میثم مهریار
حزب اسلامی از زمان ایجاد (1975) تاکنون (2014) یکی از جبهات همیشه در جنگ بوده است. حکمتیار در سال 1975 با جدا شدن از حزب جمعیت اسلامی برهانالدین ربانی، حزب اسلامی را ایجاد کرد. پس از کودتای هفت ثور این حزب یکی از محورهای اصلی جنگ ضدکمونیستی در افغانستان بود. این حزب پس از شکست روسها و روی کار آمدن حکومت مجاهدین نیز یکی از جبهات جنگ علیه حکومت مجاهدین بود. اما قطع حمایت پاکستان از حزب اسلامی و روی کار آمدن پروژهی طالبان با حمایت قاطع پاکستان، حزب اسلامی را ناگزیر کرد که برای سالم ماندن از گروهی به نام «طالبان»، دوباره با ربانی کنار بیاید و پس از تصرف کابل توسط طالبان در کنار ربانی به شمال فراری شود. با گسترش حوزهی نفوذ طالبان به سمت شمال، حکمتیار به ایران رفت و پس از حملات یازدهم سپتامبر و مخالفت حکمتیار با حملات آمریکا و نظام جدید، حکمتیار از ایران اخراج شد.
خروج حکمتیار از ایران، او را به یکی از جریانهای مخالف ادارهی موقت تبدیل کرد. حکمتیار پس از حملات یازدهم سپتامبر تاکنون یکی از جریانهای مسلح مخالف دولت بوده است. اینگونه حکمتیار و دستآورد او (حزب اسلامی) از شروع تاکنون، یکی از لانهها و جریانهای جنگ در افغانستان بوده است. اما تأثیرات و نقش این حزب از شروع تاکنون در جنگها متفاوت بوده است. این حزب یکی از پایگاههای اصلی جریانهای ضدکمونیستی در دورهی موسوم به «جهاد» بود. همچنان حزب اسلامی در دوران جنگهای داخلی یکی از احزاب تأثیرگذار بر مناسبات جنگ و صلح در میان جریانهای جهادی و قومی بود. از اینرو، حزب اسلامی را یکی از محورهای عمدهی جنگهای داخلی و ویرانیهای کابل قلمداد میکنند. اما این حزب در دههی اخیر (پس از حملات یازدهم سپتامبر) به هیچوجه محور اصلی جنگ علیه نظام نبوده است. جنگ طالبان با حمایت منظم پاکستان، حزب اسلامی را در معادلات و محاسبات حکومت در چند سال اخیر به عنوان محور دوم تبدیل کرده است. طالبان در جبههی جنگ و در میز صلح، اولویت اول جامعهی جهانی و حکومت افغانستان بوده است. حزب اسلامی در تقسیمات جزئیتر، از اولویت دوم نیز خارج است. شبکهی حقانی و شبکههای تروریستی فعال در پاکستان به مراتب از حزب اسلامی حکمتیار بیشتر در جنگهای سال اخیر تأثیرگذار بوده است. از اینرو، حزب اسلامی در سالهای اخیر یکی از جریانهای فعال، اما حاشیهای و ضعیف در محاسبات کلان سیاسی بوده است.
اما ضعف حزب اسلامی در ربودن میدان جنگ ضدنظام از سوی طالبان به معنای ناتوانی این حزب در بازیهای کلان سیاسی و سیاستگذاریهای کلان در افغانستان نیست. تجزیهی حزب اسلامی به چند شاخهی مجزا از هم، از حزب اسلامی یک کلیت تأثیرگذار در سیاستگذاریها و برنامههای کلان ملی ساخته است که این حزب را عملاً به عنوان یکی از ستونهای قدرت درافغانستان نگه داشته است. همین اکنون حزب اسلامی در چهار شاهراه موازی و مخالف تقسیم شده است که در کلیت خود حزب اسلامی یک شاهراه بزرگ دوطرفهی قدرت در افغانستان است.
حکمتیار و جنگجویان وابسته به او در دهها حمله و جنگ سازماندهی شده علیه نیروهای حکومتی، خارجی و افراد ملکی دست داشته و اکنون نیز مخفیانه در شماری از مناطق افغانستان جنگجویان وابسته به او، تفنگ به دوش علیه نظام میجنگند.
حزب اسلامی شاخهی ارغندیوال (وزیر برحال اقتصاد) یکی از احزاب فعال و قانونی کشور است که چندین دفتر فعال در سراسر کشور دارد و معاون این حزب (انجنیر محمدخان)، معاون اول دکتر عبدالله عبدالله در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده است. این حزب یکی از احزاب بانفوذ در ساختار ادارات دولتی و غیردولتی در افغانستان است.
