داوود ناجی، بیبیسی
انتظار این بود که با آغاز مبارزات انتخاباتی، افغانها شاهد موج گستردهای از برنامههای تبلیغاتی و راه اندازی برنامههای متنوع مبارزات انتخاباتی از سوی ستادهای نامزدان باشد.
انتخابات پیش رو نخستین انتخاباتی است که تقریبا همه طیفهای سیاسی، از تکنوکراتهای غربی گرفته تا گروههای مجاهدین و نیز گروههای رادیکالتری مانند اعضای پیشین حزب اسلامی، نامزد انتخابات هستند و همین تنوع و نیز تعداد یازده نامزد، انتظار یک مبارزه انتخاباتی جدی تنگاتنگ و نفسگیر میان نامزدان را حداقل در ذهن اصحاب رسانه، و قشر باسواد افغانستان ایجاد کرده بود.
اما با گذشت سه هفته از آغاز مبارزات انتخاباتی، هنوز بازار این مبارزات سرد است. آنچه خبر از انتخابات و مبارزات انتخابات میدهد، بیلبوردهای بزرگی از تصاویر نامزدان است که در کابل و شمار دیگر از کلان شهرها و شاهراهها نصب شدهاند. بیبلبوردهایی که به جز معرفی شماره و نشان انتخاباتی نامزدان، حرف زیادی ندارند.
افزون بر این، چند مناظره تلویزیونی هم در نخستین روزهای آغاز مبارزات میان نامزدان عمدتا پیشتاز برگزار شد که بیشتر ابتکار رسانهها بود نه فعالیت ستادهای انتخاباتی. تا کنون به جز دو یا سه تن از نامزدان که به بیرون از کابل سفری داشتهاند، اکثر نامزدان هنوز در پایتخت و حتی فقط در دفاتر کاری و یا خانههای خود بودهاند.
بازار گرم شایعه
اما به همان میزان که بازار مبارزات انتخاباتی، سرد است. دو بازار دیگر گرمِ گرم است؛ بازار شایعات، و بازار چانهزنیهای سیاسی برای کم کردن شمار نامزدان. در روزهای اخیر، شماری از سران قبایل پشتون از ولایات مختلف در کابل جمع شدند تا زلمی رسول، وزیر خارجه پیشین و قیوم کرزی، برادر رئیس جمهوری فعلی را قانع کنند که یکی به نفع دیگری بگذرند. ظاهرا این تلاشها به بنبست رسیده یا میتوان گفت هنوز به نتیجه نهایی نرسیده است. این تلاشها را اگرچه میتوان از جدیترین چانهزنیهای سیاسی در این انتخابات حساب کرد، اما بدون شک تلاشهای مشابهی در دو هفته گذشته میان دیگر نامزدان نیز جریان داشته است.
بیتوجهی به شهروندان؟
یکی از مقامهای پیشین افغان که او را چند هفته قبل از شروع مبارزات انتخاباتی در لندن دیدم، تحلیل جالبی از رای، انتخابات و نحوه بده بستانهای سیاسی در افغانستان داشت. او در تحلیل خود، رای در افغانستان را در سه دایره یا حلقه تقسیم میکرد.
دایره پنجاه نفری، که به گفته او متشکل از رهبران و فرماندهان پیشین جهادی و شخصیت های بانفوذ دولتی اند. حلقه ۵۰۰ نفری که متشکل از فرماندهان رده دوم جهادی، مقامات محلی و شماری از متنفذان محلی هستند. و حلقه ۵۰۰۰ نفری که متشکل از افرادی است که در نهادهای مدنی، سطوح پائینتر دولت و سازمانها و نهادهای غیر دولتی فعال اند.
به باور این مقام پیشین دولتی، بیش از ۵۰ درصد رای در اختیار و کنترل حلقه ۵۰ نفری اول است و هر نامزدی که تعداد بیشتری از افراد مطرح و سنگین وزن این حلقه را با خود داشته باشد، برنده انتخابات خواهد بود. حالا سردی بازار انتخابات و بیتوجهی نامزدان به شهروندان عادی، نشان میدهد که این تحلیل جدا از میزان خطایی که در هر تحلیلی ممکن است وجود داشته باشد، ارزیابی چندان دور از واقعیتی نیست.
