توکلت علیالله
شکست به معنای زمین خوردنی نیست که دیگر هرگز نتوانی بلند شوی، یا اگر بلند هم شدی، بلند شدنت مثل تلاشهای شورای عالی صلح بینتیجه باشد (به قول زلمی رسول، در ملاقات با سرتاج عزیز)، بلکه شکست به معنای این است که به هدف گرفتن شهادتنامه در شاخهی وزارت معارف واقع در افشار سیلو تشریف ببری و آنجا از کارمندی بشنوی که شهادتنامههای بعد از فلان سال (1389) را در خود مکتبهای ولایتها توزیع میکنند. شما میتوانید از ولایت خویش بگیرید. درست در همین لحظه که میخواهی غرفه را ترک کنی، یکنفر با کارمندی صاحب صلاحیت از همان تشکیلات تشریف میآورد و میگوید که «بچیم (کارمند مربوطه)، بگیر بری ازی آدم یک فورمه بتی که شهادتنامهاش را بگیرد» (ما فهمیدیم که آن نفر فارغ 1390 بود). بنابراین ناچارم از شما بزرگواران برای جبران شکست بخواهم که اگر شخصی با صلاحیتی را در شاخهی وزارت معارف واقع در افشار سیلو میشناسید، ما را هدایت کنید که شهادتنامهی خویش را بگیریم. وقتی نام ما در عرصهی فساد به درخشندگی آفتاب باشد، کجای این کار عیب است که ما دخیل در این کار باشیم؟
بگذار واضح تر بگویم، اتحادیهی توسعهی صادرات اعلام کرده که صادرات میوه امسال نسبت به پارسال دوبرابر افزایش یافته است. دلیلش هم میزان بارندگی بیشتر و بیخیالی آفتهای زراعتی در کشور است که دامنگیر خربوزه نشده است. این خبر درست مثل داستان احمد شاه بابا است، اینجا در افغانستان در تمام کتابهای مدونه از احمد شاه بابا به نام یک قهرمان یاد شده، خصوصا که چندین و چندبار به هند رفته است؛ اما آیا مردمان هند به قهرمانی احمد شاه بابا باور دارند یا آنها به شخص این مکرمه، نگاه مخلوط با کینه و نفرت دارند؟ خبر افزایش صادرات میوهی افغانستان دل هر فقیر و غنی افغانستان را در سرحد یک پوقانه (بادکنک) خوشحال میکند؛ اما آیا این خبر برای مردمان غیر از ما، خوشحالی بار میآورد؟
اگر به نظر شما جواب مثبت است، باید به سرتاج عزیز بگویید که چرا با طالبان تماس دارید و آنها را کنترول نمیکنید، مگر طالبان به اندازهی ملخها قدرت ندارند که مزارع خربوزه یا باغهای مثمر مردمان غیور ما را مورد حمله قرار داده و شلوار از تن حاصلاتش برباید، تا از شرم زمانه میوه را از پاکستان وارد کند؟ شما حتماً میدانید که بازار مصرف داشتن، خصوصا در کشورهایی مثل افغانستان، نعمتی است که در اختیار مطلقالحساب پاکستان و ایران قرار دارد. مقامات ما هم که فوق بینظیر هوشیار اند و بارها با زبان ملی و بینالمللی گفته که جای تعلیم و تربیهی طالب (تروریست) در خاک پاکستان قرار دارد و مبارزه باید در دهکدهها و قصبههای آن طرف مرز صورت بگیرد؛ اما این سخنان مقامات ما را پاکستانیها در سرحد یک توت هم مهم نپنداشتند تا این که سرتاج عزیز عرض کردند که دولت جدید پاکستان خواهان همکاری صادقانه با افغانها، مخصوصاً در زمینهی صلح میباشد. این یعنی این که گذشته را صلوات و آینده را احتیاط!
یکی از بزرگترین اکتشافات بشر نیز همین مسئله است که «صلح خوب است». زمانی که ملخها نظر به فیصلهی شورای نیمه عالی صلح دنیای حشرات و زراعت، به مزارع چشم طمع ندارند، صادرات میوهی ما به دو برابر افزایش مییابد و زمانی که حمله میکنند و صلح را نادیده میگیرند، خربوزههای زخمی را حتا خر ملا هم نمیخورد.
با توجه به اصل صلح، کشورهای منطقه باید از پاکستان یاد بگیرند و در امور داخلی افغانستان مداخله نکرده و هرگز تلاش نکنند که از گروه مشخصی در افغانستان حمایت کنند، به این میگوید برادری! این را یکی از برادران گردنکُلفت و صاحب مقام پاکستان گفته است. اشکال ندارد اگر یک تماس ناچیز با طالبان دارند، مهم این است که آنها به همکاری معتقد است و همکاری آنها از رفتن طالبان به قطر با اسناد پاکستانی ثابت است، که هیچ جای شک و شبهه باقی نمیماند.
مرگ بر آن دو برادری که سر تقسیم خربوزه جور نیاید و با هم دعوا کند و دعوای شان منجر به حذف شدن کرسی اختصاصی اهل هنود افغانستان شود یا در سایهی دموکراسی فتوا بدهد که زنان حق ندارد باعث ابطال روزهی مردان شوند. زنانی که شما را به دنیا آورده و زحمت و درد بزرگ شدن شما را کشیدهاند، باید اینگونه قدردانی شوند؟ چرا فتوا نمیدهید که روزه برای مردانی که دنبال تن و عشوهی زنان اند، حرام است! و اگر روزه گرفتند باید نمایندهی شان از پارلمان کشیده شود، نه این که فرصت دلگرمی اقلیتهای مذهبی را بگیریم!
هادی دریابی