پیچیدگی صلح افغانستان: شاخه‌ی زیتون غنی و شمشیر برهنه‌ی طالبان

شریف حضوری
به ‌تاریخ 9 حوت 1396 و در نشست دوم پروسه‌ی کابل‌، آقای اشرف غنی با توسل به آیه 34 سوره فصلت، از عزم و اراده قوی حکومت‌اش در آوردن صلح و مذاکره با طالبان سخن راند و «نقشه راه» را برای صلح با طالبان پیش‌کش کرد. آیه‌یی که می‌گوید: «نيكى با بدى يكسان نيست؛ (بدى ديگران را) با شيوه‌ى بهتر (كه نيكى است) دفع كن، كه اين هنگام آن كس كه ميان تو و او دشمنى است هم‌چون دوست گرم مى‌شود (و عداوتش نسبت به تو تمام مى‌شود». در همین نشست، رییس‌جمهور با دست‌و‌دلبازی و بدون کدام قید و شرطی از طالبان خواست به پروسه صلح بپیوندد. او وعده سپرد که طالبان را به عنوان یک حزب سیاسی بپذیرد، برای جنگ‌جویان اسکان بدهد، زندانیان آنان را آزاد نماید، تحریم‌ها را از این گروه بردارند و شرایط حضور آن‌ها را در انتخابات فراهم نماید. اما در کم‌تر از دو ماه، طالبان با نشر اعلامیه‌یی به تاریخ 5 ثور 1397 ضمن رد طرح صلح حکومت افغانستان‌، از آغاز عملیات بهاری با نام خندق خبر دادند. گرچند در این اعلامیه هیج اشاره‌یی به طرح صلح حکومت افغانستان نشده است، اما مزدور خواندن حکومت وحدت ملی، تحت اشغال دانستن افغانستان و نیز دعوت از جنگ‌جویان شان برای مبارزه، نشان می‌دهد که طالبان به صلح باورمند نیستند و تنها راه حل را در جنگ و خون‌ریزی می‌دانند. آن‌ها در اعلامیه‌ی شان از آیه 194 سوره بقره که بیشتر پیام جنگ را دارد استفاده نمود‌ه‌‌اند. در ترجمه آیه چنین امده است: «پس ( اگر ) کسی تجاوز بکند بر شما، پس شما ( همچنان ) تجاوز بکنید بر او، و بترسید از خدا و بدانید که هر آیینه خدا با پرهیزگاران است.»
گرچند در نیم دهه اخیر تلاش‌های پیگیر با ابعاد منطقه‌یی و جهانی برای یافتن راه حل مسالمت‌آمیز برای جنگ کنونی افغانستان صورت گرفته است اما «نقشه راه» حکومت افغانستان یا همان پروسه کابل، ‌جامع‌ترین آن بود که متأسفانه اینک با شکست مواجه شده است وآینده صلح افغانستان را یکبار دیگر با پیچیدگی گسترده مواجه کرده است. گفت‌وگوهای قطر میان سال‌های 2011 و 2013 که منجر به گشایش دفتر سیاسی طالبان در دوحه شد، ابتکار عمل پگواش در روزهای 2 تا 13 می 2015 در قطر، گفت‌وگوی ارومچی با میزبانی چینی‌ها در می 2015، گفت‌وگوی اسلو در جون 2015 با میزبانی کشور ناروی، روند صلح موری یا 1+2+2 در جولای 2015 با میزبانی پاکستانی‌ها، کنفرانس وزرای قلب آسیا با شرکت افغانستان، پاکستان، امریکا و چین در دسامبر 2015 در اسلام‌آباد، نشست گروه هماهنگی چهارجانبه متشکل از افغانستان، پاکستان، امریکا و چین در جنوری 2016، گفت‌وگوی سه جانبه روسیه، چین و پاکستان بر روی افغانستان در دسامبر 2016، گفت‌وگوی سه جانبه امریکا، افغانستان و هند در نیویورک در سپتامبر 2016، گفت‌وگوی شش جانبه مسکو زیر چتر پیمان شانگهای در اپریل 2017، نمونه‌هایی اند که هیچ یک نتیجه ملموسی برای صلح افغانستان نداشته است. ظاهراً دلایلی چندی در شکست پروسه کابل و نیز عدم جواب مثبت طالبان مؤثر بوده است‌. صد البته این دلایل را می‌توان در سطوح داخلی، منطقه‌یی و نیز جهانی جست‌وجو کرد.