قطبالدین هلال که بعضی منابع نزدیک به حکمتیار او را داماد حکمتیار میگویند، یکی از یازده نامزد انتخابات ریاست جمهوری است که قرار است در سال آینده برای اخذ کرسی ریاست جمهوری با سایر نامزدان رقابت کند. قطبالدین هلال هرچند که رسماً نه نمایندهی حزب اسلامی حکمتیار و نه مورد حمایت حزب اسلامی ارغندیوال است، اما از او به عنوان یکی از افراد نزدیک به حکمتیار نام برده میشود.
جریان سومی حزب اسلامی، شامل افرادی است که در سابق از اعضای برجستهی حزب اسلامی بودهاند، اما اکنون به صورت رسمی عضویت این حزب را ندارند. این افراد با وجود اینکه سازمان مشخصی را رهبری نمیکنند، اما بخش بزرگی از بدنهی بروکراسی قدرت را در افغانستان رهبری میکنند. فاروق وردک (وزیرمعارف)، کریم خرم (رییس دفتر رییس جمهور)، قاضی امین وقاد (عضو برجستهی شورای عالی صلح)، آصف ننگ (معاون وزارت معارف)، حلیم فدایی (والی پیشین میدانوردک)، وحیدالله سباوون (مشاور ارشد رییس جمهور) و… از جمله افرادیاند که سابقهی حزب اسلامی را دارند، اما اکنون عضویت رسمی این حزب را ندارند. این افراد با وجود اینکه از لحاظ رسمی و سازمانی عضویت حزب اسلامی را ندارند، اما در عمل اکثریت آنان هنوز هم به آرمانهای حزب اسلامی وفادار ماندهاند و به عنوان نیروهای وفادار به حزب اسلامی برای این حزب در سطوح مختلف قدرت لابیگری میکنند.
از این لحاظ، با وجود اینکه حزب اسلامی عملاً سازمان یکدست سابق نیست، اما وفاداریهای حزبی میان تمامی جریانهای این حزب و افرادی که عملاً در قدرت و خلع از مقام و منصب حزبیاند، برجا ماندهاند. حزب اسلامی با وجود تجزیهی بزرگ در روش کاری، هنوز هم خار یک بیابان است. اگر حکمتیار و جنگجویان وابسته به او درگیر جنگ مسلحانه با حکومت و نیروهای خارجی است، شاخهها و افراد وابستهی این حزب، در بدنهی قدرت و حتا در سطح بینالمللی برای تقویت نفوذ و قدرت این حزب لابیگری و تلاش مینمایند. پس برای تحلیل رفتار مقامها و رهبران این حزب و همچنان نقش آنان در قدرت و تصمیمگیریها، بایستی حزب اسلامی را در یک چتر بزرگتر از دایرهی گلبدین حکمتیار بررسی کنیم.
حالا با وجود اینکه غیرت بهیر، سخنگوی حزب اسلامی شاخهی حکمتیار دیروز اعلام کرد که به افراد وابسته به این حزب دستور داده شده تا در انتخابات حضور فعال داشته باشند، اما این تصمیم تازهای نیست. حضور قطبالدین هلال در جمع نامزدان، صفآرایی تیم ارغندیوال در کنار عبدالله و حضور شماری از افراد وابستهی دیگر این حزب در سایر تیمهای انتخاباتی، از نشانههای اشتراک این حزب در انتخابات سال آینده بود. حالا احتمال این نیز وجود دارد که در چند روز آینده، این حزب اعلامیهی دیگری منتشر کند و در آن صریح اعلام کند که انتخابات را به رسمیت نمیشناسد. اما حقیقت این است که اگر چنین اتفاقی افتاد، هنوز هم حزب اسلامی در انتخابات حضور فعال خواهد داشت و عملاً در رقابتها سهیم خواهد بود.
