بازگشت حزب اسلامی حکمتیار به عرصهی سیاسی و سخنان رهبر آن، به بحثهای زیادی در کشور دامن زده است. یکی از مباحثی که مورد تأکید آقای حکمتیار قرار گرفته، ایجاد حکومت اسلامی و ساختار نظام متمرکز سیاسی است. هرچند مشخص نیست نظام صد در صد اسلامی مورد نظر اقای حکمتیار چیست، اماطرح گذشته آقای حکمتیار از نظام سیاسی تا حدودی این مسأله را مشخص میکند.
حکمتیار در طول دوران فعالیت سیاسی خود بر ایجاد نظام سیاسی اسلامی تأکید کرده است. البته قرائت او از اسلام، اسلام تسنن رادیکال است که با بسیاری از ارزشهای مدرن مخالفت دارد. علاوه براین، آقای حکمتیار خاستگاه قومی دارد و ناسیونالیزم قومی و پشتونیزم همواره خود را در سیاستهای او نشان داده است. برای همین حزب اسلامی تحت رهبری آقای حکمتیار یکی از تندروترین احزاب جهادی بوده و او را به یکی از آشتیناپذیرترین رهبران جهادی در افغانستان تبدیل کرده بود. او از آغاز حکومت مجاهدین تا کنون تمام تلاش خود را برای غلبه و سلطهی اسلام رادیکال تسنن بر محور ناسیونالیزم قومی به کار گرفته است.
اما اکنون پس از آشتی او با حکومت وحدت ملی بحث اصلی این است که حکمتیار تا چه حد بر این داعیهی خود پا فشاری خواهد کرد و تا چه حد امکان بر قراری یک نظام به گفته آقای حکمتیار «صد درصد اسلامی» وجود دارد؟ توجه به چند نکته شاید ما را در پاسخ به این سوالات کمک کند.
عقبنشینی از پیششرطهای صلح
مصالحه با تمامی گروه های مخالف دولت از جمله حزب اسلامی به رهبری آقای حکمتیار از مدتها پیش مطرح بود. اما در زمان ریاست جمهوری حامد کرزی تلاش آنچنانی برای رسیدن به توافق با حزب اسلامی صورت نمیگرفت. حزب اسلامی حکمتیار هم پیششرطهای بسیار جدیی را برای گفتوگوهای صلح با دولت افغانستان وضع کرده بود. خروج کامل نیروهای خارجی، ایجاد تعدیل در قانون اساسی و در نهایت برقراری نظام «اسلامی» از مهمترین پیششرطهای حزب اسلامی برای انجام گفتوگوهای صلح با دولت افغانستان بود. با تشکیل حکومت وحدت ملی و آغاز تلاشها برای صلح، حکمتیار انعطاف و نرمش بیشتری برای رسیدن به توافق از خود نشان داد. مذاکرهکنندگان حزب اسلامی باری اعلام کردند که خروج نیروهای خارجی دیگر پیششرط مذاکرات صلح نیست، بلکه خروج نیروهای خارجی «هدف» این حزب می باشد که باید برای رسیدن به این هدف صلح کرد. حالا با رسیدن به توافق، ظاهراً حزب اسلامی قانون اساسی افغانستان را نیز پذیرفته و به رغم انتقادات از نظام موجود سیاسی، عملاً تصمیم گرفته است در چارچوب همین نظام فعالیت کند.
به نظر میرسد سخنان اخیر حکمتیار بیشتر مصرف گروهی دارد و او تلاش میکند با ایجاد این خط ونشانها کماکان بخشی از نیروهای سنتی و تندرو حزب خود را حفظ کند. پایگاه اصلی حکمتیار قشر سنتی پشتونها است که عمدتاً با تغییرات دموکراتیک در کشور همنوایی چندانی ندارند. از طرف دیگر، تغییر دیدگاه آنی حکمتیار و دست کشیدن از سالها جنگ و خشونت دستکم برای بسیاری از جنگجویان این حزب، شاید پرسشهای جدیی را بهوجود آورده باشد که حکمتیار برای حفظ آنان باید به آن پاسخ دهد. از این رو، او با تأکید بر ایجاد نظام «صد در صد اسلامی» و کشیدن خط و نشانهای جدید در صدد آن است تا نشان دهد که هنوز هم از داعیههای خود دست نکشیده و توافق او با دولت از این جهت قابل توجیه است.
نیروهای فراوان چالشگر
جامعه افغانستان یک جامعه به شدت متکثر و چند گروهی است. گروههای مختلف با دیدگاههای متفاوت در این کشور حضور دارند و هر کدام نفوذ قابل توجهی در میان مردم دارند. از این رو، هرگونه تغییر بنیادین در جامعه و نظام سیاسی نیازمند غلبه با قدرت نظامی و یا رسیدن به اجماع میان نخبگان و گروههای سیاسی میباشد. نظام سیاسی و قانون اساسی موجود علیرغم کاستیها و مشکلات، برای اکثریت نخبگان سیاسی قابل قبول است و به رغم مطالبات برای ایجاد اصلاحات در اجزای این نظام، اجماع کلی برای حفظ آن و دست آوردهای آن در حوزههای دیگر وجود دارد.
