چرا افغانستان «گورستان امپراتوری‌ها» است؟ – بخش اول

تاریخچه‌ی مختصر امپراتوری ‌هایی که در هندوکش شکست خوردند
دیپلمات/آخیلیش پیلالاماری
ترجمه: حمید مهدوی
جنگ ایالات متحده در افغانستان به کجا می‌رود؟ اخیرا، حکومت ترامپ به جیمز متیس، وزیر دفاع، صلاحیت داد تا تعداد سربازان را در آن‌جا تعیین کند؛ تا این‌جای کار، شایعات نشان می‌دهد که 4000 سرباز بیشتر امریکایی به‌زودی راهی افغانستان خواهند شد. با این‌حال، این کافی نخواهد بود؛ اشغال و اداره کردن افغانستان یک وظیفه‌ی بسیار دشوار است که امپراتوری‌های کمی در این کار موفق بوده‌اند. طالبان هم‌چنان قدرت می‌یابند، در حالی‌که داعش در سراسر کشور گسترش می‌یابد. طالبان، داعش، جنگ‌سالاران مختلف و حکومت افغانستان، همه، به جنگ با یکدیگر ادامه می‌دهند.
پیتیر بینارت، در نوشته‌یی در اتلانتیک، جنگ فعلی به‌رهبری ایالات متحده در آن‌جا را ناامیدکننده توصیف کرد: بعید است طالبان توافق کنند چون زمان به نفع آن‌ها در گذر است و آن‌ها باید صرف منتظر بمانند تا ایالات متحده تصمیمِ رفتن بگیرد. ایالات متحده برای تقریبا 16 سال در افغانستان درگیر بوده است، درگیری‌یی که به طولانی‌ترین جنگ در تاریخ این کشور تبدیل شده است. باوجودی که روی افغانستان بیشتر از بازسازی اروپا پس از جنگ جهانی دوم هزینه شده است، پیشرفت اندک است. جای تعجب نخواهد داشت اگر طالبان طی یک دهه تمام افغانستان را کنترل کنند.
افغانستان کشوری است که حکومت کردن بر آن دشواری بدنامی دارد. امپراتوری پشت امپراتوری و کشور پشت کشور در آرام ساختن آنچه که امروزه قلمرو معاصر افغانستان است ناکام مانده‌اند و به این منطقه لقب «گورستان امپراتوری‌ها» داده است، هرچند برخی از این امپراتوری‌ها بعضی از نبردهای اولیه را بردند و در این منطقه تاخت‌وتاز کردند. اگر ایالات متحده و متحدانش تصمیم ترکِ افغانستان را بگیرند، آن‌ها آخرین‌ها در سلسله‌ی طولانی از کشورهایی خواهند بود که این کار را می‌کنند. چنانچه بریتانیا در جنگش در 1839 – 1842 در افغانستان آموخت، اغلب کاروبار با حاکم محلی‌یی که از حمایت عمومی برخودار است، در مقایسه با حمایت از رهبری که از حمایت خارجی‌ها برخوردار است، آسان‌تر است؛ هزینه‌های حمایت از چنین رهبری در نهایت بیشتر می‌شود. نزدیک‌ترین و تاریخی‌ترین امپراتوری‌ها آمده‌اند تا افغانستان را با یک رویکرد حضور سبک، کاری که مغول‌ها انجام دادند، کنترل کنند. آن‌ها توانستند با پرداخت پول به قبایل مختلف یا خودمختاری دادن به آن‌ها، بر این منطقه کنترل سست داشته باشند. تلاش‌ها برای هرچیزی شبیه به کنترل متمرکز، حتا با حکومت‌های بومی افغانستان، عمدتا ناکام مانده‌اند.
تسخیر افغانستان، به‌خصوص، به‌دلیل تقاطع سه عامل مهم دشوار است. نخست، به دلیل این‌که افغانستان در مسیر زمینی اصلی میان ایران، آسیای مرکزی و هند واقع شده است، این کشور بارها مورد تهاجم قرار گرفته است و قبایل بسیار زیادی که بسیاری از آن‌ها دشمن دیگر و خارجی‌ها هستند، در آن مستقر اند. دوم، به‌دلیل تکرار تهاجم و شیوع قبیله‌گرایی در این منطقه، بی‌قانونی آن به وضعیتی منجر می‌شود که تقریبا هر قریه یا خانه‌یی مانند یک قلعه ساخته شده است. سوم، زمین فیزیکی افغانستان فتح و حکومت را بسیار دشوار ساخته و گرایش‌های قبیله‌یی آن را تشدید می‌کند. افغانستان تحت سلطه‌ی برخی از مرتفع‌ترین و ناهموارترین کوه‌ها در جهان قرار دارد. این کوه‌ها هندوکش که بر این کشور مسلط است و در مرکز و جنوب این کشور امتداد دارد و هم‌چنین کوه‌های پامیر در شرق را شامل می‌شوند. گرِه/نقطه‌ی تقاطع پامیر – جایی که هندوکش، پامیر، تیان شان، کونلون و هیمالیا همه به‌هم می‌رسند – در بدخشان در شمال شرق افغانستان واقع شده است.
یک سروی تاریخ افغانستان نشان می‌دهد که اشغال این کشور و حکومت بر آن چقدر دشوار است. نخست به تاریخ افغانستان در حدود 500 سال قبل از میلاد نظر اجمالی می‌اندازیم، زمانی که این کشور بخش شرقی امپراتوری هخامنشی فارسی را تشکیل داد. بخش‌هایی از افغانستان قبلا بخشی از شاهی گندهارای هند باستان بود، منطقه‌یی که اکنون شمال غرب پاکستان و شرق افغانستان واقع است. احتمالا، اجداد پشتون‌های امروزی در بسیاری از بخش‌های جنوب و شرق افغانستان ساکن شده بودند؛ زبان آن‌ها، پشتو، یک زبان شرقی باستانی ایرانی است که حتا با زبان باستانی تر اوستایی – زبان اصلی کتاب‌های مقدس زرتشتیان – ارتباط نزدیک دارد. افغانستان در این زمان جمعیت نسبتا اندک داشت، چنانچه گزارش شده است الکساندر کبیر با مقاومت اندک مواجه شده است و از این منطقه گذشته است. به‌دنبال این، امپراتوری موریا از هند بخش بزرگ افغانستان را کنترل کرد، هرچند به دنبال آن یک شاهی یونانی در بلخ در شمال افغانستان ظهور کرد. در این دوره، بودیسم و هندویسم در سراسر این منطقه گسترش یافت. اندکی پس از فروپاشی امپراتوری موریا و چندین تهاجم از آسیای مرکزی بود که کوه‌های افغانستان رو به «پُر شدن» رفت و شهرتش را به‌عنوان خانه‌ی مردمان جنگ‌دوستی که از سرزمین‌های فردی‌شان دفاع می‌کنند، به‌دست آورد. بسیاری از تجاوزگران در ساختار قبایلی پشتون‌ها جذب شدند و زبان آن‌ها را پذیرفتند.
ادامه دارد…

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *