میثم مهریار
پس از آنکه گفتوگوهای کابل–واشنتگن بر سر امضای توافقنامهی امنیتی از بنبست، شرطها و گیرودارهای سیاسی بیرون نشد، مشاور امنیت ملی افغانستان (رنگین دادفر اسپنتا) در یک اقدام بیسابقه، از آمریکا خواست که یا متحد استراتژیک گرگ (پاکستان) یا هم متحد استراتژیک بره ( افغانستان) باشد. او به آمریکا خط سیری نشان داد که نمیتواند همزمان متحد استراتژیک گرگ و بره باشد.
اسپنتا درست زمانی این دکتورین تازهی سیاست خارجی افغانستان را اعلام کرد که حامد کرزی برای چندمین بار بر پیششرطهایش در مورد موافقتنامهی امنیتی با امریکا تأکید کرد و عدول از آن را امکانناپذیر عنوان کرد. حالا پس از کُشتی نرم کرزی و آمریکا، باز کردن جدال تازه میان مشاور امنیت ملی و آمریکا از چند لحاظ قابل تأمل است:
دکتورین «گرگ و بره» و برآیند آن
پس از روی کار آمدن حکومت موقت و بهویژه پس از اولین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، روابط دو همسایه (افغانستان و پاکستان) همواره با گمانهزنیهای منفی و مداخله در ورای مرزهای داخلی همراه بوده است. پاکستان برای افغانستان دولت شرور و تروریستپرور بوده است. افغانستان برای پاکستان عمق استراتژیک و بازار فروش سیاست و دکان دخل و درآمد بوده است. این نگاه متضاد دوسویه، هر دو کشور را به نقطهی نیرنگ سیاست خارجی دو کشور تبدیل کرده است. پاکستانیها کماکان بر سیاستهای مداخله گرایانه از مجرای تقویت طالبان و شبکههای تروریستی دیگری که در پاکستان مسکن گزیده است، ادامه میدهد. در مقابل، افغانستان پس از ده سال جنگ با طالبان و نیروهای وابسته با سایر شبکههای تروریستی پاکستان، اکنون تلاشهای جدی را برای رسیدن به توافق سیاسی با طالبان آغاز کرده است و در این گفتوگوها، پاکستان را تأثیرگذارترین عامل بر بنبست موجود و دستآوردهای احتمالی عنوان میکند. اما کابل، با وجود اینکه خشمِ کافی برای اعمال خصم با پاکستان در درون ملت و دولت پرورانده است، از رویارویی جدی با اسلامآباد خودداری کرده است. بزرگترین و جدیترین موضع کابل در قبال سیاستهای دوگانهی پاکستان، درخواست از جامعهی جهانی برای خشکاندن لانههای تروریسم و آماج قرار دادن پناهگاههای تروریسم در بیرون از مرزهای افغانستان بوده است. چیزی که نه آمریکا به گونهی جدی به آن متوسل شده است و نه کابل به آن دست یافته است. هنوز هم این دکترین در قبال روابط کابل–واشنگتن، به عنوان یک فاکتور تأثیرگذار در لایههای مختلف سیاستگذاریهای کابل قابل رویت است. کابل هنوز آماج گرفتن لانههای تروریسم در بیرون از مرزهای افغانستان را به عنوان یک پیششرط برای امضای توافقنامهی امنیتی با آمریکا روی دست دارد و این خواستهی برحق به عنوان یک ابزار فشار علیه آمریکاییها به کار گرفته میشود. اما با وجود اصرار کابل بر آماج قرار دادن لانههای تروریسم، اقدام جدی از جانب آمریکا صورت نگرفته و آمریکا واکنش رسمی به درخواست کابل نداشته است.
حالا پس از آنکه آمریکا از کنار درخواست افغانستان برای آماج قرار دادن مراکز پرورش و تربیهی تروریزم، سهلانگارانه گذشته است، درخواست تازهای کابل برای انتخاب میان «گرگ و بره»، یکی از جالبترین درخواستها در حوزهی سیاست خارجی است. این درخواست اگر چنانکه از جانب افغانستان با قاطعیت بیشتر و فراگیرتر دنبال شود، و اگر افغانستان به دنبال اقدامات عملی برای تحت فشار قرار دادن آمریکا انجام بدهد، وانگه ده سال روابط خارجی تنگاتنگ با آمریکا تحت شعاع آن قرار خواهد گرفت. اما اگر این درخواست تازه از جانب آمریکا و افغانستان جدی گرفته نشود، از جانب پاکستان جدی گرفته خواهد شد.
پاکستانیها اکنون این درخواست مشاور امنیت ملی افغانستان را به عنوان یک تهدید به بررسی خواهند گرفت و برای چنین بازی واکنش و اقداماتی را انجام خواهند داد. پاکستانیها اگر چنانکه واکنش جدی نشان دهند، بیش از آمریکا و افغانستان ابزارهای اجرایی و عملی برای اعمال واکنش در افغانستان دارند. شبکههای تروریستی که از سوی سازمانهای استخباراتی این کشور حمایت میشوند، رهبران مذهبی و قومی که از لحاظ فکری و معیشتی با حکومت پاکستان مناسبات دارند و تواناییهای بالقوهی پاکستان در اعمال محدودیتهای تجاری و ترانزیتی برافغانستان، از گزینهها و امکاناتی است که پاکستانیها را در موقف برتر و عملیتر برای اقدامات تلافیجویانه قرار داده است.
از اینرو، درخواست جدید مشاور امنیت ملی یا شرط تازهی او، متضمن تقویت و افزایش منافع ملی و استحکام روابط جهانی افغانستان نیست. این درخواست به عنوان پادزهر روابط خارجی نسبتاً خوب افغانستان عمل خواهد کرد و افغانستان را نه در متن دوستان استراتژیک آمریکا، بلکه در متن دشمنان استراتژیک پاکستان خواهند کشاند.
گرگ انتخاب میشود یا بره؟
اول اینکه امریکا به درخواست تازهی مشاور امنیت ملی افغانستان، بهایی نخواهند داد. اگر احیاناً کابل موضعش را جدی بگیرد و بارها تکرار کند که یا گرگ را انتخاب کنید یا بره را، در آن صورت آمریکا گرگ را انتخاب خواهد کرد، نه بره را. دلایل این انتخاب روشناند. آمریکا از لحاظ تاریخی با پاکستان همواره میانهی تنگاتنگ داشته است و در هر شرایطی همسویی و همکاری با پاکستان را با دشمنی با این کشور ترجیح داده است. آمریکاییها بهخوبی درک میکند که پاکستانیها از لحاظ سیاسی چرا در منطقه مهم است؟ نقش اقتصادی و تجاری این کشور در اقتصاد آمریکا چگونه است؟ تهدیدات امنیتی که میتواند آمریکا را تهدید کند، پاکستان چه قدر ظرفیت تولید این تهدید را دارد؟ توانایی نظامی این کشور از این لحاظ که یکی از کشورهای اتمی دنیاست و تعداد سربازان و نظامیان آن نسبت به سایر کشورهای منطقه قابل توجه است، در چه حدی است؟ موقعیت جغرافیایی این کشور چه تأثیراتی بر بازیهای ژیوپولیتکی، ژیواستراتژیک و… دارد.
بدین لحاظ، آمریکاییها پاکستان را گرگ با منفعتتر از برهی بیمنفعت میدانند و از اینرو آمریکا و دکتورین سیاست خارجی این کشور همواره منافع ملی را اولویت اول در سیاست خارجی خود میداند. هرچند که حضور دموکراتها در رأس قدرت در آمریکا از لحاظ تاریخی این ایده را تقویت میکند که ارزشهایی مانند دموکراسی، حقوق بشر، صلح و… در سیاست خارجی امریکا نقش برجسته دارند. اما اهمیت این فاکتورها هرگز بر ملاحظات سیاسی، امنیتی، اقتصادی و بازی جهانی آمریکا بیشتر نخواهند شد.
در این صورت، آمریکا تکیه بر پاکستان یا همان «گرگ» در ادبیات دیپلماتیک ما خواهد کرد. اگر آمریکا ناگزیر بر انتخاب میان افغانستان و پاکستان شود، در آن صورت پاکستان اولویت مهمتر از ما در سیاست خارجی امریکا خواهد بود.
حالا با در نظر داشت این نکتهها، درخواست مشاور امنیت ملی، نه یک دکتورین سنجیده شده و جدی در سیاست خارجی، بلکه ناشی از اعمال سلیقهی شخصی از تریبون سیاسی–امنیتی است. اگر چنانکه فهم مشاور امنیت ملی از مسئلهی سیاست خارجی و مناسبات منطقهای و جهانی همان باشد که او بر زبان آورد، در آن صورت یک رویکرد انزواگرایانه در سیاست خارجی افغانستان قابل مشاهده است. اگر فهم او بخشی از رویکرد ما در مناسبات خارجی باشد، پیوندهایی که در ده سال اخیر ایجاد شدند، میتوانند در یکماه آینده به نیستی و نابودی کشانده شوند. در این صورت، افغانستان بزرگترین بازندهی این دکتورین تازه خواهد بود.