طبیعی است در چنین شرایطی، ایجاد تغییرات رادیکال در نظام کار دشواری است. اگر منظور حکمتیار از ایجاد نظام «صد در صد اسلامی» و دولت مرکزی قدرتمند، همان قرائت خاص او از اسلام و غلبه پشتونیزم بر جامعه باشد، این امر در شرایط موجود ممکن نیست. بخش عمده گروههای حاضر در دولت و جامعه، با چنین تغییراتی مخالفاند و هرکدام به مثابه نیروهای چالشگر در این زمینه عمل خواهند کرد. برای رسیدن به چنین هدفی نه امکان غلبه نظامی بر گروههای سیاسی و مدنی متعدد و جود دارد و نه هم اجماعی برای آن حاصل خواهد شد. اگر چنین تلاش یک جانبهیی صورت گیرد، جامعه یکبار دیگر جنگهای فرساینده و بینتیجهیی را تجربه خواهد کرد.
عامل خارجی
هر تحول سیاسی در افغانستان عمیقاً تحت تأثیر عوامل خارجی است. در شرایط حاضر عوامل خارجی نقش مهمی را در جنگ و صلح افغانستان و حفظ نظام سیاسی موجود دارد. هرچند کشورهای مختلف مواضع مختلفی را در قبال افغانستان روی دست دارند، اما امریکا و کشورهای عضو ناتو نقش مسلطی را در تحولات جاری افغانستان ایفا میکنند.
امریکا و کشورهای عضو ناتو عمدتاً از استقرار نظامهای باز و دموکراتیک که بتوانند زمینه را برای مشارکت همگانی فراهم کنند، حمایت میکنند. در افغانستان نیز هدف امریکا و متحداناش، برقراری نظم دموکراتیک میباشد و با وجود مشکلات از نظام موجود و دستآوردهای چند سال اخیر در افغانستان حمایت میکنند. با وجود نوسانات زیاد در مواضع امریکا، تا زمانی که آن کشور و متحداناش در افغانستان حضور دارند، بعید به نظر میرسد از نیروهای تندرو جهادی مانند حکمتیار آشکارا حمایت کند. از این رو، حکمتیار دستکم در شرایط موجود نمیتواند آن داعیههای اولی خود را حفظ کند و ناگزیر است خود را با این چالشها وفق دهد.
انتخابات آینده و آرایش جدید سیاسی
با اینکه ایجاد نظام سیاسی مورد نظر حکمتیار، در شرایط حاضر یک آرزوی برباد رفته به نظر میرسد، اما او فرصت خوبی را برای احیای جایگاه خود در نظام سیاسی موجود فراهم کرده است. به نظر میرسد توافق او با حکومت وحدت ملی نیز با آگاهی به این فرصت بینظیر حاصل شده و انتخابات پیشرو، بستری برای عملی کردن آن خواهد بود.
حکمتیار که سالها در خفا زندگی میکرد و بخشی از مهمترین نیروهای وفا دار به او از آن انشعاب کرده بود، با قدرت وارد کابل شد و از اکنون یکی از بازیگران اصلی در انتخابات پیشرو میباشد. حکمتیار در گام نخست در صدد آن است تا تمامی نیروهای پراکنده خود را جمع کند و روابط خود را با جریانهای جداشده حزب اسلامی برقرار کند. در گام بعد، او تلاشهای خود را برای نفوذ در میان قشر سنتی جامعه پشتون معطوف خواهد کرد تا روابط خود را با آنان نیز برقرار سازد.
به نظر میرسد، او در انتخابات بعدی بازوی اصلی رییس جمهور غنی خواهد بود. امکان ائتلاف میان حکمتیار و غنی به دلیل مناسبات درون قومی بسیار بالا است. رییس جمهور غنی که در حال حاضر پایگاه خود را در میان اقوام دیگر افغانستان از دست داده است، شانس چندانی برای پیروزی در انتخابات بعدی ندارد. در میان پشتونها نیز غنی با چالشهای جدی مواجه است. یکی از کسانی که موقف غنی را در جامعه پشتون لطمه میزند، حامد کرزی رییس جمهوری پیشین است. کرزی بارها از غنی انتقاد کرده و بدون شک در انتخابات آتی نیز بخشی از یک ائتلاف جدید برای احراز کرسی ریاست جمهوری خواهد بود. حکمتیار تنها کسی است که غنی میتواند روی آن حساب باز کند. او نفوذ قوی در میان قشرهای سنتی جامعه پشتون دارد و بدون شک به دلیل مناسبات قومی با رییس جمهور غنی، دلیل قوی برای حمایت از او و حضور در ائتلاف او در انتخابات آتی ریاست جمهوری دارد. به نظر میرسد این انگیزه نقش مهمی در رسیدن به توافق صلح نیز ایفا کرده است.