اجمل کابلی
دوجانبهگرایی در روابط بینالمللی و تاریخ دیپلماسی، از جملهی پلاتفورمهای سنتی و کلاسیک بهحساب میرود. پس از جنگ جهانی دوم و سپس پایان جنگ سرد، چندجانبهگرایی در رابطهی بینالمللی از اهمیت بالایی برخوردار شد. بهخصوص که افغانستان پس از سال 2001، بر ایجاد چندجانبهگرایی تلاشهای فراوان داشته است.
پس از سقوط طالبان، حضور جامعهی جهانی براساس ترکیب چندجانبه و دوجانبه بوده است. اما هماهنگیهای کلان سیاسی در جامعهی جهانی، ماهیت چندجانبهگرایی داشته است که بر محور امریکا و ناتو سامان یافته است. ولی برای کشوری مثل افغانستان، ضروری است تا اساس روابط خود با کشورهای قدرتمند جهانی را بر اساس روابط دوجانبه نیز عیار سازد.
بهعبارت دیگر، با وجودیکه رهبران سیاسی و مقامات بلندپایهی کشورهای مختلف بهصورت مکرر و دوامدار از افغانستان بازدید میکنند و بر تعهدات کشورهایشان جهت حمایت از افغانستان تاکید میورزند، این سوال همچنان باقی است، که افغانستان چگونه میتواند روابط دیپلماتیک خود با کشورهای مختلف را بیرون از چارچوپ ناتو و رابطه با امریکا، تقویت و گسترش بدهد. بهگونهی مثال، هفتهی گذشته پیتر گاسگروف، گورنر جنرال آسترالیا، که در رأس دولت آسترالیا قرار دارد، وارد کابل شد و طی مراسم تشریفاتی خاص توسط رییسجمهور افغانستان مورد استقبال قرار گرفت. گاسگروف در ماه ثور سال گذشته نیز از افغانستان دیدار کرده بود که در این سفر از رییسجمهور افغانستان دعوت رسمی کرد تا به آسترالیا سفر کند.
رییسجمهور غنی طی سفر خود به آسترالیا، دو تفاهمنامهی همکاری در خصوص معادن و همکاریهای انکشافی به امضا رساند و استرالیا نیز تعهد کرد که در راستای مبارزه با ترویزم از افغانستان حمایت میکند. اما قبل از آن، حمایت آسترالیا از افغانستان تا سال 2020 زمانی نهایی شد که استرالیا در کنفرانسهای بروکسل و وارسا اشتراک کرده و تعهدات خود را رسما اعلام کرده بود. اما سفر گاسگروف در شرایطی صورت میگیرد که دونالد ترمپ رییسجمهور امریکا استراتژی جدیدش در خصوص افغانستان را اعلام کرده است و آسترالیا یکی از متحدین ناتو و امریکا است. چنانچه در خبرنامهی ارگ ریاستجمهوری نیز آمده است: «رییسجمهور محمد اشرف غنی با اشاره به اهمیت استراتژی جدید ایالات متحدهی امریکا برای افغانستان و آسیای جنوبی، گفت که استراتژی مذکور میتواند زمینه را برای تأمین صلح و ثبات در منطقه فراهم سازد و باید از فرصتهای موجود بهگونهی موثر آن استفاده شود».
قابل ذکر است که در این دیدار، گاسگروف تاکید کرد که آسترالیا از استراتژی جدید امریکا استقبال میکند و بهخصوص آسترالیا در بخشهای سرمایهگذاری، معادن و همکاریهای تخنیکی با افغانستان همکاری خواهد کرد. مطابق خبرنامهی ریاستجمهوری افغانستان، وی گفته است: «آسترالیا در بخش تجهیز، تمویل و آموزش نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان همچنان تداوم خواهد یافت و ما خرسندیم که در این زمینه همکاری همهجانبه داریم».
اعلام استراتژی جدید امریکا در خصوص جنوب آسیا، از یکطرف محور جدیدی از اطمینان برای کشورهای غربی در مورد افغانستان ایجاد کرد و از طرف دیگر سبب اطمینانخاطر برای رهبران سیاسی افغانستان در جنگ با تروریزم نیز گردید. اما واقعیت این است، که این فرصتها همیشه برای افغانستان مهیا نخواهد بود تا جامعهی جهانی را با حضور امریکا و جنگ با تروریزم داشته باشد. تجربههای تاریخی نیز این را تایید میکند. در زمان جنگ سرد، تمام کشورهای غربی از جنگ گروههای جهادی بر علیه دولت مرکزی حمایت میکردند و سلاحهای پیشرفتهیی را در اختیار این گروهها قرار دادند که بیملاحظه بر علیه شهروندان کشور و تمام زیرساختهای مملکت استعمال میشدند. ولی بهمحض پایان جنگ سرد، افغانستان به فراموشی و انزوا رفت. این نکتهیی است که کشورهای همسایه مثل پاکستان نیز آن را بهخوبی و مهارت درک میکنند.
