بخش سوم
دلیل توجهتان به مصالحه و اینکه بخواهید دست از مبارزهی مسلحانه بردارید، چه بود؟
در سال 2005 و 2006 ما به این نتیجه رسیدیم که روابط معادلهی قضیهی افغانستان بین کشورهای متهاجم و ملت افغانستان یک معادلهی بازنده-بازنده است و آخرش بینتیجه است ولی با تباهی بسیار بزرگ. پنج شعار بزرگی را که جانب مقابل داده بود و آقای تونی بلر و بوش و دیگر مسئولین کشورهای متهاجم در هر صحبتشان تکرار میکردند عبارت بودند از مبارزه بر ضد تروریسم، مبارزه بر ضد مواد مخدر، بهسازی حکومت یا Good Governance، دموکراسی و بازسازی افغانستان. در 2005 و 2006 برای ما تثبیت شد که در هر پنج شعار و ادعا جانب مقابل نهتنها شکست خورده است بلکه در افغانستان بعد از تهاجم نیروهای خارجی تروریسم به معنای واقعی کلمه تولید شد، اگر نگوییم تورید شد. قبل از آن شما هیچ نوع عملیاتی که بتواند تعریف واقعی تروریسم را تداعی بکند، در طول تاریخ افغانستان سراغ ندارید. یگانه عملیات تروریستی که در طول تاریخ امت اسلامی میشود سراغ کرد، همان مسألهی اساسیون است در زمان حسن صباح. دیگر در تاریخ اسلام و جهان اسلام این نوع عملیات را سراغ نداریم و در افغانستان بعد از تهاجم نیروهای خارجی این مقوله تولید و تورید شد. دوم در رابطه به good governance ؛ که افغانستان فاسدترین نظامی که در طول تاریخ خود داشته تجربه کرده است و این ادامه دارد.
بنأ افغانستان امروز وابستهترین کشور دنیا است و از نگاه حکومتداری خوب فاسدترین. از نگاه دموکراسی مسخشدهترین نوع دموکراسی. کشت و تولید مواد مخدر 800 درصد بلند رفته. یعنی اینها نتایج معکوس دارد. بنأ این معادله بسیار واضحاً بربادی ملت افغانستان و افغانستان از نگاه سیاسی، اقتصادی و نظامی بوده است.
ولی ما فکر میکردیم که این معادله میتواند برنده-برنده باشد و معادلهی بازنده-بازنده به معادلهی برنده-برنده تبدیل شود. براساس تعریف مشخصی از منافع ملی مردم افغانستان و منافع مطبوع کشورهای متهاجم، یعنی چیزهایی که آنها در افغانستان، از افغانستان انتظار دارند هم برآورده شوند و این منافع مطبوع اینها و منافع مشروع ملی مردم افغانستان در داخل افغانستان در تزاحم و تقابل باهم نیستند بلکه میتوانند باهم قابل جمع باشند و در طول همدیگر قرار داشته باشند. بنأ این برداشت سبب شد که ما طرحی را برای اعادهی صلح در سال 2006 بکنیم. در اوایل 2007 ما در اروپا کمیسیونی را بهنام «کمیسیون صلح و آزادی» ترتیب دادیم که تا امروز وجود دارد. این کمیسیون مامور شد که این فعالیت را به همین استوا به پیش ببرد. در این رابطه افراد سرشناس و وطندوست را از امریکا و اروپا دعوت میکردیم. یکی از این افراد آقای داکتر نورالله صافی بود که چند سال پیش فوت کردند. ایشان قرابت نزدیک با آقای کرزی داشتند و مشاور مسایل صحی برای اتحادیهی اروپا در افغانستان بودند و بهخصوص با آقای داکتر نجیب مجددی که پدرش در آن وقت مسئول کمیسیون تحکیم صلح بود. ما