مهندس محمدرضا عبدی
1
سازگاری با طبیعت و استفاده از الگوهای اقلیمی وسیلهیی است در راه رسیدن به معماری پایدار. در معماری مناطق سرد و کوهستانی افغانستان یکی از مهمترین و مشخصترین نشانههای آن تأثیر اقلیم بر شکل و کالبد اصلی مسکن و روستاهاست. نگرشِ اقلیمی در سبکِ معماری هزارههای افغانستان اما، علاوه لذ تأثیر بر بافت روستاها همچنان در نحوهی قرارگیری مسکن، شکل و احجام مسکن و مصالح و مواد مسکن نیز تأثیرگذار بوده است. همچنین در این سبکِ معماری، استفاده از و بهکارگیری روشهای ارگانیکی جهت استفادهی حداکثری از انرژی طبیعی (Renewable energy )، از شگردهای معقولیست که با تکیه بر آن میتوان برای حل بحرانهای عظیم زیستمحیطی و انرژی برای بشرِ امروزی سعی ورزید. استفاده از روشهای ساده اما تأثیرگذار در سبک معماری هزارههای افغانستان میتواند در شهرهای کلان از تخریب و نابودی محیطِزیست جلوگیری کند و نیاز انسانها به انرژیهای غیرتجدیدپذیر را به حداقل ممکن برساند. در این مقاله سعی شده است نقش اقلیم در معماری افغانستان و در سطح تخصصیتر، نقش نگرشِ اقلیمی بر معماری مناطق سرد و کوهستانی مرکزی کشور به معرفی گرفته شود.
نحوهی بر خورد انسان با طبیعت معضلی است که از بدو پیدایش انسان تاکنون، طبیعت و بشر را در مجادله با هم قرار داده است. بشر به هدف دستیابی به منابع بیشتر و از نگاه معماری تأمین آسایش و آرامش حداکثری همواره در تلاش تسلط بر طبیعت بوده است.
از این میان، انسانها در گذشتههایی که هیچ نشانی از صنعت و تکنالوژی و مصالح مدرن امروزی وجود نداشت، با بینش بومی توأم با تجربیات توانسته بودند بناها و مسکنهایی را ایجاد کنند که در عین سادگی و بیپیرایگی دو نیازِ اساسی انسانی، یعنی آسایش و آرامش پایدار را مرفوع سازد.
استفاده از این روشها در معماری امروز افغانستان کمتر مورد توجه قرار میگیرد و از طرفی نیاز است اما معماری متناسب با اقلیم این کشور چیزی است که نیاز آن هنوز هم به قوت خود باقیست. مهمترین روشهایی که در مناطق سرد و کوهستانی افغانستان در طراحیها و کار معماران وجود دارد بهشکل زیر دستهبندی میشود.
یک: توجه به سطح خارجی مسکن و سازه تا کمترین تماس را با محیط بیرونی داشته باشد.
دو: استفاده از مصالح و مواد ارگانیکی موجود در محیط که جاذبهی مناسب حرارتی در فصلهای سال را بهوجود بیاورد و نقش یک عایق را نیز ایفا کند.
سه: استفاده از بام مسطح در سازهها و مسکن برای ایجاد لایهیی از عایق حرارتی در موسم سرد زمستان تا از اتلاف انرژی جلوگیری شود.
چهار: ایجاد دیوارهای مناسب با استفاده از سنگ و گِل پُخته (پَخْسَهْ) جهت حفظ گرما در زمستان و حفظ سرما در تابستان در محیط داخلی مسکن و سازه.
پنج: جهتگیری مهندسیشدهی مسکن و سازه برای جذب حداکثری نور خورشید در زمستان و دفع گرما در تابستان.
از معماری هزارههای افغانستان میتوان برای حفظ انرژی، حفاظت از محیط زیست و بهبود کیفیت زندگی استفاده کرد. نگرش اقلیمی میتواند راهکارهای مناسب تجربی و کمهزینهیی را برای طراحان و مهندسان عرضه کند. طراحان مناطق سرد و کوهستانی توانستهاند با در نظرداشت نکات ساده اما مهم وکلیدی از امکانات و مصالح موجود استفادهی حداکثری کنند و در عین زمان کمترین صدمه را به محیطزیست وارد کنند. حال برای رشد ارزشهای فرهنگی گذشته، صنعت مسکنسازی و جلوگیری از تخریب محیطزیست در معماری معاصر کشور، باید از روشها و راهکارهای بارز معماران/مهندسان سُنتی این کشور استفادهی عملی صورت بگیرد. استفاده از نگرش اقلیمی سنتی مناطق سرد و کوهستانی موجب پيدايش احساس تعلقخاطر، باززندهسازي فرهنگی، كاهش مصرف انرژي، رشد اقتصاد و صنعت مسکنسازی در کشور خواهد شد.
2
در این بخش از مقاله تلاش صورت گرفته تا معماری افغانستان در مناطق سرد و کوهستانی از منظر چگونگی تقسمبندی محیط و گونهشناسی مسکن به بررسی و مطالعه گرفته شود.
در معماری مناطق سرد و کوهستانی افغانستان دو نوع دستهبندی معماری و روش مسکنسازی وجود دارد.
1- معماری و مسکنسازی در قسمت پِتَوْ
2- معماری و مسکنسازی در قسمت گیرُو
نبود زمینهای هموار و قرارگیری مسکن بین درههای تند و پرفرازونشیب در مناطق سرد و کوهستانی افغانستان باعث شده است که دو اصطلاح خاص در معماری هزارههای افغانستان تحت عنوان مسکنسازی در پِتَوْ و گیرُو وجود داشته باشد.
در معماری پتو میتوان مسکنها و قلعههایی را دید که در زمینهای نسبتاً هموار با شیب ملایمتر در دامنهی کوهها طراحی و دیزاین شده است. شرایط اقلیمی در این موقعیتها برای معماری تا حدی مساعد است. جذب حداکثر نور در فصل زمستان، دروازههای داخلی و کلکینهای بلند در قسمت جنوبی مسکن از مزایایی است که در مسکن و قلعههای این بخش وجود دارد.
انواع واحدهای مسکونی متداول در معماری پتو
الف: واحدهای مسکونی حیاطدار محصورشده از دو طرف
ب: واحدهای مسکونی حیاطدار محصورشده از سه طرف
د: واحدهای مسکونی با حیاط مرکزی بسته
ج: واحدهای مسکونی با حیاط باز
این دستهبندی در درههای مناطق کوهستانی بیانگر جبر جغرافیایی و تغییر شرایط اقلیمی است که شکل خاصی از معماری را ایجاب میکند.
در معماری بخش گیرو اما، بهدلیل سایهرخ بودن مناطق و قرار گیری قلعهها یا خانهها بهشکل شمالی و جنوبی، نسبت به قسمت پتو از سردی بیشتری برخودار است.
با اینحال، معماری در بخش گیروی مناطق مرکزی افغانستان میتواند به دستههای ذیل تقسیم شود.
الف: واحدهای مسکونی لخت و عریان (کَدیوال)
ب: واحدهای مسکونی حیاطدار (حویلیدار)
د: واحدهای مسکونی قلعهیی
شاید بتوان گفت یکی از مهمترین عوامل مؤثر در طراحی روستاها و حتا شهرها، اقلیم آن است. در افغانستان معماری روستاها و شهرها در اقلیم سرد و کوهستانی یکی از بارزترین و مشخصترین نمودهای تأثیر اقلیم بر شکلگیری روستاها را به نمایش میگذارد. اما از سوی دیگر، این امر نشان میدهد که انسانهای قدیمیتر آگاهی خوبی از قوانین و انرژی خورشید داشته و مطابق آن رفتار میکردهاند.
امروزه با توجه به کمبود انرژی و مصرف روزافزون انرژیهای فسیلی در منازل، به جرأت میتوان گفت که طراحی بر اساس اقلیم به مهمترین اصل در معماری تبدیل شده است. با اینهمه، مبحث معماری اقلیمی به دلایلی همچون افزایش قیمت زمین، رشد جمعیت، افزایش قیمت مصالح ساختمانی، بهوجود آمدن وسایل تهویهی مطبوع، استفاده از انرژیهای فسیلی و… تا حد زیادی باعث تغییر روند معماری در جهان شده است. بنابراین، با استفاده از نکات و روشهای طرحشده در این متن و تکیه بر نوع معماری متناسب با اقلیم، میتوان برای حل بحران زیستمحیطی، انرژی فسیلی، تأمین آسایش و آرامش حداکثری با استفاده از امکانات حداقلی، حس تعلقخاطر به زندگی و فرهنگ کارهای مفید و مؤثری انجام داد.