این بدان معنا است که اگر روابط امریکا و افغانستان تغییر کند روابط متحدین امریکا با افغانستان نیز تغییر خواهد کرد. بسیاری از کشورهای دوردست مثل آسترالیا ممکن سفارت خود در کابل را تعطیل کنند. بنابراین، افغانستان چگونه میتواند فراتر از روابط خود با امریکا، با بسیاری از کشورهای جهان روابط دیپلماتیک خود در آینده را عیار سازد؟
افغانستان از سه طریق میتواند روابط خود با جهان را تحکیم کند. نخست، از طریق ایجاد منافع اقتصادی برای کشورهای مختلف در افغانستان. بهعنوان مثال، فراهمسازی سرمایهگذاریهای هنگفت (که نیازمند امنیت است) و یا تبدیل شدن افغانستان به محور ترانزیت اقتصادی در حوزهی قلب آسیا که شامل چین، آسیای میانه، جنوب آسیا و خاورمیانه میشود. به این نسبت، تمرکز اشرف غنی به ترکمنستان بسیار بااهمیت است. اگر در ظرف ده تا بیست سال دیگر، افغانستان بتواند به محور ترانزیت در حوزهی قلب آسیا تبدیل شود، این نهتنها برای افغانستان منافع بزرگ اقتصادی ایجاد میکند، بلکه برای کلیت منطقه منافع بزرگ اقتصادی فراهم خواهد کرد. دوم، تعریف وابستگی امنیتی منطقهیی بر محور افغانستان یکی از نکات کلیدی دیگر است که میتواند افغانستان را در کانون توجه بینالمللی قرار بدهد. بسیاری از افغانها علاقه دارند تا کشورشان را بهشت روی زمین نشان بدهند؛ یعنی همه چیز برقرار است. اما واقعیت این است که افغانستان باید در منطقه سبب وابستگی امنیتی شود. به این معنا که امنیت منطقه به امنیت افغانستان وابسته است. در این چارچوب، اگر بهقول رییسجمهور و وزیر خارجه، بیست گروه تروریستی در افغانستان فعالیت داشته باشند، به این مفهوم است که امنیت منطقه و جهان نیز از آن متاثر خواهد شد. در اینصورت، جهان نمیتواند افغانستان را فراموش کند. سوم، دیپلماسی فعال است تا رابطهی افغانستان با جهان را بهصورت موثر تحکیم بخشد.
بهلحاظ فاصلهی جغرافیایی آسترالیا یک مثال خوب در این نوشته است. استرالیا تنها متحد امریکا و ناتو نیست بلکه یکی از قدرتهای اقتصادی بینالمللی است. اگر رابطهی افغانستان با امریکا تغییر کند، تنها بر اساس سه فکتور فوقالذکر میتوان رابطهی دوجانبه ایجاد و ثبات در روابط دیپلماتیک را حفظ کرد. بنابراین، بر اساس فکتور سوم، مسئولیت وزارت خارجه این است که چگونه پروژهها و مسایل مهم افغانستان با اعضا و متحدان ناتو را، در چارچوب روابط دوجانبه نیز تنظیم یا انتقال بدهد. بهگونهی مثال، تلاشهای سفارت افغانستان در آسترالیا قابل توجه است. سفارت میخواهد تا از طریق ایجاد چارچوب مشورههای دوجانبه در سطح ارشد و سایر ابتکارات در زمینهی ایجاد رابطه با پارلمان و دیالوگهای مردمی که اخیرا رویدست گرفته شده است، بسیاری از مسایل مهم میان دو کشور را، در چارچوب دوجانبه منتقل کند. این یکی از راهکارهایی است که بایست بهگونهی مستمر و فعال پیش برده شده و این چنین برنامهها با سایر کشورهای قدرتمند نیز در نظر گرفته شود.
بنابراین، بر اساس کنفرانسهای بروکسل و وارسا، جامعهی جهانی تا سال ۲۰۲۰ از افغانستان حمایت میکنند و از آنطرف ترمپ استراتژی جدیدش را اعلام کرده است. همهی این فکتورها برای مدتزمانی خاصی اعتبار دارند. مثلا سیاستهای ترمپ پس از ختم دورهی ریاستجمهوریاش بهاحتمال غالب توسط رییسجمهور جدید یکسره تغییر یابد. اما برای بلندمدت، افغانستان باید خودش روابط دوجانبه با کشورهای مختلف را بهگونهیی عیار سازد که از بروز انزوا پس از تغییرات سیاسی محتمل در نظام بینالمللی جلوگیری شود.