آنها را به کمیسیون صلح و آزادی دعوت کردیم و خواستیم که با ما همکاری کنند و آنها ما را دعوت کردند که شما بیایید تمام تقاضایی را که شما میکنید، با آقای کرزی مطرح میکنیم و آنها آمادگی دارند تا در این رابطه صحبت شود. من همین پنج مطلب را برایشان ذکر کردم و گفتم که ما این مسایل را میخواهیم. آنها بعد از یک هفته اطلاع دادند که مطمئناً مسایل شما را آقای کرزی پذیرفته و میپذیرد و شما هیأتی به کابل بفرستید. بنابراین، در سال 2010 در ماه مارچ، هیأتی ابتدا سه نفری، تحت ریاست من و شرکت قریب الرحمان سعید و داوود عابدی ابتدا برای چند روز به کابل آمد و پس از ملاقاتهای ابتدایی با آقای کرزی دو نفر دیگر، انجنیر هلال و داکتر غیرت بهیر در هیأت اضافه شدند. در آنجا چند بار با آقای کرزی ملاقات و صحبت داشتیم و با تمام رهبران سیاسی افغانستان تقریباً بدون استثنا و منالجمله با شخصیتی از افغانستان بهنام محمد اشرف غنی که در آن زمان هیچ وظیفهیی نداشت، گفتوگو کردم. در همان زمان ما فهمیدیم که دولت حداقل گوش شنوایی برای مسألهی صلح ندارد. اما صحبتی که با آقای اشرف غنی داشتیم، تشخیص خود من این بود که او میتواند برای امروز و فردای افغانستان، بهخصوص در مسألهی صلح، روزی مفید واقع شود. شرایط قسمی پیش آمد که ایشان رییسجمهور شدند و بنأ مذاکرات ما تقریباً چند ماه قبل از این که ایشان منحیث رییسجمهور انتخاب شوند و در حقیقت در زمانی که خود را نامزد کردند، در این راستا شروع شد و تقریباً قبل از آنکه ایشان به دور دوم برسند ما به یک توافقنامهی کلی رسیده بودیم. از طریق آقای استانکزی که در آن زمان رییس دارالانشای شورای عالی صلح بودند، و پیش از آنکه آقای غنی در ارگ برود ما توافقنامه را نهایی کرده بودیم. اما در این میان مسألهی حکومت وحدت ملی بهمیان آمد و کشمکشهایی که شما میدانید. بنأ دور دیگری از مذاکرات دوباره شروع شد و بالاخره در ماه مارچ امسال این مطلب به جدیت کامل رسید و مبنای کار ما هم همان سندی بود که قبلاً روی آن توافق شده بود. اما بنابر تفاهم دو جانب و برای بهدست آوردن یک اجماع، ما تفاهم کردیم که منبعد این مسایل از طریق شورای عالی صلح پیش برود.
شورای عالی صلح هیأتی را تعیین کرد که نمایندگی از تمامی جناحهای سیاسی مطرح و مهم افغانستان میکرد. یعنی نمایندههایی از داکتر صاحب عبدالله، از آقای دوستم، از حزب وحدت اسلامی و همهی اینها هیأتی بودند که با ما مذاکره میکردند. ما دو نفر بودیم، من و انجنیر عتیقالله صافی و همین دو نفر این مذاکرات را به اتمام رساندند، با مشکلات بسیار زیاد.
من از وحید مژده شنیدم که گفت، ایمیلهایی بین شخص آقای حکمتیار و اشرف غنی یا بین دو نهاد؛ دفتر آقای غنی و دفتر آقای حکمتیار، تبادله شده و همینطور دیدارهایی در زمان پیکارهای انتخاباتی صورت گرفته و براساس آن آقای حکمتیار و حزب اسلامی دستور دادند که از اشرف غنی حمایت شود. بهخصوص در مناطق شرقی و جنوبشرق افغانستان.