اما چرا حکمتیار یکبارگی اعلام کرد که در انتخابات بایستی حضور فعال داشت؟ حزب اسلامی از شروع تا کنون، به استثنای یک دورهی کوتاه نخستوزیری حکمتیار، همواره یک طرف جنگ در افغانستان بوده است. لجاجت حکمتیار بر سر ارزشهایی که او آن را اسلامی میداند، منجر به انشعاب و دلدقیهای فراوان در درون این حزب شده است. این بریدنها و جداییها برای حزب اسلامی هزینههای هنگفتی داشته است. حالا اولین نقطهی فشار از درون حزب است. نکتهی دوم، قدرت به مراتب فزون طالبان نسبت به حزب اسلامی در میدان جنگ است. حالا حزب اسلامی گزینهی اول سرمایهگذاری کشورهای همسایه و اسلامی و نهادهای استخباراتی دنیا نیست. حزب اسلامی جذابیت دوران جهاد و جنگهای داخلی را از دست داده است. طالبان جریان نظامی حزب اسلامی را عملاً از محاسبات کلان سیاسی حذف کرده است. از اینرو، ده سال جنگ در انزوا، رهبران این حزب را وادار کرده است که بایستی در مشی خود تفاوتی به وجود بیاورد که این حزب را دوباره احیا کند.
فشار جنگ از سوی دولت و نیروهای بینالمللی و اعمال نفوذ افراد وابسته به این حزب بر سر نیروهای فکری وابسته به این حزب، نیز در این تغییر جهت مؤثر واقع شده است. حالا حزب اسلامی ضمن اینکه همچنان بر جنگش ادامه خواهد داد، همزمان در صدد یافتن یک راهحل سیاسی برای ترک انزواست. حزب اسلامی میداند که امضای پیمان امنیتی میان کابل و واشنگتن برای یکدههی دیگر این حزب را در انزوا و تحت فشار خواهد گذاشت، پس رهبران این حزب در صددند که این انزوا را بشکنند و با یک توافق سیاسی وارد میدان سیاسی شوند.
اگر چنانکه شاخهی حکمتیار این حزب اعلام کرده، این حزب در صدد رقابت از راهها و مجراهای دموکراتیک برای کسب قدرت باشد، در آن صورت قطعی است که ریخت و پاشهای در صفوف انتخاباتی نامزدانی که با حزب اسلامی توافق کرده است، نیز خواهیم بود. این حزب با انعطافپذیری حکمتیار در حد پذیرش انتخابات، انعطاف وحدت دوباره را نیز دارد. اما شاخههای جدا شدهی این حزب، مسلماً تا قطع جنگ مسلحانه از سوی حکمتیار رسماً با حکمتیار همسو نخواهد شد.
با توجه به ساختار این حزب، هنوز بعید است که بتوان تشخیص داد مسیر نهایی این حزب کجاست؟ اما حضور افراد وابسته به این حزب و نفود این افراد بر تصمیمگیریهای کلان (بهویژه در مورد رهایی زندانیان زندان بگرام) و صفآرایی جریانهای این حزب در تیمهای انتخاباتی متفاوت، نشانههای قوی دال بر تغییر رویکرد حزب اسلامیاند.
گلبدین حکمتیار
گلبدین حکمتیار در ۱۹ عقرب سال ۱۳۲۶ خورشیدی مطابق با ۱۹۴۷ میلادی در ولایت شمالی قندوز در ولسوالی امام صاحب به دنیا آمد. او از دوستان نزدیک کریم کرینکار و یوسف سرخه بود که هر دو در جریان جهاد کشته شدند.
تحصیلات
گلبدین حکمتیار برای دورهی کوتاهی دانشکدهی مهندسی دانشگاه کابل را تعقیب نمود، ولی بعد از تکمیل تحصیل به اثر فعالیتهای سیاسی از آنجا اخراج گردید. در سال ۱۳۴۹ نهضت جوانان مسلمان را تأسیس نمود. در سال ۱۳۵۱-۱۳۵۲ زندانی گردید. پس از کودتای محمد داوود خان به پاکستان رفت. در آنجا با کمک حکومت پاکستان حملات چریکی را علیه حکومت کمونیستی وقت آغاز نمود.
پیشنه
وی چون حفیظالله امین همیشه منبع اختلاف و انشعاب بوده است. در سال ۱۹۷۵ از حزب جمیعت برهانالدین ربانی جدا شد و حزب اسلامی خودش را بنا نهاد، که یک حزب چند ملیتی و افغانستانشمول بود. پس از کودتای ثور، بزرگترین مرکز تمرکز نیروهای ضدشوروی گردید و با دریافت بیشتر از ۸۰ درصد کمکهای آمریکا و سایر کشورها، نیرومندترین و سازمان دهندهترین ارگان بود.
