فارن پالیسی ـ مایکل کوگلمن
شش ماه قبل دولت ترمپ از توافق هستهیی چندجانبه با تهران خارج شد، امری که اعمال دوبارهی تحریمهای اولیهی واشنگتن علیه تهران را کلید زد. حالا واشنگتن اقدامات تنبیهی بیشتری را علیه ایران وضع کرده است. دونالد ترمپ رییسجمهور ایالات متحده، آخرین دور تحریمها را که در 5 نوامبر به اجرا گذاشته شد، به عنوان «سختترین» و شدیدترین تحریمها تا به حال، توصیف کرده است. این تحریمها صنایع کلیدی ایران یعنی نفت، بانکداری و حملونقل را هدف قرار میدهد.
موضع کنونی واشنگتن در قبال ایران یک اشتباه بزرگ است؛ نه فقط به این خاطر که روابط با ناتو را تحت فشار قرار میدهد، تلاشهای جهانی برای منع گسترش تسلیحات را نقب میزند و خطر بیثباتی خاورمیانه را در پی دارد، بلکه عقبنشینی از توافق هستهیی و تحریم تهران میتواند باعث تشدید جنگ بیپایان امریکا در افغانستان، همسایه شرقی ایران، نیز شود.
واشنگتن قبلا نگرانی خود را نسبت به روابط طالبان با تهران ابراز کرده است. ماه گذشته، وزارت خزانهداری امریکا و شش کشور خلیج فارس هفت تن از رهبران طالبان و دو افسر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به هدف «مختلکردن [روابط] بازیگران طالبان و حامیان ایرانی آنها که به دنبال تضعیف امنیت دولت افغانستان هستند» تحریم کرد. استیون منوچین وزیر خزانهداری ایالات متحده امریکا «ارائه آموزش نظامی، کمک مالی و تسلیحات از سوی ایران به طالبان» را به عنوان «یکی دیگر از مثالهای آشکار مداخلهی تهران در منطقه و حمایت از تروریسم» توصیف کرد.
اما ایران بدون داشتن چشمانداز بهبود روابط با ایالات متحده حداقل تا زمانی که ترمپ رییسجمهور است، انگیزهی قوی برای افزایش حمایت نظامی از طالبان، دردسر مزمن ایالات متحده، خواهد داشت. طالبان افغانستان هماکنون از کمکهای نظامی بریدهبریده ایران بهرهمند میشوند. اما افزایش در این کمک و همکاریها احتمال دارد درست همان زمانی اتفاق بیافتد که واشنگتن نهایت تلاش خود را برای آوردن شورشیان به میز صلح انجام میدهد.
حمایت از طالبان یک راه نسبتا بیهزینه برای تلافی توافق لغوشده است و ماهیت مخفی این کمکها به تهران امکان انکار قابلقبول را فراهم میکند. کمک مالی بیشتر نفوذ ایران بر طالبان را نیز تقویت خواهد کرد؛ امری که در صورت خروج ایالات متحده از افغانستان، استراتژی کارآمد تهران [به منظور مصئون ساختن ایران از طالبان] خواهد بود. علاوه بر این، حمایت ایران از طالبان ظرفیت این گروه را برای هدف قراردادن شاخهی خراسان دولت اسلامی در افغانستان تقویت میکند. دولت اسلامی گروهی است که هم ایران و هم طالبان با آن در مخالفت قرار دارند و طالبان گاه و بیگاه با شاخهی افغانستان آن رویارویی خشونتآمیز دارد.
در نگاه اول، ایدهی همکاری ایران و طالبان ممکن است عجیب و غریب به نظر برسد. ایران یک دولت شیعه است در حالیکه طالبان شبهنظامیان سنی هستند. تهران از نفوذ قابل ملاحظهیی در میان مسلمانان شیعه افغانستان که اغلب از سوی طالبان در دهه 1990 در جریان جنگ داخلی این کشور هدف قرار میگرفتند، برخوردار است. در سال 1998، پس از آنکه 9 دیپلمات ایرانی در حمله به کنسولگری این کشور در مزار شریف کشته شدند، ایران 200 هزار سرباز را بسیج و در مرزش با افغانستان مستقر کرد و نزدیک بود با طالبان که در آن زمان افغانستان را اداره میکردند، وارد جنگ شود.
تهران همچنین با دولت افغانستان در کابل همکاری نزدیک داشته است. در کنفرانس 2001 بُن که در آن تهداب اولین حکومت پسا طالبان افغانستان گذاشته شد، مذاکرهکنندگان ایران نقش مهمی را در رسیدن به توافق نهایی بازی کردند. ایران و افغانستان توافقنامهی همکاری استراتژیک را در سال 2013 امضا کردند. در سال 2016، ایران و افغانستان توافقی را با هند برای توسعهی پروژهی جدید دهلیز حمل و نقل که از بندر چابهار در جنوب ایران تا افغانستان امتداد دارد، به امضا رساندند.
با اینحال، همانطور که من دو سال پیش در فارن پالیسی توضیح دادم، هیچ یک از این معاملات و موافقتنامهها با کابل، تهران را از داشتن روابط درازمدت با طالبان بازنداشته است. هنگامی که ملا منصور رهبر طالبان افغانستان در سال 2016 توسط حملهی هواپیمای بدون سرنشین کشته شد، در حال بازگشت از سفرش به ایران بود، جایی که در آن طالبان دفتری را در سال 2012 باز کردند.
به رغم تمامی تفاوتهای خونی، داشتن یک دشمن مشترک [ایالات متحده] برای قراردادن ایران و طالبان در یک صف کافی است. ایران دیرزمانیست ترس از این دارد که ایالات متحده از خاک افغانستان به عنوان سکویی برای هدف قراردادن تاسیسات هستهیی ایران استفاده خواهد کرد. موضع سخت دولت ترمپ در قبال ایران، تنها باعث افزایش نگرانی تهران دربارهی حضور ایالات متحده در جناح شرقیاش میشود.
در دهه گذشته، نیروهای ناتو گاهگداری از رسیدن تسلیحات ایرانی به طالبان جلوگیری کردهاند. به گفتهی مقامات افغان و غربی، از سال 2015 ایران در حال افزایش عرضهی سلاح به طالبان بوده است و در کنار آن تمویل، استخدام و آموزش جنگجویان این گروه را نیز آغاز کرده است.
چنین اتهاماتی در ماههای گذشته شدت یافته است. مقامات در غرب افغانستان ادعا کردهاند که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران برای جنگجویان طالبان پول، پناهگاه و اسلحه فراهم کرده است. خود طالبان به دریافت کمک از ایران اذعان کردهاند. در ماه جولای، یک مشاور سیاسی طالبان به تایمز لندن افشا کرد که در ماه مِی، زمانی که ترمپ داشت برای خروج از توافق هستهیی آمادگی میگرفت، طالبان با تهران برای فرستادن جنگجویان این گروه به آکادمیهای نظامی ایران به منظور فراگرفتن «آموزش پیشرفته» ی نظامی در دورههای شش ماهه، به توافق رسیدند.
حمایت ایران از طالبان در فراه ولایت غربی افغانستان که با ایران هممرز است بیشتر به چشم میخورد. در ماه فبروری، مقامات محلی فراه گفتند که آنها سلاحهای ساخت ایران را ضبط کردهاند. سپس در بهار گذشته نیروهای طالبان عملیات تهاجمی شدیدی را در فراه سازماندهی کردند. آنها مناطق نزدیک به مرکز ولایت فراه را تصرف کردند و دهها سرباز ارتش و پولیس افغانستان را کشتند. طالبان همچنین به مرکز ولایت رخنه کردند و تا تاسیسات کلیدی دولتی از جمله مرکز جلب و جذب ارتش و مقر ولایتی ادارهی استخبارات افغانستان پیش رفتند. این حملهی تهاجمی در اواسط ماه مِی، درست چند روز پس از خروج واشنگتن از توافق هستهیی با ایران، از سوی طالبان راهاندازی شد. با این که نیروهای افغان و امریکایی سرانجام پیشرفتهای طالبان را دفع کردند، اما شورشیان طالبان در فراه هنوز حالت تهاجمی دارند. در اوایل ماه جاری، حملهی طالبان در این ولایت جان 20 نیروی مرزی افغان را گرفت.
همکاری نظامی ایران با طالبان در ولایت فراه بیپیشینه نیست. در سال 2016، براساس گزارش نیویورک تایمز، ایران به طالبان در سازماندهی یک حمله به مرکز این ولایت کمک کرده است. در این عملیات چهار کماندوی ایرانی کشته شدند و چندین تن از شورشیان زخمی طالبان برای درمان به ایران منتقل شدند.
برای ایران افزایش حمایتش از طالبان در فراه منطقی است. در بدترین سناریو، این کمک میتواند به طالبان در تصرف مرکز این ولایت کمک کند و نیز بخش قابل توجهی از تجارت پررونق مواد مخدر را که منبع کلیدی تمویل مالی شورشیان است، تحت کنترل آنها در بیاورد. براساس گزارش سازمان ملل متحد، تولید تریاک در فراه بین سالهای 2016 تا 2017 حدود 40 درصد افزایش یافته است. افزایش حمایت از طالبان میتواند به هرات و نیمروز، دو ولایت دیگر افغانستان که با ایران هممرزند و در آن شورشیان از نفوذ عمیق و در مواردی کنترل مطلق برخوردارند، گسترش یابد.
طالبان به لطف دولت ضعیف و ناکارامد افغانستان، نیروهای امنیتی ناتوان این کشور، کشت و تولید بیسابقهی تریاک و لانههای امن در پاکستان، حالا یک نیروی جنگی قوی و جسور است. حمایت بیشتر ایران از شورشیان، طالبان قدرتمند را از این هم قدرتمندتر خواهد کرد؛ امری که انگیزهی مذاکره و پایاندادن به جنگ را بیشتر از پیش از این گروه میگیرد.
با اینحال، در مورد حمایت ایران از طالبان ـ هم حمایت واقعی و هم توان بالقوه ایران برای حمایت از این گروه ـ نباید اغراق شود. ایران شیعه قرار نیست براساس مدل حزبالله لبنان به طالبان سنی به عنوان پروکسی منطقهیی جدید خود نگاه کند. افزایش حملات فعلی طالبان در ولسوالیهای شیعهنشین ولایت غزنی نیز باعث میشود که ایران در تلاشهایش برای تسلیح طالبان محتاطتر باشد. در نهایت، پیامدهای مخرب و ناگوار ـ به خصوص سیل مهاجران و افزایش تجارت مواد مخدر ـ بیثباتسازی افغانستان، به تهران دلیل خوب و قانعکنندهیی میدهد که همکاریاش با کابل را برای ارتقای ثبات در افغانستان ادامه دهد.
با اینحال، به رغم همهی این مسایل، حتا حمایت نسبتا کم ایران از طالبان، برای تلاش جنگی ایالات متحده که در شکستن بنبست میدان جنگ و مهار شورش رو به رشد ناکام مانده، شدیدا دردسرساز است.
موضع سخت واشنگتن در قبال ایران، اقتصاد به گِلنشستهی افغانستان را نیز ضربه میزند. اگر تحریمهای ایالات متحده موجب فروپاشی اقتصاد ایران شود، افغانهایی که در آن کشور کار میکنند، شغل خود را از دست خواهند داد. این امر جریان پول از ایران به افغانستان را قطع و افغانستان نیازمند پول نقد را از یک منبع کلیدی درآمد محروم خواهد کرد. در حال حاضر حدود 3 میلیون افغان در ایران زندگی میکنند. فروپاشی اقتصادی ایران ـ بزرگترین شریک تجاری افغانستان ـ میتواند روابط تجاری کابل ـ تهران را نیز با چالش روبهرو کند.
در همین حال، شانس همکاری گستردهتر ایران با ایالات متحده در افغانستان، در حال از بین رفتن است. این بدان معنی است که مهمتر از همه، تهران به واشنگتن اجازه نخواهد داد که از خاک ایران برای انتقال تجهیزات نظامی به افغانستان استفاده کند. در حال حاضر، نیروهای ناتو برای تدارکات به مسیرهایی که از پاکستان عبور میکند، وابسته هستند. اگر این مسیرها بسته شود ـ همانطور که در سال 2011 با بالاگرفتن تنشها در روابط اسلامآباد و واشنگتن بسته شد ـ یگانه بدیل بالقوه واشنگتن، مسیر غیرقابل اعتماد و زیر نفوذ روسیه است که از کشورهای آسیای میانه عبور میکند.
کریستین فِر پژوهشگر آسیای جنوبی از دیرزمانی به اینسو معتقد است که روابط بهتر ایالات متحده و ایران میتواند تهران را قادر سازد تا به عنوان ارائهدهندهی مسیر تدارکاتی، نقش مفیدی را [در خصوص جنگ افغانستان] ایفا کند. فِر در اوایل سال جاری خاطرنشان کرد که توافق هستهیی واشنگتن با ایران «حداقل امکان بررسی ایدهی انتقال تجهیزات از بندر چابهار» را فراهم کرد. با اینحال امروزه با آشفتگی روابط واشنگتن ـ تهران، پنجرهی کوچک رو به این فرصت بسته شده است.
واشنگتن با اعطای معافیت به شرکای تجاری کلیدی ایران مانند چین و هند، از شدت ضربهی اولیهی دور اخیر تحریمهایش علیه ایران کاسته است. براساس این معافیت چین میتواند تجارتش را با تهران و هند میتواند پروژههای توسعویاش را در بندر چابهار ادامه دهد. با اینحال، این معافیتها دائمی نیستند. به طور کل، هیچ نشانهیی دیده نشده است که بگوییم دولت ترمپ قرار است از شدت سیاست سختگیرانهاش بکاهد. گزینهی استفاده از زور و نیرو هنوز از روی میز سیاست خارجی امریکا برداشته نشده است.
امریکا برای بیش از 17 سال تلاش کرده است تا طالبان را رام کند و در مقیاس وسیعتر، به اهداف امنیتی و اقتصادیاش در افغانستان دست یابد. تصمیم ترمپ به سختگیری در برابر ایران، میتواند رسیدن به این اهداف را دشوارتر کند.