قرار معلومات، بیشترین رای اعضای حزب اسلامی افغانستان به جناب آقای اشرف غنی رفته است و این تشخیص از طریق آمارهای رسمی صورت گرفته است که از کمیسیون انتخابات برداشته شده. آقای مژده با وجودی که من شخصاً با ایشان آشنایی دارم و سابقهی عضویت در حزب اسلامی دارد، ولی بنا بر ارتباطاتی که در سالهای اخیر پیدا کرده، داخلی و خارجی، یک مقدار زیاد صحبتهایشان استوار بر بهتان و تهمت است. از جمله ایشان بهتان ناروایی را بستند مبنی بر اینکه دختران برادر مجاهد حکمتیار آمدند و به سفارت امریکا رفتند، اینها مطلقاً کذب است و ساختهشدهی ذهن آقای وحید مژده و به همین ترتیب کارهای دیگر.
نخیر، برادر مجاهد حکمتیار از روزی که جهاد دومی را شروع کرده هیچوقت از ایمیل و از این قبیل مسایل بهدلیل امنیتی استفاده نمیکنند. بلی، ولی من پیشتر برای شما عرض کردم که ارتباطات ما برای بار دوم که بار اولش در سال 2010 بود، دقیقاً در 7 و 8 نوامبر 2013 آغاز شد. در آن زمان ایشان علاقهمند بودند که حزب اسلامی افغانستان در مبارزات انتخاباتی نوعی ائتلافی را بهوجود بیاورد. به همین ترتیب جناب داکتر عبدالله هم تماس گرفته بودند. ما در نوامبر 2013 با هیأتی که تحت ریاست من و آقای غیرت بهیر بود، با تمامی کاندیدان ریاستجمهوری دیدار کردیم. سوالاتی در پیش ما بود که با همه یکسان مطرح کردیم، در رأس آن چگونگی خروج نیروهای خارجی از افغانستان و اعادهی استقلال افغانستان بود. متأسفانه به این سوالها هیچ کاندیدی نتوانست یا نمیتوانست یا نمیخواست جواب صریح بدهد. بنأ ما صرف بهخاطر این که موقف خود را روشن بکنیم، من شخصاً منحیث مشاور کمپاین آقای هلال که یگانه کاندید حقیقتاً مستقل بود نه نامزد حزب اسلامی، یگانه کسی که حاضر شد از مسألهی خروج نیروهای خارجی صریح حرف بزند، همکاریام را شروع کردم. با ایقان کامل به این که آقای هلال هیچگونه شانسی در مبارزات انتخاباتی ندارند-بهخاطر تقلبات بسیار وسیع و این که حزب اسلامی شاید بیشتر از 70 درصد اعضای آن کارت رایدهی نگرفته بودند- اما بهخاطر استفاده از موقع و تثبیت اینکه انتخابات یگانه راه مشروع است، من به کابل آمدم و در کمپاین آقای هلال شرکت کردم.
دلیل دفاع شما چه بود؟ آیا اشرف غنی از خروج نیروهای خارجی حمایت میکردند؟
آقای اشرف غنی با ما صحبتهایی که داشتند در مقایسه با همهی نامزدهای دیگر برنامهی روشنتری داشت. بالاخره در دور دوم که بین دو نامزد انتخابات برگزار شد، ما ترجیح میدادیم که ایشان نامزد خوبتر است.
در سال 2010، وقتی که من همرایشان صحبت میکردم که کاندید هیچ چیز نبودند، ایشان را شخصی فهمیده، معقول و با منطق یافتم در بین همهی سیاسیون افغانستان و این را من با جدیت میگویم. دیشب من با ایشان نشست داشتم؛ بهرغم شایعاتی که دربارهی ایشان وجود دارد واقعاً ایشان خیلی انسان معقول و صاحب منطق قوی است. حالا سیاست یک چیز دیگر است. وقتی من به اروپا برگشتم و به رهبری حزب اسلامی گزارش نوشتم، در افغانستان کسی که ما توانستیم همرایشان واقعاً بهصورت منطقی و معقول صحبت بکنیم کسی بهنام اشرف غنی است. بالاخره موضعگیریها و وعدههایی که آنها در دروان کمپاین دادند. یگانه نامزدی بودند که واقعاً یک برنامهی اقتصادی و سیاسی مدون را پیشکش میکردند.