روابط
وابستگی وی به سازمانهای جاسوسی، از جمله آیاسآی (سازمان جاسوسی پاکستان) و سازمان جاسوسی آمریکا، CIA وی را نیرومند ساخت. وی در کشتار و ترور چپیها و ناسیونالیستها و مخالفانش در پاکستان، افغانستان و سایر کشورهای جهان دست داشت. حکمتیار گروهش را حزب اسلامی نامید، این حزب ۷۰ درصد کمک جهانی که به خاطر جهاد علیه ارتش سرخ در افغانستان را جذب میکرد که اکثرش را در جنگهای داخلی با رقیبانش به مصرف رسانید. حکمتیار همچنان عامل ترور خبرنگاران و روشنفکران و کسانی هست که جرئت انتقاد علیه او را میکردند. در حزب وی اعرابی که بعداً در شبکهی القاعده جا گرفتند نیز شامل بودند و تا هنوز این حرف صحت دارد.
شورش
حکمتیار در سال ۱۳۶۷ به یک عملیات تقریباً خودکش در شهر جلالآباد علیه رژیم دکتر نجیبالله دست زد که به شکست انجامید. او احمد شاه مسعود را شدیدا مقصر این شکست میداند. در سال ۱۳۶۹ در کودتایی در همکاری با گروه خلقیهای تحت رهبری تنی و گلابزوی دست داشت، ولی ناکام گردید. در مدت جنگهای داخلی وی از طرف عربستان سعودی، پاکستان و ایالات متحده کمک میشد. مبلغ این کمکهای به ۳،۳ میلیارد دالر میرسید. ولی بعد از خروج ارتش سرخ از افغانستان، کمکهای خارجی قطع شدند. بعد از خروج نیروهای شوروی سابق با کمک شهنواز تنی، وزیر دفاع وقت کودتای ناکام را علیه رژیم دکتر نجیبالله به راه اندخت.
فتنه
در هنگام سقوط رژیم دکتر نجیبالله کوشید تا در کابل قدرت را به دست گیرد، ولی باز هم موفق نشد. وی در چهارآسیاب سنگر گرفت و بر ضد نیروهای احمد شاه مسعود و برهانالدین ربانی تا آمدن طالبان جنگید و شهر کابل را همهروزه راکتباران میکرد. بعد از پیروزی مجاهدین و برقراری حکومت آنها در افغانستان، حکمتیار و گروهش یگانه افرادی بودند که با این حکومت مخالفت ورزیدند. به علت راکت بستن کابل در جنگهای تنظیمی دههی نود میلادی در کابل، گلبدین و حزبش به مثابه عناصر سیاه، بین مردم افغانستان منفورند.
علیه مجاهدین
حکمتیار سبب مخالفتش با حکومت مجاهدین را موجودیت نیروهای کمونیستی جنرال عبدالرشید دوستم وانمود میساخت، ولی بعدا به تاریخ ۱۱ جدی مطابق به روز تأسیس حزب دموکراتیک خلق، یکجا با جنرال عبدالرشید دوستم و حزب وحدت شورای همآهنگی را به وجود آورد و یکبار دیگر دست به یک کودتا علیه حکومت مجاهدین زد؛ اینبار هم کودتای گلبدین به شکست انجامید، ولی تعداد زیاد از مردم بیگناه به شهادت رسیدند، و قسمتهای بیشتر شهر به ویرانه مبدل گردیده و یکی از مهمترین فرد در شروع و دوام جنگهای داخلی به شمار میآید.
معامله
در سال ۱۳۷۴ مجبور شد از چهارآسیاب فرار کند و ضمن معامله با ربانی به کابل رفت. بعد از سالها ناکامی و از دست دادن اعتبار حکومت پاکستان که دیگر با طالبان بود، در سال ۱۳۷۵ به عنوان نخستوزیر دولت اسلامی وارد کابل شد، ولی بهزودی طالبان وارد کابل شدند و حکمتیار مجبور به فرار شد. در میزان ۱۳۷۵ پس از اشغال کابل توسط طالبان با برهانالدین ربانی به سمت شمال رفت و از آنجا راهی ایران شد. پس از سقوط طالبان به دست نیروهای آمریکا در عقرب ۱۳۸۱ و تشکیل حکومت موقت در ۱ قوس ۱۳۸۱، از حکومت موقت و عملیات نظامی آمریکا انتقاد مینمود، از اینرو از ایران اخراج گردید. در این مدت چندین بار از طالبان خواهش کرد تا بگذارند با آنها همکار باشد. حکمتیار هماکنون در پاکستان پنهان شده است. احتمال میرود وی به مناطق کوهستانی و قبایلی پارهچنار یا پترال گریخته باشد. «ویکی پدیا»