میشوند، خانوادهی آنها به دلایل کمبود معلم زن، تهدید طالبان و مقاومت بزرگان محل، نگران فرستادن دختران شان به مکتب میشوند.
نظر به معلوماتی که از سوی وزارت معارف به نشر رسیده است، در ولایت شرقی خوست که در همسایگی پاکستان قراردارد، سال گذشته 252 هزار شاگرد ثبت نام کرده بودند. اما نظر به گفتههای قمر خان کامران، کارمند ریاست معارف ولایت خوست، ارقام به شدت بزرگنمایی شدهاند: «فکر میکنم که ما بهسختی بتوانیم 20 تا 25 هزار شاگرد را سال آینده در ولایت خوست ثبت نام کنیم، گرچند تقاضا برای تحصیل بهشدت درحال افزایش است». آقای کامران میگوید: «کمبود معلم به اندازهای حاد است که در اکثر ولسوالیها، معلمانی جذب میشوند که صرف تا صنف شش یا هفت تحصیل کرده اند، اگرچند این کار قانونی نیست».
یک مقام سازمان ملل متحده که نخواست نامی از او برده شود، گفت که «به کیفیت آموزش و پرورش در افغانستان به قدر کافی توجه نشده است، درحالی که ثبت نام دانشآموزان، خصوصا دانشآموزان دختر، بسیار دلگرمکننده و زیاد بوده است».
اس. کین یاماشیتا، رییس «USAID» در افغانستان گفته است که «اگرچند آمارهای نشر شده زیاد قابل اطمینان نیستند؛ اما چیزی که واضح است، این است که تعداد کودکانی که به مکتب میروند، افزایش یافته است. تعداد دانشآموزان دختر نیز افزایش یافته است و این خود تغییر بزرگ است». وی اضافه کرده است که «آموزش و پرورش در افغانستان به موفقیتهای زیادی نایل شده است».
یک نمونهی این موفقیتها، لیسهی دخترانهی سردار کابلی است. این مکتب به مصرف 27 میلیون دالر توسط ایالات متحدهی آمریکا ساخته شده است، گرچه این مکتب گرانترین مکتبی نیست که از طرف ایالات متحده اعمار شده است. مکتب غازی در کابل 57 میلیون دالر هزینه برداشت. سال گذشته 290 دانشآموز از لیسهی سردار کابلی فارغ شدند که این رقم سه برابر تعداد دانشآموزانی است که امسال در صنف اول ثبت نام کردهاند و 50 درصد این دانش آموزان امتحان کانکور را نیز سپری کردند.
نسرین سلطانی، مدیر این مکتب میگوید که «این مکتب نمونهای از تمام مکتبها در افغانستان است، دو سال قبل شاگردان این مکتب در زیر 38 تا خیمه در سه وقت درس میخواندند». حالا تعداد شاگردان این مکتب به 6600 نفر رسیده است که هرکدام میز مخصوص خود را دارد و دیگر دو شاگرد یک کتاب را مشترکاً نمیخوانند.
وقتی که زرمینه ستانکزی در صنف دوازدهم از دانشآموزان میپرسد که چه کسانی میخواهند به دانشگاه بروند؟ همه دستهای خو درا بالا میبرند؛ اما وقتی میپرسد که چه کسانی را خانوادههای شان اجازه خواهند داد تا به دانشگاه بروند؟ نصف دانش آموزان دستهای خود را پایین میآورند. دانشآموزی از آخر صنف بر میخیزد و تقاضا میکند به او اجازهی سخن گفتن داده شود. وی گفت: «خانوادههای ما هنوز کهنه اندیش اند».
آقای وردک، وزیر معارف از این که با وجود مشکلات زیاد، کارهای زیادی انجام شده، بهویژه در مناطق دورافتادهای مانند ولایت غور، ابراز خشنودی میکند. وی در جریان مصاحبهاش گفته است که «در تاریخ پنجهزار سالهای افغانستان دارد، برای اولین بار در ولایتی مانند غور، 800 مکتب وجود دارد، که در این جمله 173 لیسه نیز شامل است».
اما وقتی که موضوع کیفیت مطرح میشود، او حالت تدافعی را اختیار میکند و میگوید: «من سالانه صرف هفتاد دالر برای هرشاگرد در اختیار دارم تا به مصرف برسانم. در ایالات متحده 20 هزار دالر برای هرشاگرد به مصرف میرسد و در پاکستان این مبلغ 130 دالر است».
خارج از ولایت کابل، تفاوت در کیفیت بسیار شدیدتر است. در لیسهی دخترانهی میرعلی (چاریکار) در ولایت پروان، دختران و پسران از یک ساختمان استفاده میکنند. در سه وقت درس میخوانند و فقط پسران میدان فوتبال دارند. هردو دختر از یک میز استفاده میکنند و گاهی یک کتاب توسط سه تا چهار دختر به صورت مشترک استفاده میشود.
حتا در پایتخت، بسیاری از مکتبهای دولتی به همسنگی مکتب سردار کابلی نمیرسند. در لیسهی سید اسماعیل بلخی که 8 هزار شاگرد در سه وقت درس میخوانند، ساختمانهایی دارد که یکی از این ساختمانها سقف و پنجره ندارد. اعمار یکی از این ساختمانها از پروژههای مربوط به بانک جهانی بود که قراردادی آن پول را گرفته و فرار نموده است. ساختمان دیگر آن پروژهای بود که از کمکهای کشور جاپان تمویل میشد و هیچوقت به تکمیل نشد. روی یکی از ساختمانهای این مکتب توسط کرباس پوشانیده شده است.
برات علی صادقی، مدیر این مکتب میگوید: «وقتی باران میبارد ما مکتب را تعطیل میکنیم».
امکانات ضروری (تشنابها) تکمیل نشدهاند، بوی فاضلاب محوطهی کوچک مکتب را آلوده میکند، برق نوبتی است و برای این همه شاگرد، فقط شش کامپیوتر وجود دارد. در یکروز از جملهی 8 هزار شاگرد، فقط 5400 شاگرد حاضر میشوند. برای هرسه شاگرد، یک میز وجود دارد. چهل شاگرد در یک صنف درس میخوانند و برای یک صنف مکمل، فقط ده تا کتاب درسی وجود دارد. آقای صادقی میگوید که «این نمونهی پیشرفت بعد از ده سال در کابل است».