ولی شرط اصلیشان امضای پیمان امنیتی و ابقای نیروهای خارجی در افغانستان بود.
متأسفانه در این رابطه تمام نامزدان به استثنای آقای هلال، که حتا آقای هلال هم در اوایل کمپاینش تا زمانیکه من در کابل نیامده بودم، موضع یکسان با دیگر نامزدان داشت، نظر روشنی نداشتند. حقیقتاً شما برنامهها یا چیزهایی که شبیه برنامههای نامزدان بود، اگر نامشان را بر میداشتید حتا درک نمیکردید که کدام برنامه از کی است. همه یکسان، همه بیمحتوا، همه شعاری. اما بالاخره آهستهآهسته آقای اشرف غنی یک چیزی شبیه برنامهی سیاسی-اقتصادی را برای مردم ارایه کرد. اما هیچ کدام از نامزدان حاضر نبودند که بگویند قرارداد امنیتی را با امریکاییها امضا نمیکنند.
شما در مورد توافقنامهی صلح مشخصا گفتید که قبل از به دور دوم رفتن انتخابات در حقیقت به مسودهیی دست یافته بودیم. بعد از این دور، زمانی که گفتوگو با شورای عالی صلح پیش رفت، تغییر کلانی در متن توافقنامه آمده است یا نه؟
بلی، کلیات متحوای آن توافقنامه حفظ شده اما در بعضی مسایل صراحتش کمتر است در بعضی مسایل، نکات تازهیی در آن اضافه شده است. اما روح آن توافقنامه در مجموع حفظ شده است و طبیعی است وقتی شما با یک جناح مذاکره میکنید، سهلتر و سادهتر است ولی وقتی با پنج شش یا پانزده جناح همزمان مذاکره میکنید ناممکن است که شما عین متن را حفظ بکنید. ولی بالاخره هیأت حزب اسلامی میفهمید که به کجا میخواهد برود. ما روح موضوع را حفظ کردیم ولی در شکلیات کمتر تاکید کردیم. بالاخره نتیجهی مذاکرات این شد که در ظاهر حداقل، ما اجماع عمومی را در جامعهی افغانستان در تمام اقشار سیاسی کشور بهوجود آوردیم یعنی دیگر احدی مخالفت علنی و صریح با توافقنامهی صلح تا به امروز نکردند.
در خود متن توافقنامه چند نکته وجود دارد. از جمله بحث اعطای مصونیت قضایی، قطع روابط حزب اسلامی با گروههای تروریسی و مسلح غیرمسئول، تامین امنیت رهبران حزب اسلامی و جذب کادرهای حزب اسلامی در بخشهای نظامی و ملکی در دولت و همچنان حداقل فراهم کردن زمینهی کار سیاسی برای حزب اسلامی در پرتو قانون اساسی افغانستان. به نظر شما اگر احیاناً مصونیت قضایی، گفتوگوهایی که چند روز پیش انجام شد، از طرف سازمان ملل یا دولت افغانستان اعطا نشود و لیست سیاهی که وجود دارد نام اعضای حزب اسلامی از آن بیرون نشود، امکان این وجود دارد که این توافقنامهی صلح برهم بخورد یا اجرا نشود؟
برای آسیبشناسی توافقنامه طبیعتاً ما فکر کردهایم. سه منبع میتواند در کل این توافقنامه را به چالش بکشد. یکی احزاب سیاسی افغانستان، دوم دولت افغانستان با عدم پابندی و سوم کشورهای خارجی. در حقیقت اگر این کار انجام میشود، در تبانی باهمدیگر است. حداقل دوتا از این سه عامل در تبانی باهمدیگر باشند. تا زمانیکه این امید و تقاضای ملی وجود داشته باشد، احدی از این سه عامل، مجال مخالفت با صلح نخواهد داشت ولی میتوانند در شرایطی در این کار پیشرفت بکنند. تصمیم قطعی در روند صلح است حتا اگر بندهایی از این توافقنامه مجال عملی شدن را پیدا نکند.
