عارفه سحر
مردی میانسال اسم خانمی را میپرسد که در برابرش نشسته و بعد در حالیکه دانههای بزرگ تسبیحش را یکی پی دیگری از زیر دست رد میکند، کتاب زردرنگ فرسودهیی را باز میکند و میگوید: «ستارهات نیکو است و سفری پیشرو داری. اما تکلیفت بهخاطر این است که یکی از زنان فامیلت جادو شده. من آن را باطل میکنم، ولی هزینه دارد.» و برای اینکه به حرفهایش ادامه بدهد، از زن میخواهد 500 افغانی به او بدهد.
مرد -که خودش را «سنگلاخی» معرفی میکند- در حالیکه کتابهای فرسودهی کفشناسی و فالبینی پیش رویش قرار دارد، میگوید: «مریضان زیادی را شفا دادهام که از گوشهگوشهی این کشور آمده است.» سنگلاخی در حالی از این کارهایش سخن میگوید که یکی از مشتریانش با صدای تقریباً بلندی از پشت دروازه میگوید، تعویذش هیچ تأثیری روی خانم بیمار او نداشته و حالش را بدتر نیز کرده است. و سپس خواهان مقدار پولی میشود که بابت گرفتن تعویذ به سنگلاخی داده است.
اما سنگلاخی با لحن آرامی به مرد معترض پاسخ میدهد: «به من دشنام ندی؛ حتماً از دوا بهشکل درستش استفاده نکردهای.»
این همان چیزی است که محتویات بازار تعویذنویسی را در کابل هنوز هم گرم و پررونق نگهداشته است و آدمهای زیادی برای اینکه بختشان گشوده شود، از مشکل و مصیبتی نجایت یابند و یا زندگیشان بهتر شود، تمام داراییشان را به جیب کسانی چون «سنگلاخی» میریزند.
آقای سنگلاخی ضمن تعویذنویسی، در یکی از مکتبهای دولتی معلم نیز هست. اما قبل از ظهر برای مشتریانش، فالبینی، دعانویسی، جادوشکنی و تعویذنویسی میکند. حل مشکلاتی چون اختلافهای خانوادگی، مشکلات میان زن و شوهر، خشو و عروس، بختگشایی دختران، رونق در کسبوکار مردم، جادوشدهها و کسانیکه میخواهند به خارج از کشور بروند و یا رفتهاند و قبول نشدهاند در شمار مسایلیاند که سنگلاخی در آنها تخصص دارد.
معلم سنگلاخی میگوید، بیشتر مشتریانش را خانمهای نسبتاً مسن تشکیل میدهند اما در میان آنان عدهیی از پسران و دختران جوان نیز شاملاند که برای جلب توجه شخص مورد علاقهشان از تعویذ استفاده میکنند. بهقول آقای سنگلاخی، هجوم مشتریها گاهی چندان زیاد است که برای رفتن به وظیفه مجبور میشود گوشی همراهش را خاموش کند.
هرچند فالبینی و تعویذنویسی از نظر دین اسلام مردود شمرده شده و نوعی شرک بهحساب میآید، پایینبودن سطح آگاهی جامعه و وجود آدمهای استفادهجو و عوامفریب سبب شده است که بازار فالبینان و دعانویسان کماکان گرم باشد.
مجاهد حکیمی، یکی دیگر از تعویذنویسانیست که در یکی از حومههای دشت برچی زندگی میکند. با این مرد توسط یکی از مشتریان سابقش آشنا شدم: سمیرا، اسم مستعار خانمی است که دارای دو فرزند دختر است و میگوید، چند سال قبل بر اثر دخالتهای مادرشوهرش رابطهی او با شوهرش تیره شد و این سبب شد که شوهرش زن دیگری بگیرد. سمیرا با دو کودکش به خانهی مادرش میرود به این امید که شوهرش او را به خانه برگرداند. اما او این کار را نکرد و بیاعتنایی شوهر پای سمیرا را به دکان تعویذنویسی حکیمی باز کرد. حکیمی به او میگوید: «سرش رأی نزن. تا دو هفتهی دیگر پیشت حاضرش میکنم.»
همینطور هم شد. سمیرا میگوید: «شوهرم با یک موتر نفر خانهی ما آمده و مرا با خودش برد.» اما اکنون سمیرا برگشته تا بهخاطر آسانکردن ماجرای طلاقش، تعویذ بگیرد.
حسینا دختر جوان دیگری است که برای حل مشکل رابطهاش با یک پسر، به این مرد فالبین مراجعه کرده است. او میترسد مردی که دوستش دارد، او را فریب بدهد. به حکیمی میگوید: «برایم معلوم کن که این پسر دوستم دارد یا مرا فریب میدهد.» مرد با تسبیحی که در دست دارد لحظهیی حساب و کتاب میکند و سپس با نوشتن چند حرف «ابجد کبیر» به حسینا میگوید بهتر است رابطهاش با آن پسر را پایان دهد زیرا پسر با حسینا صادق نیست. و برای زودن محبت پسر از دل دختر، 6 دانه چوب دعانویسیشده به حسینا میدهد تا روزی یکدانه از آنها در آتش بسوزاند. سرانجام، حسینا باید 1000 افغانی بابت اینهمه کار، به آقای حکیمی بپردازد.
چهار سال پیش از امروز، در ۲۸ حوت ۱۳۹۳ رویدادی در مرکز کابل در زیارت شاه دوشمشیره اتفاق افتاد که سبب قتل خانم جوانی به نام فرخنده شد. جرم فرخنده اتهامی بود که از سوی یکی از تعویذنویسان زیارت، مبنی بر توهین به قرآن، به فرخنده زده شده و به قتل او منجر شد. از آن بهبعد حکومت به جمعآوری فالبینها و دعانویسان از اماکن عمومی مانند زیارتگاهها و دیگر اماکن مقدس اقدام کرد و تعویذنویسان به ادامهی کارشان در زیرزمینیها روی آوردند.
جواد سلطانی، جامعهشناس و استاد دانشگاه میگوید، جمعآوری بساط تعویذنویسان از اماکن مقدس و زیارتگاهها تأثیر چندانی بر محدود شدن فعالیت این گروه نخواهد داشت، بهدلیل این ه در جامعه تقاضا وجود دارد و تا زمانیکه تقاضا وجود داشته باشد، کسانی هستند که اگر در زیارت نشد در خارج از زیارتگاهها و جاهای دیگر به این کارادامه بدهند.
به باور استاد سلطانی، اعمال فشار بر این قشر، حداکثر این پدیده را زیرزمینی خواهد کرد و زیرزمینیشدن پدیدههای اجتماعی برای یک جامعه تهدیدات بهمراتب خطرناکتری را سبب خواهد شد. بنابراین، تنها راه درست مبارزه با این پدیده، گسترش خدمات اجتماعی و فرهنگی، مکاتب، دانشگاهها و افزایش میزان دسترسی افراد به خدمات صحی است.