اگر پیچیدگی فضای سیاسی افغانستان را بخواهیم به زبان ساده توضیح دهیم اینطور میشود گفت که نامزدان برای جلب آرای ازبکها، هزارهها و یا مثلا تاجیکها و پشتونها، تلاش میکنند رهبران پرنفوذ این اقوام را در کنار خود داشته باشند یا آنها را از تیم حریف جدا کنند.
هرچند چنین چانهزنیهایی در افغانستان نه دور از انتظار بود و نه غیر قانونی است، اما انتظار نمیرفت همه نامزدان که شماری از آنها از سه یا چهار سال قبل برای چنین روزهایی آمادگی داشتند، از ارائه برنامه مدون و مکتوب و نیز تلاش برای جلب آرای آن عده از شهروندانی که دیگر چشم به دهن رهبران قومی خود ندارند و در رای دادن، شخصا تصمیم میگیرند، تا این حد بیتوجه باشند.
نتیجه دو انتخابات قبلی که در نتیجه آن حامد کرزی برکرسی ریاست جمهوری تکیه زد، تقریبا قبل از انتخابات تا حد زیادی قابل پیشبینی بود. اما این بار انتظار حد اقل در میان نسل جوان افغانستان، رویکرد دموکراتیک و مبارزه مدرن و شفاف نامزدان براساس برنامههای مدون و مکتوب بود.
انتظاری که تاکنون برآورده نشده و تا حدودی بیانگر این امر است که سیاسیون افغانستان هنوز به رغم شعارهایی که در زمینه تحول، اصلاحات و تغییر سردادهاند، عملکرد شان دست کم در مبارزات انتخاباتی، کهنه، قدیمی و متمرکز بر شیوههای کلاسیک بوده است.
بیاعتمادی شدید
دلیل دیگری که نامزدان انتخابات و بویژه نامزدان نسبتا پیشتاز را سرگرم چانه زنیهای سیاسی پشت پرده کرده است، بیاعتمادی شدیدی است که بر فضای سیاسی کنونی حاکم است.
از آنجایی که در کمتر تیمی میتوان افرادی را در کنار هم دید که بر اساس نگرش، برنامه و طرز فکر سیاسی، تیم را تشکیل دادهاند، بنابراین هریک از نامزدان و معاونان آنها که بیشتر با اتکا به روابط شخصی شان کنار هم قرار گرفتهاند، این احتمال را بعید نمیدانند که هر لحظه ممکن است تیم شان در اثر بده بستانهای سیاسی از هم بپاشد.
در بازار گرم شایعات در زمینه انتخابات، بارها در فضای مجازی شنیده و دیده شده است که معاون فلان نامزد، کنار گذاشته خواهد شد. معاون فلان تیم قرار است به تیم دیگری بپیوندد و یا در نتیجه ائتلاف دو تیم، ممکن است افراد جدیدی وارد تیمهای انتخاباتی شده و معاونان قبلی از تکت انتخابات حذف شوند. به جرات میتوان گفت که فضای سیاسی افغانستان در یک دهه گذشته، هیچ وقت به این میزان آشفته، شکننده و مملو از بیاعتمادی میان بازیگران سیاسی نبوده است.
تجربه این انتخابات و نیز تجربههای متعدد سیاسی دیگر در یک دهه گذشته نشان داده است که افغانستان در انتخاب میان نگهداشتن ثبات در سایه اقتدار رهبران سنتی و سیستم کلاسیک و گذار از سنت سیاسی حاکم در آن کشور به دموکراسی واقعی، گزینه اول را برگزیده است.
جدا از هرنوع قضاوتی در مورد درست یا نادرست بودن این رویکرد، آنچه نمیتوان منکر آن شد این است که واقعبینی و ترس از افتادن افغانستان به یک بحران خونین دیگر، مهمترین عنصری است که افغانها در این رویکرد شان آن را لحاظ کردهاند.