حتا اگر احیاناً مسألهی اعطای مصونیت قضایی و یا خروج نام رهبران حزب اسلامی و خود حزب از فهرست سیاه عملی نشود شما کماکان به تعهدتان در برابر توافقنامه ادامه میدهید؟
سیاستمداران افغانستان خود، به خویش مصونیت قضایی دادهاند. آقای مجددی حتا پافشاری داشت که به امریکاییها به هرصورت باید مصونیت قضایی داده شود. اما پسرشان با سوءاستفاده از کبر سن آقای مجددی دربارهی حزب اسلامی تقاضای برعکس دارد. یعنی به امریکاییها باید مصونیت قضایی داده شود به هر جرم و جنایتی که میکنند ولی رهبری حزب اسلامی با در نظر داشت گذشتهی پرافتخارشان باید مصونیت قضایی نداشته باشد.
من برای شما یک پرنسیبی را میگویم که قابلقبول عام ما و شما باشد. ترجیح این است که احدی در افغانستان و غیرافغانستان مصونیت قضایی نداشته باشد، نه داخلی و نه خارجی و هیچ کسی از این قاعده مستثنا نباشد. شروعش از آقای مجددی و خانم سیماسمر و برادر حکمیتار و امریکایی که میگویید. یا مصئونیت به همه یا برای هیچکس.
متن توافقنامه را که ما خواندیم، تاکید بیشتر بر مشروعیت شده بود که الزاماً بیشتر همان معنای دینیاش را میرساند. قانون اساسی افغانستان یک سلسله قوانین دیگر از جمله قانون اخیری که در پارلمان تصویب شد، قانون منع خشونت علیه زنان، را دارد. وجود کمیسیون مستقل حقوق بشر که مبتنی بر کنوانسیون حقوق بشر فعالیت میکند. با کلیت آن موافقید؟ آزادی بیان، برابری؟
قانون اساسی افغانستان ضعفها و مشکلاتی دارد ولی یک قرارداد عرفی-اجتماعی است که در مقایسه با کشورهای همسایه و منطقه شاید یکی از مترقیترین قوانین اساسی باشد علیرغم ضعفهایی که دارد. ما این قانون اساسی را پذیرفتهایم و معتقد به این هستیم که کشور ما شدیداً ضرورت به داشتن جامعهی مدنی دارد و در راس آن یک کمیسیون مستقل حقوق بشر که متأسفانه این کمیسیون همه چیز را دارد به استثنای استقلال.
شما میدانید که جامعهی مدنی تعریفش چیست. جامعهی مدنی عبارت از گروههای اجتماعی هستند که بدون کمک مادی و بهصورت داوطلبانه فعالیت میکنند. اما آیا شما در افغانستان جامعهی مدنی، سازمانهای مدنی را سراغ دارید که معاشخور نباشند؟ بنا به تعریف هیچ سازمانی مدنی شمرده نمیشود تا زمانیکه بهصورت داوطلبانه و غیر منفعت مادی فعالیت نکند.
اما مسألهی زنان. ما معتقد هستیم که در افغانستان حقوق زنها پامال است حتا از دید اسلامی و اگر نگوییم بهخصوص از دید اسلامی. ما در یک جامعهی مردسالار سنتی زندگی میکنیم که حقوق زن هم از نگاه برداشت سنتی از دین و هم بهلحاظ سنتی و مردسالار بودن جامعه و زندگی روستایی درهنشینی که از نگاه جامعهشناسی مشکلات بیشتری را برای زنان خلق میکند، طبقهی اناث افغانستان محرومترین و مظلومترین بخش ملت افغانستان است. زنان مظلوم مضاعف هستند، هم از مظلومیت عام رنج میبرند هم از مظلومیت خاص.