عدم اجماع داخلی: گرچند آقای غنی در سخنرانی رسمی خود در نشست دوم پروسه کابل، از اجماع عمومی در درون کشور به منظور حمایت از نقشه راه حکومت‌اش سخن زد اما دقیقاً ده روز بعد و در مراسم سالگرد مارشال فهیم واقعیت امر به صورت دیگر انعکاس یافت. آقای سیاف یکی از رهبران قدرت‌مند مجاهدین ضمن انتقاد تلویحی از برنامه صلح آقای غنی ابراز داشت: «این‌که برایش صدا کنی که بیا فلان ولایت را برایت می‌دهم، این‌که صدا کنی که بیا این‌جا را به‌نام امن برای‌تان رها می‌کنیم، آن‌جا را که برای‌شان به ‌نام امن رها کنی، آن‌جا باز منطقه امن نخواهد شد، منطقه فساد خواهد شد». جدای از مخالفین سیاسی آقای غنی، حکومت وحدت ملی در درون نیز اجماع کامل بر روی طرح صلح نداشت و این‌طور به نظر می‌رسید که ریاست اجرائیه با این طرح صلح مخالف باشد. بعدها اقای عبدالله در همان مراسم و در جواب غیر مستقیم به آقای سیاف اظهار داشت «‌اگر تصور مردم این‌گونه باشد (معامله پنهانی با طالبان)، مسئولیت همه است که این برداشت اصلاح شود و چند نفری که پشت سر نشسته و از بعضی کشورها مشورت بگیرد، با این رویکرد صلح نمی‌آید». هم‌چنان با توجه به محتوای جلسه فراخوان دبیر شورای عالی صلح به ولسی جرگه به تاریخ 25 حمل 1397 استنباط می‌شود که نمایندگان پارلمان افغانستان نیز در این اجماع سهمی نداشته‌اند. صالح محمد سلجوقی نماینده مردم هرات در این جلسه خطاب به آقای اخپلواک اظهار می‌دارد که «اعضای شورای عالی صلح باید حد‌اقل یک‌بار با نمایندگان مردم مشوره می‌کرد و دیدگاه ما را در مورد صلح می‌شنید. ما خواهان آوردن صلح هستیم، صلح با آرزو و امید به وجود نمی‌آید بلکه برای این هدف مکانیزم‌های واقع‌بینانه را باید در نظر گرفت». پس می‌شود گفت عدم اجماع داخلی عامل اصلی شکست نقشه راه پیش‌نهادی حکومت وحدت ملی بوده است.
عدم اجماع منطقه‌یی: با این‌که قبل و بعد از نشست دوم پروسه کابل، بسیاری از کشور‌های منطقه از صلح بین‌الافغانی حمایت کردند و راهکار حکومت افغانستان را ستودند اما ادامه حمایت مالی و معنوی از شورشیان توسط کشورهای ذی‌نفع نشان می‌دهد که اجماع منطقه‌یی برای صلح افغانستان تا هنوز شکل نگرفته است. بسیاری از کشورهای ذیدخل، منافع شان را در افغانستان در تقابل با هم می‌بینند و حکومت افغانستان تا قبل از نشست پروسه کابل نتوانسته بود تا این تضاد منافع را به اشتراک منافع میان آنان تبدیل کند. مسأله این است که به نگرانی پاکستانی‌ها از اقدامات هندی‌ها در خاک افغانستان جواب قناعت‌بخشی از سوی افغانستان ارائه نشده است. هم‌چنان روس‌ها و ایرانی‌ها که از سیاست‌‌های آمریکا در منطقه نگران‌اند، هنوز از این بابت خاطر شان آسوده نشده است و بدین سبب منافع خود را در حمایت از شورش‌گری و تجهیز طالبان جست‌وجو می‌کنند. بدون شک با اینکار باعث خواهد شد تا پروسه دولت و ملت سازی در افغانستان، انهم به رهبری آمریکا با چالش مواجه گردد. این در حالیست که آقای کابل اف نماینده ویژه روسیه در قبال افغانستان بارها از قوت گیری داعش در قسمت های شمالی افغانستان اظهار نگرانی کرده و نیز استراتژی امریکا را در قبال افغانستان زیر سوال برده است. از سوی دیگر کمال خرازی وزیر خارجه پیشین ایران در سفر اخیرش به کابل و در گفت‌وگوی ویژه با تلویزیون طلوع ابراز داشت که «‌که ایران هنوز از تهدیدات امریکا از خاک افغانستان ایمن نیست و به همین دلیل تماس‌های خود را با طالبان ادامه می‌دهد». اکنون که مشاور امنیت ملی آقای غنی به چین و سپس به روسیه سفر کرده است، خوب بود با اضافه کردن پاکستان و ایران به لیست سفرهایش، آن را خیلی قبل‌تر ها انجام میداد.
مسائل جهانی: بدون شک نقش مسائل جهانی را در بحران افغانستان نمی‌توان نادیده گرفت. ‌بحران دیپلماتیک و اختلاف نظر بر سر جنگ سوریه میان روسیه و غرب تأثیر مستقیم بر صلح افغانستان داشته است. روسیه که مورد قهر و غضب غربی‌ها و به ویژه امریکا و نیز با تحریم‌های اقتصادی از جانب آنان مواجه است، طبیعی به نظر می‌رسد که به منافع امریکایی‌ها در منطقه صدمه وارد کنند و گزینه افغانستان می‌تواند برای روسیه بهترین انتخاب باشد؛ چه این‌که می‌تواند با حمایت از شورشیان مسلح، قدرت امریکا را به چالش بکشد. مسئله بعدی جهانی تاثیرگذار بر قضیه افغانستان، امکان لغو یک‌جانبه تفاهم اتمی غرب با ایران است که دیر زمانیست به خبر داغ جهان مبدل شده است. انتظار قوی می‌رود که رییس جمهور ترمپ در ماه آینده میلادی از آن خارج شود. یکی از تهدید‌های اعلام‌نشده ایرانی‌ها می‌تواند تسریع روند حمایت از شورشیان در افغانستان باشد. به این مسائل، تیره تر شدن روابط چین و امریکا را باید.
حال باید پرسید که راه حل بن‌بست کنونی چیست و چه راهکارهای را می‌توان جست‌وجو کرد؟ گرچند آقای اخپلواک در گزارش خود به پارلمان عنوان کرد که راه‌های بدیل در صورت شکست نقشه راه را حکومت افغانستان پیش‌بینی کرده است، اما خود از این طرح‌های بدیل نام نبرده است. با علم به این‌که همه‌ی جنگ‌ها در نهایت امر، به صلح ختم شده، باید گفت که راهی جز گفت‌وگو و دیپلماسی برای حل غائله جنگ در افغانستان وجود ندارد. کارشناسان معتقدند که صلح زمانی به وقوع خواهد پیوست که یکی از طرفین، صحنه را بر دیگری چنان تنگ نماید که راهی جز صلح باقی نماند. حال که در بحبوحه برگزاری انتخابات قرار گرفته‌ایم این ضرورت از همه‌ی زمان‌ها بیش‌تر حس می‌شود. بر حکومت افغانستان به ویژه تیم آقای غنی لازم است تا به دور از انحصار، به رایزنی خود با احزاب و شرکای درون قدرت ادامه داده و اجماع داخلی را نه به نام بلکه به معنای واقعی به وجود آورد. لازم است هماهنگی‌های بیش‌تر میان نهادهای حکومتی دخیل در صلح، مانند وزارت خارجه، شورای امنیت، شورای عالی صلح و نهاد ریاست جمهوری به وجود آید. ضروریست تا با دیپلماسی فعال نیات شرکای استراتژیک افغانستان مانند امریکا را به کشورهای منطقه انتقال داد و به آن‌ها وعده سپرد که هیچ تهدیدی از خاک افغانستان متوجه آنان نخواهد بود. حیاتیست تا حکومت افغانستان با شرکای خود مانند امریکا با دقت بیشتر کار کند تا در طرح صلح یک‌صدا عمل کنند. و در آخر این‌که حکومت افغانستان تلاش کند تا با تقویت نیروهای امنیتی و دفاعی خویش، قدرت نظامی بدل به یک چالش جدی برای طالبان کند.