د هِل/انتونی کوردسمن
ترجمه: جلیل پژواک
دولت اوباما و ترمپ حداقل یک وجه مشترک دارند: اینکه هیچیک از این دو دولت تا هنوز اطلاعات آماری مشخصی در مورد جنگهای جاری امریکا ارائه نکردهاند، اطلاعاتی که شامل هزینههای این جنگها، رقم نیروهای درگیر در این جنگها، تغییرات تاکتیکی و چگونه و چه زمانی ممکن است این جنگها پایان یابد، شود. جنگهای تکی نیز در اسناد استراتژی جدید ترمپ نادیده گرفته شدهاند. دربارهی تلفات ناشی از این جنگها –جدا از تلفات نیروهای امریکایی- نیز اطلاعات اندکی در دسترس است. اطلاعات در مورد ابعاد مدنی این جنگها، تاثیرات آن در مناطقی که تحت کنترل دولت مرکزی قرار دارند و ارتباط آن با قدرت وسیعتر از کنترل دشمن، کمتر از بقیه در دسترس است. این اطلاعات از این جهت مهم است: همانقدر که خود جنگ واقعی در شکلدهی جریان جنگ و منازعه نقش دارد، به همان تناسب تقسیمات سیاسی، مشکلات حکومتداری و فساد، گرایشهای اقتصادی و تقسیمات داخلی مسیر جنگ را تعیین میکنند.
ویبسایت وزارت دفاع امریکا طوری سازماندهی شده است که هرگونه گزارش جدی در مورد جنگهای جاری امریکا را بیاهمیت جلوه بدهد. این ویبسایت بیشتر بر نمایش اسلایدهای پوچ و بیمفهوم تمرکز دارد. تنها یک اسلاید برای عراق و سوریه در نظر گرفته شده و نشانی از افغانستان وجود ندارد. با اینحال، کنفرانسهای مطبوعاتی گاهبهگاه با افسران کلیدی، گزارش ششماههی پنتاگون –که مهمتر از سایر مواد ویبسایت است و گزارش مشابه بازرس ویژهی امریکا برای بازسازی افغانستان روی این ویبسایت بارگزاری شدهاند. اما چنین گزارشی در مورد عراق و سوریه وجود ندارد.
همینطور کنگرهی امریکا، بیشتر از آنکه به پرسشهای اساسی مانند هزینهی واقعی جنگها بپردازد و از آن برای برنامهریزی نیروهای نظامی و استراتژی مفصل برای مردم یا برای نوعی از استراتژی مدنی-نظامی یکپارچه استفاده کند، در مشکلات داخلی خود غرق است. این روند –نادیدهگیری- تا پیشدرآمد بودجهی سالانه ادامه دارد. آنچه که بهعنوان هزینههای جنگ «پاس» میشوند، آنقدر مبهم و دو پهلو اند که میتوانند شامل موارد بسیاری زیر عنوان این جنگها شوند. با این میزان از ابهام، هیچ راهی برای تعیین هزینهی معلوم و مشخص یک جنگ یا چه چیزی در واقع از سوی کنگره برای بررسی آن انجام میشود، وجود ندارد.
با اینحال، خبر خوب این است که گزارشهای رسانهیی بهحد کافی برای نشان دادن این نکته وجود دارد که استراتژی جدیدی که از سوی رییسجمهور ترمپ در ماه آگست برای جنگ افغانستان اعلام شد، از تفکر و مشاورهی جدی نظامی برخوردار است و بهنظر میرسد که در حال پیشرفت است. ایالات متحده بیش از این به ترک افغانستان -بیتوجه به آمادگی دنیای واقعی و توانایی نیروهای افغان- متمرکز نیست. امریکا به اندازهی کافی برای افغانستان هزینه میکند تا این کشور قادر شود در طول زمان نیرویی موثر و کارآمد ایجاد کند. برعلاوه، این کمکها بیشتر مشروط به استفادهی شفاف و صادقانه از آن صورت میگیرد.
امریکا دوباره نوعی از پشتیبانی و قدرت هوایی را برای نیروهای افغان فراهم کرده است که برای جلوگیری از شکست نیروهای افغان و تقویت آنها برای پیروزی در این جنگ حیاتی است. گزارش فرماندهی مرکزی نیروهای هوایی ایالات متحده نشان میدهد که افزایش حملات هوایی ایالات متحده نقش مهمی در محدودکردن تهدیدها و فعالیتهای تروریستها در افغانستان ایفا میکند. حملات هوایی تحت رهبری امریکا 1100 ماموریت را انجام داده که در 11 ماه اول سال 2017، در هر ماموریت آن حداقل یک سلاح استفاده شده است. این تعداد از ماموریتهای هوایی در مقایسه با 615 حملهی دفاعی در 2016، تنها 411 ماموریت در سال 2015 و 1136 ماموریت در سال 2014 –که در آن هنوز نیروهای رزمی امریکا حضور داشتند- قابل ملاحظه است.
در عینحال، تمرکز بر حمایت از نیروهای افغان و انتخاب اهداف مهمتر، ایالات متحده را قادر ساخته تا رقم پشتیبانیهای هوایی «از موضع دفاعی» که در بسیاری از آنها حتا نیروها دست به سلاح نمیشوند، را شدیدا کاهش بدهد. ایالات متحده در 11 ماه اول سال 2017 تنها 4253 پرواز از این نوع –حملهی دفاعی- انجام داده است. در حالیکه رقم این پروازها در سال 2016 به 5126، در سال 2015 به 5774 و در سال 2014 به 12978 پرواز میرسید. حملهی دفاعی با جنگندههای زمینی –تانکها- نیز پس از سال 2014 نزدیک به 50 درصد کاهش یافته و ماموریتهای اطلاعاتی، نظارتی و اکتشافی نیز از 15009 مورد در 11 ماه اول سال 2017 به 19681 در سال 2016، 21634 در سال 2015 و 32999 در سال 2014 کاهش یافته است.
ایالات متحده همچنین شیوهی ماموریت آموزشی و همکاری خود را به فراهمآوری پرسونل کافی نظامی برای رسیدگی به نیروهای افغان مستقر در ساحه تغییر داده است. گزارشها میرساند که امریکا برای انجام چنین کاری، رقم پرسونل خود را از 8400 به 11600 افزایش داده است. بسیاری از این نیروهای افزوده شده، سربازانی با تخصص عالی نظامی هستند که برای نیروهای افغان حمایت مستقیم و مهارتهای ویژه ارائه میکنند.
اگر گزارشهای مطبوعاتی اخیر درست باشند، افزایش 2هزار مشاور امریکایی در افغانستان، اینکه نیروهای افغان بالاخره از تیمهای مشورهدهی در سطح محاربوی برخوردار باشند، را تضمین میکند. برخورداری از حمایت و مشورهی چنین تیمی در مواقع مورد نیاز، در بهبود قابلیتهای محاربوی در میدان جنگ، حصول اطمینان از برخورداری واحدهای نظامی از رهبری مناسب، تقویت و تامین منابع، و حصول اطمینان از اینکه نیروها از سطح قول اردو تا سرباز پیاده از چنین حمایتی برخوردار باشند، حیاتی است. تعداد کل پرسونل، عملکرد آنها و استقرارشان هنوز سری است اما بهنظر میرسد که آنها سرانجام الزاماتی را که رهبران نظامی ایالات متحده از سال 2014 تاکنون بر آن تاکید داشتهاند برآورده میسازند. کمبود و در مواردی نبود چنین حمایتی تاکنون یکی از دلایل اصلی تلفات بیشازاندازهی غیرنظامیان و نظامیان افغان بوده است.
منابع معتبر گزارش دادهاند که تلاشهایی نیز در جریان است تا دولت بتواند با عناصر گروه طالبان که ممکن است صلح کنند، صحبت کند. با اینحال، عدم شفافیت کامل در گزارشدهی رسمی، ارزیابی وضعیت را ناممکن میکند. طالبان، حقانی و داعش توانستهاند تنها یک مرکز عمدهی پرجمعیت را بگیرند اما گزارشی در مورد پیشرفت عمدهی آنها در قلمرو تحت کنترلشان مخابره نشده است. گزارش سازمان ملل در مورد تلفات غیرنظامیان افغان و تلفات نظامیان حاکی از تلفات بیسابقهیی است که به اواسط سال 2017 برمیگردد اما هنوز برای قضاوت در مورد تاثیرات استراتژی جدید که هنوز فقط بخشی از آن تطبیق شده، بسیار زود است.
چندین مسألهی بهشدت مشکلساز دیگر نیز در مواردی که گزارشدهی موثق اندک بوده، وجود دارند. طالبان درآمد خود از فروش مواد مخدر را بهشدت افزایش دادهاند. همینطور آنها بهوضوح به حملات تروریستی در کابل و جاههای دیگر ادامه میدهند. با اینحال، با اینکه مشخص نیست این «افزایشها» واقعا تا چه حدی جدیاند، اما مشخص است که متوقف نمیشوند. و ممکن است در واقع، با توجه به اینکه طالبان و دیگر نیروهای شورشی بیشتر بر تروریسم متمرکز اند و کمتر به مقابلهی رودررو با نیروهای افغان، بیشتر از این افزایش یابند.
در نهایت، هیچ نشانهیی از پیشرفت «همگون» در سطح مدنی وجود ندارد. صحنهی سیاست افغانستان بیش از پیش چندپارچه است، حکومت هم به همان میزان فاسد و ضعیف است، مشکلات اقتصادی نیز به همان اندازه جدی است و از سویی، سطح فقر و سایر هزینههای انسانی جنگ، همچنان در حال افزایش است. وعدهی اصلاحات از سال 2002 به اینطرف داده میشود. متاسفانه، وزارت امور خارجه و ادارهی انکشاف بینالمللی ایالات متحده گزارش و جزئیات کامل برای نشان دادن آنچه که واقعا اتفاق میافتد، و یا اگر پیشرفت جدی وجود دارد، ارائه نمیدهد. راه بیانیههای مبهم و معلق ممکن است به جهنم ختم نشود اما بهندرت راه پیروزی است.