خبرنگار ناراضی

جواد نظامی
نمی‌دانم از کجا شروع کنم. ماندلا مرد. چشم‌هایم، اما اشک ندارند که بگیریند. ظالمان زمین حتا اشک را از ما ربوده‌اند. خوب ماندلا رفیق! تو که برای انسانیت و آزادی تپیدی، عمرت را برای روشن‌گری ما گذاشتی، ازت متشکرم. از حال و روز من اگر خبر نبودی، حالا می‌توانی با خبر شوی. ماندلای عزیز! سال‌ها برای خدا گفتم، برایش نامه‌ها نوشتم، یکی را به آب دادم که به خدا برساند، یکی را به آتش، دیگری را به باد دادم و یکی را دفن کردم. یکی را از سر کوه به سوی خدا پرتاب کردم و دیگری را از درون کوچه… اما انگار هیچ‌کدام به خدا نرسیدند. فکر می‌کنم بروکراسی جزو طبیعت شده، چون حتا یک‌بار‌ نامه‌ام به خدا نرسیده، وگرنه خدا مثل مقامات پوفیوز کشورم نیست که وقت برای خواندن نامه‌های بدبخت ‌بیچاره‌هایی مثل من نداشته باشد.
ماندلا، کاکای خوبم! چند کلمه را با تو شریک می‌کنم. می‌دانم واسطه‌ی خوبی هستی‌؛ با خدا رفیقی! خدا رویت را زمین نمی‌اندازد. این کلمات را به خدا برسان!
ماندلای مهربان! هر آن‌چه را با تو می‌گویم، تاشکی به گوش خداوند بازگو کن! مبادا شیاطین خبر شوند و آن را دوباره به گوش مقامات و مفسدان کشورم برسانند. به خدا بگو که افغانستان نیز جزو خلقت توست، مبادا فراموشش کنی! بگو که سال‌هاست به نام تو تجارت می‌شود، خون ریخته می‌شود، مادران بیوه می‌شوند و بچه‌ها یتیم! بگو که ما هیچ‌جنجال‌ اتمی با جهان نداریم، اما کاملاً طرد شده‌ایم. بگو که اقتصاد‌مان فلج، اما مقامات‌مان در بهشتی از تنعم به سر می‌برند. بگو این‌جا هر‌که رییس شد، بیش‌تر از تو کش‌و‌فش پیدا می‌کند. ماندلا جان! کش‌و‌فش را برای خداوند تعریف کن! بگو کش‌و‌فش افغانستان، قطار کردن ده‌ها موتر با ده‌ها سگرتی و چرسی مسلح در خیابان‌ها‌ست. خیابان‌هایی که از شرم حضور آن‌ها خاک می‌شوند و در چشم خلق خدا خانه می‌کنند. بگو که کش‌و‌فش در افغانستان به شکل دیکته کردن در حذف اعتبار و هویت قبیله‌ای نوع انسان در تذکره‌ی برقی است. به خدا بگو که مقام‌های افغانی پیش از آن‌ که از فرهنگ بچه‌بازی بشرمند، از درج هویت مردم در تذکره‌ی برقی می‌شرمند. بگو که کش‌و‌فش آن‌ها مدیون خیرات مخلوقات کافر توست. بگو که مخلوقات افغانی تو بیش‌تر برای جهالت می‌رزمند تا کمال و پویایی! ماندلای رو‌سفید! به خدا بگو که حکام افغانستان در درک انسانیت و پذیرش نوع انسان مشکل دارند. اگر زمینه را مناسب دیدی، از خدا خواهش کن که در این زمینه به ما کمک کند. بگو این‌جا خوش‌بختی را با حذف دیگران جست‌وجو می‌کنند. به خدا اخطار بده و بگو که اگر ما حذف شدیم، تو هم خدایی‌ات را از دست خواهی داد. ماندلای بزرگ! وسعت رنج و فقر بندگان افغانی خدا را برای خدا ترسیم کن و پهنای حضور شیوخ و تیکه‌داران دین را نیز! بگو حالا برای اکثریت مردم، بدترین اصوات، صوت خران نه، بل صدای وعده‌هایی است که مقام‌ها به شهروندان و تیکه‌داران دین، به دین‌داران می‌دهند. ماندلای مرحوم! از انتخابات حرف نزن! می‌شرمم وقتی خدا از لیست کاندیدان افغانستان باخبر شود. آدم قحطی آمده، ببخشی رفیق! فقط بگو که این‌جا‌ آن‌هایی که هزاران نفر را نیست کرده‌اند، حالا با دستار و کت‌‌وشلوار جدید و تمیز و با شعار عدالت، آزادی، ترقی و ثبات‌ می‌خواهند رییس جمهور شوند. بگو که شرط می‌زنم که هیچ‌کدام مرد کشت یک کرت شلغم هم نباشند. ماندلای مبارز! به خدا بگو که این‌جا از مبارزه خبری نیست، بگو که کسی به تفکر احترام قایل نیستند و از آزادی منفورند. بگو که یک عده پوفیوز مثل من طرف‌دار آزادی‌اند. بگو این‌جا وابستگی و تملق به حدی‌ است که کرزی، افغانستان را خانه‌ی دوم نواز شریف می‌داند. نمی‌دانم نواز شریف با چند زن عروسی کرده، اما بگو که کرزی دو زن دارد. اما جوانان واجد شرایط به علت تابوهای خشن ازدواج، هم‌چنان مجردند. بگو فلسفه‌ی دو خانه بودن را برای ما روشن کند. خلاصه… ماندلای سترگ! از عظمت مشکلات ما به درگاه خدا بنال و از کوتاهی مردم شکایت کن! بگو این‌جا همه، دولت و مردم، هردو دست به دست هم داده‌اند تا از بروز مشکلات و مصایب اجتماعی، پذیرایی کنند، بی‌آن‌ که برای حل مشکل‌ در پی چاره باشند.
در اخیر بگو که در غزنی، یک عده مردم به خاطر غیرت مردانه‌ی‌شان‌ به هیچ‌زنی حق کاندید شدن در شورای ولایتی را نداده (حالا یک قوم در نظر بگیر!)
ماندلا جان، با خداوند خوش و خرم باشی! اگر فرصت مهیا شد، روی خداوند را از طرف من ببوس و بگو که دوستت دارم بی‌نهایت…!

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *