تایم ـ دبلیو جی هِنیگِن
نور نارنجیرنگ شومی آسمان را تا شعاع چند مایلی روشن کرد. نیمهشب یازدهم آگوست بود و شهر غزنی در کمتر از 100 مایلی کابل، در آتش میسوخت. تیم کلاهسبزها (Green Brets) از تیم 1333 دسته عملیاتی آلفا (ODA) با کاروانی متشکل از زرهپوشهای 22 تُنی که در حال نزدیکشدن به حومههای شهر بودند، آن را به عنوان نشانهیی از یک شب سخت پنداشتند.
این گروه یکی از سه واحد تحت رهبری نیروهای ویژهی ارتش ایالات متحده بود که دستبهدست هم داده بودند تا غزنی را از دست طالبان نجات دهند. طالبان در 24 ساعت گذشته در یک حملهی غافلگیرکننده شهر را تحت محاصره در آورده بودند. هر قدر که کلاهسبزها به شهر نزدیکتر میشدند، جنگ بدتر به نظر میرسید. تیم 1333 دسته عملیاتی آلفا با نزدیکشدن به شهر مجبور بود که زرهپوشهای عظیم خود را با دشواری از دور و اطراف کاسچالهای بمب و موترهای باربری نیمهتریلری که شورشیان اسلامگرا به عنوان موانع روی جادهها کار گذاشته بودند، عبور دهند.
مسیر دستوپاگیر و پر از موانع گواه این نکته بود که شورشیان دست بالا را بر 1500 پولیس و سرباز افغان در این شهر دارند؛ سربازانی که با سلاحهای پیشرفته امریکایی مجهز اند. این تیم به زودی متوجه شد که عبور آنها از میان لاشههای موتر و خرابههای ساختمان، زمینه را برای مانور طالبانی که در شهر پنهان شده بودند و تیراندازی میکردند، فراهم کرده است.
گلوله نارنجکاندازها و مسلسل، ابتدا پراکنده و سپس همه به یکبارگی، با صدای بلند از آنسوی رج درختانی در شرق، میآمدند. رگههای آتشسوزی سنگین در عینک دید در شب کماندوها سبز میدرخشید و تیمهای دو و سه نفره طالبان به سوی نیروهای ویژه راکت شلیک میکردند و در میان انبوه درخت و تاکزارها ناپدید میشدند. نیروهای ایالات متحده با شلیک سریع مسلسلهای کالیبر 50 که بر فراز زرهپوشها و نفربرها نصب شده بودند، پاسخ میدادند. در یک نقطه یکی از سربازان فریاد زد: «حملات هوایی کدام گوری هستند؟». تقریبا مثل اینکه اشارهیی رسیده باشد، گلولههای توپ 105 ملی متری از هلیکوپتر آتشبار AC-130 که در آسمان دور میزد شروع به باریدن روی مواضع طالبان روی زمین کرد. هلیکوپترهای تهاجمی آپاچی، هواپیماهای تهاجمی A-10، جتهای جنگنده F-16 و هواپیماهای بدون سرنشین MQ-9 دروگر (Reaper) نیز به حملات هوایی پرداختند. یکی از سربازان امریکایی به TIME میگوید که جاده منتهی به شهر «جهنمی شده بود تمام عیار.»
جنگ افغانستان در واشنگتن اما اغلب مانند یک چارهاندیشی موقت به نظر میرسد. به گفته پنتاگون ماموریتهای جنگی به طور رسمی در سال 2014 به پایان رسیده و نیروهای ایالات متحده فقط به عنوان «مشاور» در افغانستان خدمت میکنند و صلح در این کشور ممکن است قریبالوقوع باشد. آتشبس بیسابقه سه روزه در ماه جون، در ماه جولای با گفتوگوهای سری ایالات متحده و طالبان در قطر دنبال شد. جنرال جان نیکلسون فرمانده ارشد ایالات متحده در افغانستان در 22 آگوست گفت: «ما شاهد هستیم که استراتژی اساسا کارگر واقع شده و ما را به سمت مصالحه پیش میبرد؛ هرچند ممکن است پایان آن، آنطور که ما پیشبینی کردهایم نباشد.»
اما در ماه آگوست، طالبان، دشمن 17 ساله امریکا در افغانستان مجموعهیی از حملات هماهنگ را در نقاط مختلف کشور، پیش از تعطیلات عید قربان، راهاندازی کرد. همانند حمله عید تت که در سال 1968 در جریان سال نو ویتنامی از سوی ویت کنگ و ارتش ویتنام شمالی راهاندازی شد، حملهی طالبان پاسگاههای آسیبپذیر در هفت ولایت را هدف قرار داد و جان تعداد زیادی از نیروهای افغان را گرفت.
حمله به غزنی که تقریبا تمامی 18 ولسوالی این شهر را در بر گرفته بود، سازمانیافته و هماهنگترین حمله این مجموعه حملات سراسری در کشور بود. اثرگذاری غافلگیرکنندهی طالبان _ تصرف ولسوالیها، تقریبا سرنگونی یک مرکز ولایت و قطع کوتاهمدت بزرگراه اصلی شمال-جنوب فقط در 60 مایلی پایتخت _ پرسشهای نگرانکننده و سختی را در مورد وضعیت این جنگ مطرح میکند. نبرد غزنی آموزن بزرگی برای استراتژی نظامی طولانیمدت دولت ترمپ بود؛ استراتژی که بر دفاع از مراکز جمعیتی و واگذاری مناطق دور دست کشور به طالبان متمرکز است. این جنگ ثابت کرد که نیروهای ایالات متحده هنوز به طور مرتب برای نجات نیروهای افغان که برای مهار طالبان دست و پا میزنند، میشتابند؛ طالبانی که جان تازهیی گرفته اند. این واقعیت سخت نشان میدهد که برنامه آموزش، مشاوره و کمک به افغانها تا بتوانند روزی خود شان از خود دفاع کنند، هزینههایی را که ایالات متحده هنوز نزدیک به دو دهه از شروع جنگ و یک سال پس از اعلام استراتژی جدید از سوی رییسجمهور برای شکست دشمن، میپردازد، لاپوشانی میکند. همانطور که نبرد غزنی نشان میدهد، اغلب دشوار است که بتوان بخش «کمک» این برنامه را از یک ماموریت جنگی سنتی امریکایی تمیز داد.
به دلیل جراحات ناشی از چند روز کارگذاری و پخش ماینهای کنارجادهیی، بمبهای خمپارهیی و حملات راکتی طالبان، 9 امریکایی توسط هلیکوپتر از میدان جنگ تخلیه شدند. دستکم دو سرباز پس از زخمهای جدی در این جنگ، نشان «قلبهای بنفش» دریافت کردند. از 10 زرهپوش کاروان 1333 دسته عملیاتی آلفا، هفت زرهپوش از دست رفت. تیم نیروهای ویژه خودشان را خوششانس میدانند: یک راکت سرشانهیی هلیکوپتری را که در حال انتقال یک سرباز مجروح بود، خیلی کم خطا کرد.
کشتار و ویرانی در این شهر 150 هزار نفری نشان میدهد که جنگ هنوز برای افغانها چقدر ویرانگر است. براساس آخرین اطلاعات سازمان ملل متحد، در شش ماه اول سال جاری هر روز به طور میانگین هفت بزرگسال و دو کودک افغان کشته شده و در همین مدت هر روز 19 غیرنظامی مجروح شدهاند. این ارقام نشان میدهندکه 2018 میرود که مرگبارترین سال این جنگ شود. نسلی از افسران نظامی امریکایی که پس از یازده سپتامبر به عنوان دوم بریدمنان و تورنهای تازهرو به این کشور اعزام شدند، حالا عمریست که با این جنگ درنده سر کردهاند. برخی از آنها اکنون برای خود دگروالها و جنرالهای کارکشته با کودکانی هستند که وزن طولانیترین جنگ امریکا را به ارث بردهاند. اکثر سربازان _ امریکایی و افغان _ که برای پسگرفتن غزنی جنگیدند، در یازدهم سپتامبر دوره ابتدایی مکتب را میگذارندند و قادر نبودند پیشبینی کنند که حملات یازدهم سپتامبر از چه پیچوخمهای بیشماری زندگی آنها را سمت و سو خواهد داد.
این گزارش از محاصره چند روزه غزنی که طی مصاحبههای رو در رو با دهها سرباز امریکایی و افغان، فرمانده و شهروند برای تایم شرح داده شده است، نگاه اجمالی نادری را نسبت به تلاشهای نظامی امریکا در افغانستان ارائه میدهد. وسعت این ویرانی قبلا گزارش نشده است. پنتاگون این اطلاعات را در دسترس عموم قرار نمیدهد و تایم تنها پس از ماهها تلاش و گرفتن تاییدی به منظور همراهی سربازان در حال جنگ در افغانستان _ مدتها پیش از آغاز حمله آگوست _ شاهد آن بود.
نبرد طالبان برای غزنی اینطور نبود که از ناکجاآباد نشأت گرفته باشد. طالبان فرصتی را در آشوب رو به گسترش افغانستان که ناشی از سالها جنگ است، حس کردند. چند ماه میشد که پنج تیم نیروهای ویژه امریکایی که با 150 کماندوی افغان کار میکردند، غزنی را برای جنگ با یک تهدید متفاوت ترک کرده بودند؛ جنگ با شاخه وابسته به دولت اسلامی رو به رشد که به نام دولت اسلامی خراسان شناخته میشود. این گروه که شاخهیی از گروه تروریستی دولت اسلامی مستقر در سوریه است، در سال 2015 در افغانستان شکل گرفت و از طریق اجرای اعدامها در محضر عموم، حمله به ساختمانهای دولتی و راهاندازی حملات انتحاری، شهرهایی را در ولایت ننگرهار در شرق افغانستان به وحشت کشانده.
تلاش برای دفع دولت اسلامی خراسان یکی از بزرگترین عملیات مشترکی بود که تا به حال میان نیروهای ویژه ایالات متحده و افغان راهاندازی شده است. تا آگست 2018 دولت اسلامی خراسان نزدیک به 200 جنگجو و بخش بزرگی از قلمروش را از دست داد. منابعی در نیروهای ویژه به تایم میگوید که این ماموریت مشترک از نظر [طالبان] دور نماند. در تابستان، نیروهای امریکایی اطلاعاتی را دریافت کردند که نشان میداد طالبان از این که کماندوهای افغان و امریکایی مستقر در غزنی از این شهر رفتهاند، مطلع شدهاند.
طالبان نمیتوانستند این خوششانسی را که به آنها رو کرده بود، باور کنند. انتقال تسلیحات و جنگجو به غزنی کار دشواری نیست. راههای زیادی برای قاچاق تجهیزات به داخل شهر وجود دارد؛ راههای حمل و نقل قدیمی و وسایط نقلیه رنگ و رو رفته ساده که با ترافیک شهر جوش میخورند. برخی از مقامات محلی معتقدند که پرسنل امنیتی که محیط اطراف غزنی را محافظت میکنند، به طالبان اجازه ورود آزادانه دادهاند.
با وجود سرنخهای اطلاعاتی، حملات اولیه طالبان در 10 آگست، واشنگتن و کابل را غافلگیر کرد. نزدیک به 1000 جنگجوی طالب به شهر و ولسوالیهای اطراف آن هجوم بردند. شورشیان به ساختمانهای دولتی و زندان مرکزی حمله کردند، یک برج مخابراتی را ویران کرده و یک ایستگاه تلویزیونی را آتش زدند. مقامات محلی پولیس و ارتش افغانستان موقتا کنترل چندین ساحه شهر را از دست دادند.
ستاد فرماندهی عملیات ویژه ایالات متحده برای پاسخدادن به این حمله شتافتند و سه تیم 12 نفره کلاه سبزها از گروه یکم نیروهای ویژه همراه با همتایان افغان شان از کندک دوم کماندو و سربازان متعارف پیادهنظام ایالات متحده از تیم رزمی غُند یکم استرایکر، فرقه چهارم پیادهنظام، در غزنی مستقر شدند.
برای مردان تیم 1333 دسته عملیاتی آلفا و حدود 100 سرباز امریکایی و کماندوهایی افغان، دستورات ساده و سرراست بودند: کمک کنید دو هلیکوپتر نیروهای افغان که توسط طالبان در نزدیکی غزنی سقوط داده شدهاند، محفوظ بمانند. آنها میدانستندکه باید راه طولانی را در پیش بگیرند زیرا طالبان چنان امتداد مسیرهای مستقیم به غزنی را ماینگذاری کرده بودند، که دیگر غیرقابل عبور بود. آنچه که قبلا معمولا 60 مایل سفر به سمت غرب از ولایت پکتیا بود، حالا 160 مایل شده بود. سربازان سلاحهای خود را پر کردند و سوار زرهپوشهای RG-33 و M-ATV شدند و کاروان شبهنگام غرشکنان به سمت بزرگراه 1 به راه افتاد. بزرگراه 1، یک جاده دو خطه 300 مایلی باستانی است که در وصل کردن کرسی دولت در کابل به قندهار، به عنوان شریان اصلی عمل میکند.
طالبان میدانستندکه امریکاییها میآیند و میدانستند که از کجا میآیند. تنها یک راه بود. بنابراین شبهنظامیان با نارنجکانداز و هاوان و AK-47 های شان منتظر نشستند.
سربازان تیم 1333 دسته عملیاتی آلفا به هلیکوپترهای ساقطشده هیچ وقت نمیرسیدند. در عوض آنها پنج روز بعد را در جنگ با صدها جنگجوی طالب سپری کردند؛ سلسلهی بیپایان از جنگهای همزمان که باعث نابودی وسایل نقلیه و مجروحشدن اعضای واحد آنها شد. بریدمل این گروه که مانند دیگران، با تایم به شرط پنهان ماندن نامش در این گزارش صحبت کرد، گفت: «من هرگز در طول ماموریتم تا این حد [نارنجکانداز] ندیده بودم.»
تیم 1333 دسته عملیاتی آلفا و واحدهای متعلق به آن، در مواجهه با حملات مکرر از این دست نتوانستند تا حدود 17 ساعت بعد به شهر رخنه کنند. سربازان به پاسگاه موقتی کوچک در حومهی غزنی که نیروهای ویژه ایالات متحده قبل از 2014 در آن مستقر بودند، منتقل شدند. آنها حتی در آن جا هم ایمن نبودند. در عرض 25 دقیقه پس از رسیدن به این پاسگاه، صدی خمپارهیی در فضای اطراف پیچید و به دیوار پشتی پناهگاه چوبی که در آن دو سرباز افغان استراحت کرده بودند، اصابت کرد. رییس اطلاعات تیم 1333 دسته عملیاتی آلفا به یاد میآورد که ضربهی تکاندهنده شلیک هاوان، زمین زیر پای سربازان را به لرزه درآورد و به دنبال آن صدای شلیک تفنگ بلند شد. در حالیکه امریکاییها و سربازان افغان تلاش میکردند زیر پوشش محافظتی موضع بگیرند، هلیکوپترهای آپاچی در بیرون محوطه قرارگاه برای شکار جنگجویانی که مسئول این شلیکها بودند، پایین آمدند، ساحه اطراف را با تیراندازی پوشش داده و برای لحظهیی حملات را فرو نشاندند.