میرحسین مهدوی

مصر و مرسی

میرحسین مهدوی

مصر نسبت عمیق و دیرینه‌ای با سکوت دارد. نه تنها خدایانِ سکوت در این سرزمین سکونت دارند، بلکه سکوت بخشی از سکونت مصر‌‌ و بخشی از هویت مصر شده است.  اهرام ثلاثه را ببینید. این اهرام نماد سکوت اند. اصلا این سه مجسمه‌ی نستوه برای‌‌ به صدا در آوردن زنگ تنهایی و به نمایش گذاشتن سکوت، آن‌گونه عمیق و بلند ایستاده اند. می‌گویند که این مجسمه‌ها چیزی جز سکوت نمی‌دانند. گریه و زاری با خنده و شادمانی برای این مجسمه‌های زیبا یکی است. پاسخ قاطع اهرام ثلاثه به همه‌ی پرسش‌ها یکی است؛ سکوت.

به همین دلیل است که مصر نسبت شاعرانه‌ای با سکوت دارد. این سرزمین اصلا دوست دارد که هر از چندی دست به‌یک سکوت عمیق بزند. مثل کسی که در برابر مجسمه‌ی ساکت بودا ایستاده باشد، مصر به میدان تحریر می‌رود. اول درجه‌ی حرارت برادرانش را تعیین می‌کند و بعد سرش را روی زانوانش می‌گذارد و به‌یک سکوت عمیق و تاریخی فرو می‌رود. تصمیم قاطعانه‌ی مصر برای تمرین سکوت با هیچ عذر و التماسی هم عوض شدنی نیست.  تعبیر «مصرّانه» دقیقا از واژه‌ی مصر گرفته شده است؛ از مصری که دست به سکوت سرسام‌آور می‌زند. به همین دلیل، همه‌ی تلاش‌ها برای به سخن واداشتن اهرام ثلاثه بی‌هوده اند. تقلای مصرّانه برای منصرف کردن مصر، راهی به جایی نخواهد برد. مصر تصمیم گرفته است که سکوت کند و سکوت می‌کند.

عده‌ای در تلاش‌ اند که مصر را با «س» بنویسند، چون سکوت را فقط می‌توان با «س» نوشت. سکوت را اگر کسی با «ص» بنویسد، نه تنها دهخدا از دهکده‌ی قدیمی‌اش‌، در رکاب فردوسی‌، سعدی و حافظ به شورش برخواهد خاست، بلکه عمق سکوت اهرام ثلاثه ‌سد برابر خواهد شد. منظورم البته که صد برابر نیست؛ چون سد با هیچ‌چیزی برابر نبوده است. از پدرِ اعداد‌، مرحومِ مغفورِ جنت مکان فیثاغورث (‌یا فیساغورس) هم که بپرسید، چندان دلِ خوشی از عدد صد ندارد.  فیثاغورث در یکی از شعرهایش از عدد صد به خدا شکایت کرده است، حتا بیانیه‌ای خطاب به خدا، خطاب به خود خدا نوشته و در آن به سیاست‌های عدد صد به شدت شکایت کرده است. منظورم از «سد» قطعا چیزی جز سد نیست. سد مکانی است که در یک طرف آن آب را متوقف می‌کنند و در طرف دیگر آن میدان تحریر را. سد جایی است که در یک طرف آن سکوت می‌کنند و در طرف دیگر آن میدان تحریر با صدای بلند روزه می‌گیرند. حالا خود تان قضاوت کنید، اگر سکوت اهرام ثلاثه برابر همین مکانی شود که ‌یک طرف آن آب را شهید کرده‌اند و طرف دیگر آن میدان تحریر را، دیگر چه امیدی به بیداری اهرام ثلاثه می‌توان داشت؟ اصلا این خدایان سکوت، چیزی جز سکوت را به رسمیت نمی‌شناسند.

می‌گویند که صدای مرسی هم در نزدیکی‌های اهرام ثلاثه قدم می‌زند. می‌گویند که صدای مرسی اصلا شبیه خودِ مرسی نیست. مرسی برادرانش را گفته است که مصر را با «س» بنویسند و اهرام ثلاثه را با پای پیاده به میدان تحریر بیاورند تا سکوت سنگی میدان تحریر بشکند.

اما فرض کنید که این خبر به گوش فیثاغورت برسد، به نظر نمی‌رسد که هیچ عدد صدی بتواند جان سالم به در ببرد. گمان کنم که همه‌ی عدد‌های صد، در هرجای جهان که هستند، به کمیساریای عالی پناهندگان خواهند رفت و در خواست پناهندگی در مصر خواهند داد. اگر همه‌ی عدد‌های صد بخواهند در کناره رود نیل خیمه بزنند، فیثاغورث را اگر آب نبرد، خواب که حتما خواهد برد. کسی را که خواب می‌برد، دقیقا همان کسی نیست که به خواب می‌رود. کسی که به خواب می‌رود، می‌تواند روی تخت خواب خود بخوابد و چشمان خود را ببندد‌. در روایت‌ها آمده است، کسی که می‌خواهد بخوابد، ‌بهتر است سعی کند گوسفندان خود را بشمارد؛ اما فیثاغورث که هیچ‌وقت گوسفند نداشته است. اگر دست به شمارشی هم زده باشد، خدا می‌داند که شمارش عدد‌های صد بوده است‌، نه چیز دیگر. به هرحال، کسی که می‌خواهد به خواب برود، باید اول روی تخت خود دراز بکشد، ‌نمی‌شود ایستاده به خواب رفت.

سخن اصلا از فیثاغورث نبود و من نمی‌دانم این مرد محترم از کجای تاریخ خود را به این نوشته رساند. اصلا نمی‌دانم که چرا این آدم، این آدم شدیداً محترم، پای خود را از گلیم گلستان سعدی دراز کرد. اگر سعدی زنده بود و می‌دید که فیثاغورث طی یک کودتای خونین، مرسی را برکنار کرده و به جای آن عدد صد را رییس جمهور مصر کرده است، از شدت ناراحتی سکته می‌کرد. البته اگر سکته هم نمی‌کرد، حتما با صدای بلند اعتراض خود را به سمع اهرام ثلاثه می‌رساند. شاید هم کتابی می‌نوشت در باب زیبایی‌های نیل.

می‌گویند که مرسی اصلا حضرت یوسف را قبول ندارد و فکر می‌کند که کسی به این نام در تاریخ مصر وجود خارجی نداشته است. به نظر آقای مرسی، یک مرد نمی‌تواند هم مرد باشد، ‌هم در عین حال آن همه زیبا. کسی که زیبا باشد، حتما می‌داند که فیثاغورث سال‌هاست که مرده است و نمی‌تواند در باره‌ی سرنوشت سیاسی عدد صد نظر بدهد. از آن‌جایی که  اکثر مردم فکر می‌کننند که فیثاغورث حق دارد که در مورد آینده‌ی مصر اظهار نظر کند‌، پس ثابت می‌شود که همه‌ی عدد‌های زوج، در روز روشن ازدواج کرده‌اند.

هرچند آقای مرسی کسی به نام یوسف را به رسمیت نمی‌شناسد؛ اما سراسر مصر را پای پیاده به دنبال زلیخا می‌گردد. می‌گویند زلیخا تنها کسی است که می‌تواند مصر را با «س» بنویسد و سکوت سنگی اهرام ثلاثه را با یک تبسم بشکند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *