جارد دایموند
مترجم: غفار صفا
در سال ۱۹۶۲ هردو کشور مستقل شدند. تامین استقلال زمینهیی شد در هردو کشور برای آغاز مبارزات هوتوها جهت سقوط حاکمیت توتسیها. یک حادثهی کوچک میتوانست انگیزهی کشتار گستردهی توتسی توسط هوتو و هوتو توسط توتسی را فراهم کند. در پیامد این مبارزات توتسیها مؤفق به حفظ حاکمیتشان در بروندی شدند، البته بهدنبال کشتار چندصد هزار شورشی هوتو در سالهای ۱۹۶۵ ، ۱۹۷۰-۷۲ توسط توتسیها (در مورد شمارهی کشتهشدگان و تبعیدشدگان آمار دقیقی وجود ندارد). درحالیکه در رواندا هوتوها با کشتار۲۰۰۰۰ (یا شاید هم ۲۰۰۰ ؟) توتسی در سال ۱۹۶۳ دست بالایی پیدا کردند. در طول دو دههی بعدی تا یک ملیون رواندایی مخصوصاً توتسی به کشورهای همسایه، جاهایی که از آن به رواندا سرازیر شده بودند، تبعید و از آنجا بهگونهی متناوبی به رواندا حمله میکردند. نتیجهاش شد کشتار توتسیها توسط هوتوها. تا اینکه در سال ۱۹۷۳ جنرال هبیاری مانه از قوم هوتو با کودتایی قدرت را در دست گرفت. او از کشتار توتسیها جلوگیری کرد و به آنان اجازه داد تا مانند سایر شهروندان درصلح زندگی کنند.
تحت حاکمیت هبیاری مانه، ۱۵ سال رواندا در رفاه بهسر برد و به یکی از دریافتکنندگان مساعدتهای جهانی مبدل گردید. میتوان به شاخصههای خوب رشد خدمات صحی، آموزش و پرورش و اقتصاد آن کشور اشاره کرد. رشد اقتصادی رواندا در اثر بروز خشکسالی و تراکم دشواریهای محیط زیست (مخصوصا قطع جنگلات، فرسایش و کاهش باروری زمینهای زراعتی)، کاهش شدید قیمت عمدهترین صادرات آن کشور (قهوه و چای رواندا) در بازارهای جهانی سال ۱۹۸۹، اقدامات ریاضتی بانک جهانی و خشکسالی در جنوب کشور، متوقف گردید. هبیاری مانه برای حفظ و تحکیم قدرت خود به بهانهی مداخلهی اوگندا سال ۱۹۹۰ در شمالغرب و جلوگیری از کشتار هوتوها، دست به یک اقدام دیگر زد. جنگ داخلی یک ملیون رواندایی را بیجا و زمینهی جذب جوانان مستاصل را در ملیشههای جنگی فراهم نمود. سال ۱۹۹۳ در اروشا عهدنامهی توزیع قدرت و تشکیل دولتی متشکل از چند جناح به امضا رسید. اما در عین حال یکی از تاجران نزدیک به رییسجمهور بهتعداد ۵۸۱۰۰۰ ساتور (کارد بزرگ قصابی) را از خارج وارد نمود. این وسیله برای کشتن توتسیها نسبت به اسلحهی گرم ارزانتر تمام میشد.
باوجود اقدامات هبیاری مانه علیه توتسیها و روش جدید مداراگرانه در مورد کشتار آنها، افراطیهای هوتو نگران کمرنگ شدن حاکمیتشان در اثر عهدنامهی اروشا بودند. آنان به خرید اسلحه و آموزش ملیشههایشان پرداختند و آمادهی کشتار دوبارهی توتسیها شدند. نگرانیهای هوتوهای رواندا از توتسیها ریشه در تاریخ سلطهی توتسیها برهوتوها، کشتار جمعی آنها توسط توتسیها و ترور انفرادی رهبران سیاسیشان در کشور همسایه (بروندی) دارد. این نگرانی هوتوها در سال ۱۹۹۳ زمانی اوج گرفت که افسران ارتش افراطی توتسیها در بروندی، رییسجمهور هوتو را به قتل رساندند. این اقدام موج کشتارهای توتسی در بروندی و هوتو در رواندا را تحرک بیشتری بخشید.
مهمترین موردی که پیش آمد این بود که در صبحگاه ۶ اپریل ۱۹۹۴ طیارهی حامل هبیاری مانه و رییسجمهور مؤقت بروندی (بهعنوان مسافر آخرین دقیقه) که از کنفرانسی در تانزانیا برمیگشتند، هنگام فرود آمدن در میدان هوایی کیگالی پایتخت رواندا مورد اصابت دو راکت قرار گرفت و همهی سرنشینان آن جان باختند. راکتها از ساحهی اطراف میدان هوایی شلیک شده بودند. هنوز روشن نیست که چه کسانی و چرا طیارهی هبیاری مانه را هدف قرار دادند؛ میتوان گفت، چندین گروپ برای قتل او انگیزه داشتهاند. چیزی که آشکار است این است که در ظرف یک ساعت پس از این حادثه، افراطیون هوتو به تطبیق یک برنامهی از پیش دقیقاً آماده شده با جزییات را آغاز کردند. این برنامه شامل ترور نخستوزیر هوتو و سایر اعضای میانهرو یا حداقل کمتر افراطی اپوزیسیون دموکرات و توتسیها بود. باحذف اپوزیسیون، افراطیها قدرت دولتی را در دست گرفتند، دستگاه رادیو اشغال شد، و قتلعام توتسیها که حدود یک میلیون آنها پس از آنهمه کشتار و تبعید هنوز در رواندا باقی مانده بودند، آغاز گردید.
رهبری کشتارها را ابتدا ارتش افراطگرای هوتو با استفاده از سلاح بهعهده داشتند. آنها بهزودی افراد ملکی هوتو را بهگونهی موثری بسیج کردند؛ این بسیج شامل توزیع سلاح، انسداد راهها، کشتار توتسیهایی که در مسیر راه شناسایی میشدند و اعلامیههای رادیویی در مورد اینکه هر هوتو بایستی «کاکروچها» یا مادر کیکها را بکشد (توتسیها را به این نام یاد میکردند) بود. توتسیها را تشویق میکردند که برای زنده ماندن در جاهای امن جمع شوند. هدفشان این بود که به آسانی آنها را ردیابی و بهصورت دستهجمعی به قتل برسانند و بعد بهدنبال توتسیهای نجاتیافته بروند. با اوجگیری اعتراضات بینالمللی، دولت و رادیو لحن تبلیغاتی خود را تغییر دادند. بهجای فرمان «مادر کیکها را بکشید» گفته میشد که مهارت دفاع خودی را بیاموزید تا خود را در برابر دشمن آشکار رواندا مصون نگهدارید. هوتوهای اعتدالگرای دولت که سعی میکردند تا از کشتار جلوگیری کنند، با تهدید برکناری، تبدیل و ترور روبهرو میشدند. بزرگترین رقم کشتار، در جاهایی مانند کلیساها، مکاتب، شفاخانهها و تأسیسات دولتی صورت گرفت، جاهایی که توتسیها به تصور امن بودن پناه برده بودند (بهتعداد صدها و هزاران نفر). ابتدا هوتوها گذاشتند که توتسیها در این مکانها پناه ببرند، سپس آنان را محاصره و بهصورت دستهجمعی کشتند یا در دادند. گفته میشود شمار زیادی از شهروندان عادی هوتو در کشتار توتسیها شرکت کرده بودند، در حالیکه این امر هنوز قابل بحث است که آیا یک-سوم افراد هوتو و یا کمتر در این کشتار سهم داشتند. پس از کشتار ابتدایی توسط اسلحه، کشتار بهوسیلهی کاردهای بزرگ قصابی (ساتور) و حتا میخ انجام شد. نوع کشتار بسیار بیرحمانه بود: قطع دستوپا، بریدن پستانهای زنان و تجاوز گستردهی جنسی. در حالیکه اینهمه کشتارها بهواسطهی دولت افراطگرا و بهگونهی گسترده بهواسطهی شهروندان عادی هوتو راه افتاده بود، انتظار برده میشد که برخی از نهادهای داخلی و بینالمللی و دولتها روش بهتری را در پیش گیرند، اما آنان نیز بهنحوی در این کشتارها نقش ایفا کردند. مخصوصاً شمار زیادی از رهبران کلیساهای کاتولیک رواندا نهتنها در حمایت از توتسیها ناکام بودند که بهگونهی فعالانه آنان را گردآوری و بهدست قاتلین میسپردند. گروپ کوچکی از حافظان صلح سازمان ملل در رواندا وجود داشت که فرمان عقبنشینی دریافت کرد؛ دولت فرانسه یک گروپ از حافظان صلح را به رواندا فرستاد که بهجای تامین صلح در حمایت از دولت هوتو و علیه شورشیان ضدحکومتی قرار گرفت؛ و ایالات متحده از مداخله خودداری کرد. امریکا، فرانسه و سازمان ملل آن را بهمثابهی «هرجومرج»، «وضعیت مغشوش و نامعلوم» و «منازعهی قبیلوی» توضیح میکردند. چنانچه وقتی آن را یک منازعهی قبیلوی درک کنیم، در واقع یک منازعهی معمول در افریقا بهحساب میرود و انکار شواهد کشتار دقیقاً سازماندهیشدهی دولت رواندا.